نمایشگاه یک نقاش از استخوانهایش
نمایشگاه «استخوان های دوست داشتنی من» مجموعه آثار نقاشی فاروق محتاجی، این هفته در گالری روند گشایش شد و در این مدت علاقه مندان و هنرمندان بسیاری از این نمایشگاه بازدید کردهاند. این نقاش جوان با نگاهی منحصر به فرد و الهام گرفتن از ساختار استخوان های بدن، در طول پنج سال به مطالعه ساختار استخوانها و خلق آثار مجموعهاش پرداخته است.
در یکی از غروبهای بهاری این هفته، برای بازدید و تهیه خبر از نمایشگاه «استخوانهای دوست داشتنی من» به نگارخانه روند رفتم. دیوارهای نمایشگاه به قابهای کوچک و بزرگ نقاشی آراسته شده است و در بدو ورود، قاب استیتمنت خالق این نقاشیها به چشم میخورد. محتاجی در یادداشت خود درباره مجموعه آثارش آورده است: همیشه به تشریح و نحوه کار کردن اندامها به خصوص اندام های داخلی، علاقه مند بودم و بعد از آشنایی با منابعی در زمینه زیست شناسی و پزشکی علاقهام به این موضوع بیشتر شد. این میل به تشریح، رفته رفته، جزئیتر شد و به فرم مجزایی که در هر اندام میدیدم علاقهمند شدم. فرم استخوانها و تصاویری که بعد از دیدن آنها به ذهنم متبادر میشد مرا درگیر خود کرد. در ابتدا مشخصا فرم استخوانها را مورد مطالعه قرار دادم و به تدریج، سعی کردم روی تصویری که در آنها میبینم متمرکز شوم و آن را طرح بزنم؛ جاهایی دخل و تصرف میکردم و تاکیدم را بر آن تصویر انتزاعی میگذاشتم. انتزاعی که برآمده از واقعیت پیش چشمم بود. کم کم به استخوان هایی که دور و برم میدیدم – حتی در غذایی که می خوردم – میلی وسواس گونه یافتم؛ شروع کردم به جمع آوری و نگهداریشان و از آنها طراحی و نقاشی میکردم. مجموعه پیش روی شما، حاصل کار روی این استخوانهای جمع آوری شده و البته، تصاویر استخوانهای انسان است. موسیقی نمایشگاه، اثر «پیام پیلوار» با توجه به حس و حال درونی مجموعه و جهان به نمایش درآمده در آثار، شکل گرفته است. فصل مشترک موسیقی و نقاشیها، بافت صوتی در اثر پیام پیلوار و بافت آثار در مجموعهی به نمایش درآمده است.
در ادامه، از مجموعه استخوانهای دوست داشتنی محتاجی دیدن کردم. شمار آثار نمایشگاه به 26 قاب میرسد که با تکنیک مدادرنگی، رنگ روغن و اکرلیک، نقاشی شدهاند. پس از بازدید کارها، با این نقاش جوان و هنرمند در فضای باز نگارخانه به گفت و گو نشستم و از او درباره سابقه کارها و نگاه متفاوتش به نقاشی پرسیدم. فاروق محتاجی متولد 1362 و دانشآموخته رشته نقاشی است. به گفته او، نقاشی هنری تجربی است که با تمرین، عشق به کار و ممارست به ثمر مینشیند و هنرش را بدون حضور استاد پرورش داده و دنبال میکند.
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از گفت و گوی ما درباره اولین نمایشگاه انفرادی اوست:
- انگیزه به تصویر کشیدن استخوانها چه زمانی در ذهن شما شکل گرفت؟
من از دوره کودکی و نوجوانی، به تشریح و آناتومی علاقه خاصی دارم. شکل گیری این پروژه از مطالعه کتابهای زیستشناسی و تشریح بدن جانوران شروع شد. من تصاویر این کتاب ها را میدیدم و گاهی آنها طراحی میکردم. در تصاویر کتابهای زیست شناسی و آناتومی، بدن را لایه لایه تشریح می کنند؛ ابتدا پوست را برمیدارند، سپس عضلات را، به همین ترتیب بدن را بیشتر می شکافند تا به استخوانها و اعصاب میرسند. در این بین، من به استخوانهای بدن به دلیل فرمها و حالتهای خاص و متفاوتی که دارند علاقهمند شدم و حدودا ده سالی است که به مطالعه درباره آنها می پردازم. شروع کار نقاشی استخوانها، شش سال پیش شروع شد. من در تمام آنها می توانستم بیشتر از یک شکل و صورت را غیر از استخوان بودنشان ببینم؛ هر استخوان بسته به شکل و حالتش چیز متفاوتی را در ذهنم تداعی میکرد بعضی از آنها شبیه یک ابزار بودند، بعضی شبیه فیگور یک انسان که کاری را انجام میدهد و بعضی دیگر شبیه پرنده بودند و…
- آیا این علاقه ارتباطی با رشته تحصیلی شما دارد؟
خیر. من دانشآموخته رشته نقاشی هستم اما همانطور که گفتم به آناتومی و پزشکی علاقهمند هستم. البته بعضی از اعضای خانواده، پزشک هستند و ممکن است به صورت ناخودآگاه حضور، کتابها و منابعی که دست به دست بینشان میچرخید روی فکر و ضمیر ناخودآگاه من تاثیر گذاشته باشد اما بخش اصلی این علاقه و اشتیاق، باطنی و خودانگیخته است و خودم از اعضای خانواده میخواستم تا منابعشان را در اختیار من بگذارند و همانطور که در استیتمنت نمایشگاهم آوردهام علاقهام به استخوانها حالتی وسواسگونه پیدا کرد و استخوانهایی که حتی در غذایم بودند توجهم را جلب میکردند، آن ها را می شستم، نگهداری میکردم و آنها را طراحی و نقاشی میکردم.
- مجموعه نمایشگاه استخوان های دوست داشتنی چندمین نمایشگاه شما است؟
این مجموعه اولین نمایشگاه انفرادی من است اما پیش از این در نمایشگاه گروهی پیشین نگارخانه روند که «جلوه» نام داشت شرکت کردم و در آن سلف پرترههایی را ارائه کردم که خودم را در آنها از چند زاویه تشریح کرده بودم.
- درباره موسیقی نمایشگاه و همکاری با پیام پیلوار برای ساختن موسیقی آن بگویید.
آشنایی من و پیام پیلوار کاملا اتفاقی بود و همکاری با این موزیسین جوان و باذوق در اولین نمایشگاهم باعث مباهات و خوشحالی من است. اوقاتی که مشغول کار روی مجموعه استخوانهای دوست داشتنی بودم، موسیقی خاصی را گوش میکردم که با لحن شخصی و فضای فکر و نگاه من همراه بود. از همان موقع دوست داشتم مخاطبی که وارد نمایشگاهم میشود این سبک کارها را بشنود و بداند که من این نقاشیها را در چه فضای ذهنی آماده کردهام و تجربهای بصری و شنیداری از آنچه که من در دوران تهیه این مجموعه تجربه کردم را از اولین نمایشگاهم با خود ببرد. پس از مدتی به طور اتفاقی با پیلوار آشنا شدم و متوجه شدم که سبک موسیقی او به سلیقه شخصی من و موزیکهایی که برای آماده کردن مجموعه گوش میکردم بسیار نزدیک است. اینگونه شد که از او برای دیدن کارهایم دعوت کردم، او مجموعه را پسندید و تلاش کرد کارهایی که به حس و حال آثارم نزدیک باشد برای پخش شدن در نمایشگاه بسازد.
- به عنوان یک هنرمند، مطالعه کتاب، دیدن فیلم، گوش کردن به موسیقی و آگاه بودن از وضعیت فعلی هنر و آثار هنرمندان را تا چه اندازه مایه الهام و تاثیر گرفتن برای خلق آثار خوب میدانید؟
خیلی زیاد. شخصا برای من مطالعه کتاب های علمی و پزشکی منبع بسیار مهم و الهام بخشی در خلق آثارم بودند. اما تاثیرگذاری این ابعاد فرهنگی و هنری، بسته به روحیات یک نقاش و به طور کلی یک هنرمند نسبی و متفاوت است. برای مثال موسیقی برای رسیدن من به چیزی که در ذهنم بود الهام بخش نبود و سعی میکردم صرفا موسیقی را با کار خود همراه کنم و بیشترین تاثیر و الهامی که در خلق آثارم گرفتهام از دیدن آثار نقاشی و مطالعه تاریخ نقاشی بودهاست. من به آثار فرانسیس بیکن علاقه خاصی دارم و به این دلیل، گاهی به طور ناخودآگاه از کارهای او تاثیر و الهام میگیرم اما خودم آگاه هستم و اعتراف میکنم که یک سری از تمهیدات او را در کارهایم استفاده میکنم برای مثال پسزمینهها در نقاشی تخت هستند و حرکت، در فرمهای بین تصاویر با ضرب قلم و حجم رنگ اتفاق میافتد و این در کارم مشهود است و به آن اشاره کردهام. امیدوارم مخاطبان کارها را ببینند و از نمایشگاه، تجربهای خوب همراه با لذت بصری در ذهنشان ثبت شود.
گفتگویی از هدیه ریحانی
عکس از سهیلا سعیدی