خواب ترامپ برای برجام
هر چند افکار عمومی و رسانهها از ترامپ به عنوان یک فرد بی تجربه و تاجرپیشه یاد میکنند و حتی او را در مواردی به دیوانگی متهم میکنند اما فارغ از این تحلیلهای رسانهای باید خاطرنشان کرد که ترامپ در طول یکسال گذشته نشان داده است که از استراتژی آشوب، دکترین ابهام و در نهایت تحریک و ضربه زدن پیروی میکند. از سوی دیگر ساختار آمریکا را نیز نباید از خاطر دور داشت و گمان کرد که این تنها رئیس جمهوری است که میتواند یک تنه به صورت محیرالعقول وارد میدان شده و به ایفای نقش بپردازد.
بسیاری از کارشناسان طی ماههای اخیر تاکید کردهاند که خروج احتمالی آمریکا از برجام باعث انزوای این کشور خواهد شد و این کشور قادر نخواهد بود که یک توافق بینالمللی را به صورت یکجانبه کنار بگذارد. در این رابطه و با دقت بر شواهد یکسال اخیر، میتوان گفت که برای دولت پست نومحافظهکار آمریکا که با شعار « اول آمریکا» روی کار آمده است، یکجانبهگرایی یکی از راهبردهای محوری است. آمریکای ترامپ تا همینجای کار نیز با خروج از توافق آب و هوایی پاریس، ایجاد خلل در پیمان نفتا، شروع یک جنگ تجاری با متحدان قدیمی خود و رویکردی که در قبال ناتو و سازمان ملل پیش گرفته است نشان داده که با اتکا به هژمونی بینالمللی خود هراسی از انزوای جهانی ندارد، به خصوص اینکه اکنون با یک مانور وسیع رسانهای در حال گفت و گو برای تنش زدایی با کرهشمالی به عنوان اولویت مهم امنیتی آمریکا هستند.
اروپا در مقابل آمریکا
از سوی دیگر، گفته میشود که موضوع برجام و چالشهای کنونی آن، بیش از آنکه مربوط به ایران باشد، بحث میان آمریکا و اروپاست. هر چند آمریکاییها مایل هستند که هزینههای شکست برجام را تماماً بر دوش ایران بیاندازند، اما با توجه به رویکرد فراآتلانتیکی فعلی میان آمریکا و اروپا، واشنگتن خواستار استفاده از برجام برای فشار وارد کردن به اروپاست. استدلال این امر آن است که آمریکا برای فشار آوردن به ایران دو مساله دیگر یعنی پرونده موشکی و نقش ایران در منطقه خاورمیانه را به عنوان بهانه در اختیار دارد که در این موضوعات نیز با اروپا پیوندهایی جدی نیز دارند.
اروپاییها برجام را بیش از هر چیز دستاوردی اروپایی میدانند که در چارچوب الگوی تجویزی اروپاییها برای مدیریت بحرانها یعنی دیپلماسی اجبار و راهبرد کلان این اتحادیه در رابطه با ایران که عبارت است از ترجیح سیاست تعامل بر سیاست مهار، تحققیافته و باید از آن پاسداری شود.
به میزانی که نظم بینالمللی به این سمت سوق پیدا کند و الگوی اروپایی برای مدیریت بحرانها بیشتر موردپذیرش قرار گیرد، امکان کنشگری و نقشآفرینی آنها نیز افزایش پیدا میکند. اما حاکم شدن یکجانبهگرایی آمریکایی که ترامپ امروز به دنبال آن است، نهتنها نقشآفرینی اروپا را محدود و بیاثر خواهد کرد بلکه اعتماد و اعتبار این اتحادیه را نزد کشورهایی مانند ایران در صورت لغو توافق از بین خواهد برد. در همین رابطه است که یک مساله مهم در این میان نمود پیدا میکند. اینکه علیرغم اختلافات و واگراییهایی که میان این دو بلوک وجود دارد، در نهایت آنچنان پیوندهای عمیق فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میان اروپا و آمریکا وجود دارد که در مرحله غایی چسبندگی زیادی میان آنها مشاهده میشود. به همین واسطه است که اروپاییها سعی دارند علاوه بر تلاش برای حفظ برجام، در موارد دیگری همچون مساله موشکی و نقش منطقهای ایران با آمریکا همسویی داشته باشند تا بتوانند علاوه بر تقویت گفت و گوها با آمریکا در خصوص چالشهای فراآتلانتیکی، ترامپ را متقاعد کنند که بدون همکاری اروپا، آمریکا قادر به مواجهه با مسائل ایران نخواهد بود.
نقشه دوم اروپا
گزینه بعدی اروپا در صورت شکست چنین راهبردی، تهیه مقدمات خروج نرم آمریکا از برجام خواهد بود که در راستای آن مانند زمانهای قبل از تحریمهای همه جانبه علیه ایران، اروپا همکاریهای محدو
د تجاری خود را با ایران در قالب سازوکارهای قانونی درون اتحادیه ادامه داده و از سوی مقابل در خصوص سایر واگراییها با ایران و آمریکا در یک حالت بینابینی تعامل داشته باشد.
به همین دلیل است که برخی تحلیلگران با تکیه بر این راهبردهای اروپایی معتقدند که دولت کنونی آمریکا آنچنان با نگاه هزینه و فایده به مراودات جهانی مینگرد که قصد ندارد به سادگی این اهرم فشار را از دست بدهد. آنها میگویند که ترامپ با دانستن این موضوع و علیرغم چینش تیم ضد برجامی و ایرانی خود از این توافق خارج نشده و این حالت برزخ گونه را تا جایی که امکان داشته باشد برای گرفتن امتیازهای بیشتر از سایر شرکای برجام ادامه خواهد داد.
ضرورت صبر استراتژیک برای ایران
در این رابطه نکته مهم عملکرد ایران در این بازی پیچیده است. هر چند بنا بر گفته مقامات کشورمان، ایران گزینههایی را برای خروج احتمالی آمریکا روی میز دارد و میتواند در عرض 4 روز به غنیسازی 20 درصد بازگشته یا حتی از NPT خارج شود، اما سوال مهم در این میان آن است که این اقدامات که همگی نیز قابل تحقق است چه میزان هزینه و فایده برای کشور در بر خواهد داشت.؟
همگان واقفند که مذاکرات هستهای در فضایی کاملاً نابرابر شکل گرفت و در این فضای نابرابر ایران به دستاوردهای مهمی نیز دست یافت. همچنین با رجوع به پیشینه سیاستهای غرب در قبال کشورهای به اصطلاح ناهمسو این امر مبرهن است که وقتی بحث مذاکرات موشکی مطرح میشود، پس از آن بهانه حقوق بشر و پس از حقوق بشر مساله و بهانهای دیگر برای مقابله همه جانبه علیه ایران پیش کشیده میشود. اما در این میان وارد یک کارزار همه جانبه شدن با آنها نیز میتواند بسیار برای ایران در شرایط کنونی هزینهافزا و فرساینده باشد.
در نتیجه در اینجا لزوم صبر استراتژیک از سوی دستگاه سیاست خارجی ایران اهمیت مییابد. گفتنی است صبر استراتژیک در این روزهای دشوار سیاست خارجی ایران با توجه به شرایط منطقه خاورمیانه به معنی انفعال نیست، بلکه ضرورت عدم ورود به بازی پیچیده و تشدید بحران است. بهترین راهکار برای خنثی کردن یک راهبرد منفی علیه خود، عدم ورود به آن بازی است، امری که به نظر میرسد در اواسط دهه 1380 توجه کافی به آن نشد و سلسله وقایع مطلوب غرب برای اجماع جهانی علیه ایران را رقم زد. در چنین وضعیتی اتخاذ ادبیات تهدید در پاسخ به تهدیدهای طرف مقابل صحه گذاشتن بر مدعای رقبای منطقهای ایران خواهد بود تا پس از مسائل هستهای، موضوع موشکی بهانهای برای ایجاد اجماع و تخلیه ظرفیت استراتژیک ایران باشد. در اینجا بهترین گزینه برای غرب، قرار گرفتن ایران میان پلیس خوب- بد اروپا و بازیگر دیوانه آمریکا خواهد بود که دست آنها را برای تنگتر کردن حلقه محاصره و افزایش فشارها علیه ایران بازتر میکند.
تحلیلی از علی روغنگران