1

گالری دارهای مشهد با وظایف خود بیگانه هستند

تصور کنید به یک مهمانی دعوت شده‌اید و روی یکی از دیوارهای خانه‌، تابلو نقاشی فاخر و زیبایی با امضای یکی از هنرمندان مطرح شهر به چشم می‌خورد. این اثر، نظر شما را جلب می‌کند و از میزبان، مشخصات و نشانی محل فروش آن را جویا می‌شوید. او در پاسخ به شما، از مغازه‌ها یا فروشگاه‌هایی که نقاشی‌های ماشینی و کپی برداری شده‌ می‌فروشند و در فرهنگ مرسوم و نادرست ما، مورد استقبال مردم قرار می‌گیرند نام نمی‌برد؛ بلکه می‌گوید اثرش را در یک نمایشگاه نقاشی یا حراج آثار هنری خریده است و در صورت تمایل شما به خرید، شخصی واسطه‌گر که با عنوانArt Dealer  شناخته می‌شود به شما معرفی می‌کند تا بتوانید برای خرید اثری مشابه از این هنرمند به این شخص در گالری مراجعه کنید. صاحب خانه حتی می‌گوید که می‌تواند تابلوی نقاشی خانه‌اش را با ارزش افزوده به شما بفروشد و اگر درباره دلیل ارزش افزوده بر قیمت اولیه اثر از او بپرسید در پاسخ، به اصل بودن نقاشی و امضای خالق آن اشاره می‌کند که به لحاظ هنری و اقتصادی هم توجیه منطقی دارد؛ برای مثال اگر شخصی صاحب یکی از کارهای استاد محمود فرشچیان باشد و شخص دیگری مایل به خرید آن باشد، باید این اثر را با ارزش افزوده و نرخی به روز خریداری کند چرا که با ماندگاری آثار و فعالیت مستمر هنرمندان در گذر زمان، نام آن‌ها مطرح تر و هنرشان برجسته ‌ترمی‌شود و این روند، به ارزش امضا و کارهای هنری آن‌ها می‌افزاید.

آنچه خواندید، شرح ساده‌ و مختصری از فرهنگ خرید و فروش آثار هنری است. فرهنگی که برخلاف سایر کشورهای جهان، همچنان در اکثر شهرهای ایران به جز تهران رواج نیافته و پیامدهای تلخ و نامطلوبی را برای زندگی اقتصادی هنرمندان و ارتقا سطح سلیقه هنری و دانش مردم به بار آورده است.

 

تحلیل وضعیت گالری‌های نقاشی در مشهد

برای آسیب شناسی و تحلیل اوضاع «اقتصاد هنر نقاشی» در مشهد، هفته گذشته با علی معمری، مدرس و نقاش مطرح مشهد در حاشیه‌ نمایشگاه «قبل از خواب» که مجموعه 120 قاب نقاشی، طراحی و چاپ دستی از این هنرمند بود، به گفت و گو نشستم که شرح آن را در ادامه می‌خوانید.

از نگاه شما، وضعیت فعلی مدرسان و آموزش نقاشی در مشهد چگونه است؟

در آموزش نقاشی، اگر من به عنوان یک مدرس بخواهم مسیری را که خودم رفته ام به شاگردم آموزش بدهم اشتباه کرده‌ام. به نظر من، آموزش نقاشی و نقاش بودن دو مقوله کاملا جدا از یکدیگر هستند؛ شخصی می تواند نقاش بسیار خوبی باشد در حالی که مدرس خوبی نیست و برعکس. در آموزش نقاشی، من حامی هنرجو هستم و به عنوان راهنما، او را در مسیر هنری‌اش همراهی می‌کنم. در این مسیر، هنرجو گاهی به  چیزهایی برمی‌خورد که برایش جذاب است و در این شرایط اگر من به عنوان راهنما، چشم انداز خوبی برای حرکت در مسیری که انتخاب کرده نبینم، او رامنع نمی‌کنم و صرفا ادامه این مسیر را به او توصیه نمی‌کنم.

در تحلیل و آسیب شناسی عملکرد گالری‌ها در مشهد، چه نقدها و نظراتی دارید؟

در آسیب شناسی عرضه آثار نقاشی در مشهد، آسیب اصلی، «فقدان مبادله» است. به این معنی که این آثار خاستگاهشان کجاست؟ نقاشی‌ها از آتلیه به نمایشگاه نمی‌آیند که دوباره به آتلیه بازگردند! وقتی این اتفاق می افتد و کارها بدون اینکه فروخته شوند از نمایشگاه به گالری بازمی‌گردند تمام انرژی‌های خوب مثبت، برعکس و منفی می شود. وجود حجم این کارها در آتلیه، اولین تاثیر منفی را در ذهن و باور هنرمند می‌گذارد.

مشکل دیگر ما، عدم وجود یک حلقه واسطه بین مردم و هنرمندان است. حلقه ‌ای که بتواند در گالری‌ها رابطی میان هنرمندان و مردم باشد و مخاطبان هنر را برای خرید و فروش آثار هنری جذب و توجیه کند. ما با فقدان کارشناس فروش آثار هنری مواجه هستیم. کسی که درباره اقتصاد هنر بداند، مهارت برقراری ارتباط و جذب مشتری را داشته باشد و هنر اصل را به زندگی مردم بازگرداند. ما این شخص را با عنوان «مبادله گر هنری» می‌شناسیم.گالری دارهای مشهد با مسئولیت خود در زمینه فروش آثار و برقراری ارتباط با مردم آشنایی و مهارت لازم را ندارند.

به همین دلیل هنرمندان مشهد، آثار خود را در تهران و خارج از کشور به نمایش می‌گذارند؟

بله دقیقا؛ هنرمندها در حال حاضر انگیزه و امید لازم برای ادامه فعالیت ندارند و چنانچه بخواهند نمایشگاهی برپا کنند، آثارشان را به تهران می‌برند تا آنجا توسط افراد و کارشناس‌هایی که مهارت خرید و فروش آثار هنری را دارند به فروش برسد.

اینجا تمام امکانات و شرایطی را که در تهران داریم، در خود دارد. جذب توریست‌ در مشهد آمار بالایی دارد. حدود 52 درصد از هتل‌های کشور در مشهد هستند. افراد ثروتمند و سرمایه گذارهای بسیاری در پیشرفت اقتصاد شهر نقش دارند که می‌توانند در اقتصاد هنر هم ورود کنند. تمام مشکل ما، فقدان نیروهای متخصص و بی تفاوتی گالری ‌دارهای مشهد نسبت به وظایفشان است. پس از اینکه یک هنرمند کار خود را تمام کرده و امضا می‌کند، به یک کالا تبدیل می‌شود و تمام قوانین موجود برای خرید و فروش کالا درباره آن صادق است و این ظرفیت مغفول در اقتصاد هنر، یکی از مهم ترین معضل‌های کنونی است و هنرمندان را برای برپایی نمایشگاه به تهران و خارج از کشور می‌کشاند.

گالری‌های مشهد، برای برپایی نمایشگاه مبلغ نسبتا زیادی را از هنرمندان به عنوان «ورودی» دریافت می‌کنند و هر گالری‌دار بسته به سلیقه و موقعیت گالری خود این نرخ را تعیین می‌کند. این در حالی است که در گالری‌های تهران، برای برپایی نمایشگاه از هنرمندان مبلغ ورودی گرفته نمی‌شود و تنها «درصدی» از مبلغ کل فروش آثار را برای خود برمی‌دارند؛ این موضوع چقدر به هنرمندان برای برپایی نمایشگاه ضربه می‌زند؟

در مشهد، صاحبان گالری از هنرمندان ورودی دریافت می‌کنند و پس از دریافت این مبلغ، دیگر برایشان فرقی نمی‌کند که آثار این هنرمند فروخته شود یا خیر. یک گالری دار با گرفتن ورودی نشان می‌دهد که برای وضعیت اقتصادی هنر دغدغه‌ای ندارد و دیوارهای گالری‌اش را اجاره می‌دهد.  در تهران و اکثر کشورها، صاحبان گالری و نگارخانه ورودی نمی‌گیرند و درصدی از کارهای فروخته شده را برای خود برمی‌دارند، چنین افرادی معتقدند که هنرمند نباید ضرر کند؛ هنرمند باید کار کند و من به عنوان صاحب گالری باید به فروش آثار او بپردازم. به نظر من، تمام این مشکلات به دلیل نبود همان فرد متخصص و دغدغه‌مند در هر یک از گالری های مشهد است تا برای بهبود روح اقتصاد هنر تلاش کرده و آن را احیا کند

کمی درباره پروژه «قبل از خواب» و لحن و بیان شخصی‌ای که در این آثار به کار گرفته‌اید، بفرمایید. آیا قصد برپایی نمایشگاهی در سایر شهرها هم دارید؟

از شروع پروژه قبل از خواب حدودا دو سال می‌گذرد. من در این مجموعه کارهایی را با دو عنوان «بی بی شاه» و «شاخه‌ها و حصارها» به نمایش گذاشته‌ام و مجموعه گسترده‌تری از پروژه را در نمایشگاه بعدی‌ام که در تهران است، ارائه خواهم داد. در بیان شخصی‌ام، از رنگ زرد به عنوان رنگی که حکم صادر نمی‌کند استفاده کرده‌ام؛ رنگ زرد، برخلاف سایر رنگ های اصلی مثل قرمز یا آبی، پیام یا مفهومی را نمی‌رساند؛ همانطور که برای مثال در چراغ راهنمایی، چراغ زرد برخلاف چراغ سبز و قرمز حکمی برای عبور یا ایستادن ماشین‌ها صادر نمی‌کند. به اعتقاد من، رنگی نقاشانه است و کشف و شهود در آثار را به مخاطب واگذار می‌کند. از دیگر ویژگی‌هایی که در بیان شخصی‌ام در این مجموعه مشاهده می‌شود، نگاه انتقادی‌ام به شاخه ها و حصارها است و خودم را کاملا محصور شده می‌بینم.

در «قبل از خواب» علاوه بر طراحی و نقاشی، آثاری از چاپ دستی هم به نمایش گذاشته‌اید. برای کسانی که با چاپ دستی آشنایی کمتری دارند در این رابطه توضیحاتی بفرمایید.

در ابتدا علت و خاستگاه چاپ دستی تصویر سازی بوده است. وقتی می خواستند برای کتاب های مذهبی تصاویری بسازند و از آن چندین جلد تکثیر کنند  از چاپ دستی استفاده می‌کردند. در ادامه، هنرمندها متوجه بعضی امکانات وکیفیت های چاپ دستی شدند و به سراغ آن رفتند؛ مثل پیکاسو، ماتیس و…  به طور کلی تمام آرتیست های مطرح و جدی دنیا در زمینه  چاپ دستی کار کرده اند و تا حدی این هنر با روح نقاشی و طراحی گره خورده است. از کیفیت ها و امکانات چاپ دستی می‌توان به قابلیت تکرار اشاره کرد. دیگری، تیراژ داشتن یک اثر و شکسته شدن قیمت آن است و سومین ویژگی، اتفاق است. اولین اتفاق در چاپ دستی، این است که تصویر به صورت آینه‌ای پس از چاپ قرینه می‌شود و هنرمند را دچار چالش می کند. اتفاق خاص چاپ دستی، عدم محدودیت کارها در شکل گیری و ترکیب عناصر مختلف است که بر حسب اتفاق، گاه آثاری فراتر از حد تصور و باور هنرمندان خلق می‌شوند. بهترین اثر این مجموعه هم بر اثر یک اتفاق در چاپ دستی خلق شدم و باعث شد تا من برای اعمال عمدی بعضی تغییرات در کارم، دانش بیشتری پیدا کنم. بدون شک، چاپ دیجیتال با وجود فراگیری بالا، نمی‌تواند جای چاپ دستی را در کشف و کسب تجربه برای هنرمندان بگیرد.