با من حرف بزن!
دندان خراب به دندان پزشکی میبریم، قلب مریض به متخصص قلب نشان میدهیم، دست و پای شکسته را خودمان جا نمیاندازیم و حتی درمان سرماخوردگی ساده را به پزشک میسپاریم، اما ترجیح میدهیم خودمان به تنهایی بار تمام مشکلات روحی، فکری، شخصیتی را به دوش بکشم. آنجایی که جایش نیست سکوت میکنیم و جای دیگری فریاد میکشیم، از افسردگی رنج میبریم و امید، تنها حبابِ کوچک و خالی در دلمان است. حرف نمیزنیم و سرسختانه به تحمل دشواریهای زندگی ادامه میدهیم، در حالی که نمیدانیم همه چیز با حرف زدن حل میشود. همه درهایی را که دستمان نمیرسد میزنیم و اما سراغ پزشک حاذقِ روحمان را نمیگیریم.
امروز روز روانشناس است، روز دکترهایی که سینههایشان را وقف عام کردهاند و اگر روزی قلبشان را بشکافی، با کوه عظیمی از درد و رنج و اندوه مواجه میشوی. امروز روز اتاقی ساکت و ساده، با کاناپهای که هزاران نفر روی آن نشسته و رازهای چشمهایشان را با مشاور درمیان گذاشتهاند. روی آن بغض کردهاند، اشک ریختهاند، حرف زدهاند و گاهی کنار آمدهاند. اتاقی امن، با میزبانی فردی مهربان و پذیرنده، کسی که فارغ از خود به آرامش انسانها فکر میکند.
امروز روز به چالش کشیدن رفتارهای دگم و آسیبزننده به حیات انسان است. روز تفکر در ماهیت و چیستی فکر انسان و آنچه به آن فکر میکند. مشاور و روانشناس کسانی هستند که جدا از سایرین تو را به باد قضاوت نمیرنجانند، چیزی را به تو تحمیل نمیکنند و در لایه لایه زندگی تو، در کودکی و نوجوانی، در جوانی و میانسالی و حتی پیری قدم به قدم با تو راه میآیند. کسانی که به دردهای بیکران میاندیشند و چراغی را روشن میکنند.
سخت است با عینک روانشناس روی آسفالتهای خیابانهای این شهر راه بروی، فیلترهای سیگارِ کفِ پیادهرو را بشماری و به این فکر کنی که چه کسی آنها را تا ته کشیده، تلخیها را دود کرده و فیلتر را زیر پایش له و خاموش! به این فکر کنی که چند دختر و پسر دیگر را میتوانی از خودکشی منصرف کنی، با چند زن رنجدیده از آزارهای همسر، همدلی کنی. چند زوج دیگر را به سازش تشویق و به چند مادر دیگر تسکین دهی. نگران تمام نزاعهای اتفاق نیوفته شهر باشی و دستت به جایی بند نباشد.
سخت است روانشناس باشی و حرفهای قاتلِ »محمدحسین» و «ندا» را تجزیه و تحلیل کنی. میتوانی حوادث ناگوار را تصور کنی اما زورش را نداری که جلوی همه قتلها و آدمرباییها و مشکلات این شهر را بگیری! با اینکه در قرن بیست و یکم و عصر تکنولوژی به سر میبریم هنوز عدهای، حل مشکلات روحی و روانی خودشان به دست مشاور و روانشناس نمیسپارند. هنوز عدهای حضور یک مشاور در مراحل مختلف زندگیشان را به رسمیت نمیشناسند. امیدوارم روزی از راه برسد که مراجعه به روانشناس یا مشاور مثل مراجعه به سایر پزشکان عادی شود. کسی دانشجویان روانشناسی را به خاطر انتخاب این رشته سرزنش نکند و این علم جای خودش در زندگی و مشکلات همه افراد جامعه باز کند و شاهد عقدههای تلنبار شدهای که باعث بروز جرم، رفتارهای خشونت آمیز و آزاردهنده که نتیجه تلخی چون به دیوار زدن پرچمهای تسلیتِ بیگناهان ندارد، نباشیم. همه رفتارهای غلط، افسردگی، تعصبات بیجا، خشونتها و رفتارهای جنونآمیز و مشکلات روحی و روانی در نطفهخاموش شوند.
یادداشتی از نگین کریمیان اقبال (دانشجوی کارشناسی روانشناسی)