1

سهم هر نفر، یک بُرش از عدالت

عدالت، واژه‌ای آشناست؛ همه ما بارها این واژه را شنیده‌ایم. شاید تصور کنیم فقط در خصوص سیاست‌های کلان و تصمیم گیری‌های بزرگ این واژه به کار می‌رود اما عدالت در تار و پود همه زندگی‌ها جریان دارد. در رفتار ما با خودمان، در ارتباطمان با اعضای خانواده، در رفتارمان با همسایه و … این واژه جاری است. گاهی قطره‌ای آب که بجای نشستن به پای یک درخت، بر روی ماشین ما می‌نشیند، مرزهای عدالت را جابجا می‌کند. گاهی نگاهی که بجای عشق، خشم را منتقل می‌کند، بی عدالتی را فریاد می زند.

آری، عدالت برای همگان و همه جاست. روز گذشته در تقویم با نام روز جهانی «عدالت اجتماعی» شهرت دارد. روزی که بیشتر از هر چیز، یادآور این عادلانه بودن‌های همیشگی تک تک ماست. روزی که باید بیاموزیم برای لحظه به لحظه زندگی‌مان منصفانه رفتار کنیم.

«صبح امروز» برای جویا شدن نظر مردم درباره عادلانه بودن‌های روزمره به میان آن‌ها رفته است که در ادامه بخشی از نظرات آن‌ها می‌خوانید.

 

فرصت‌های یکسان برای زندگی

وقتی از رضا که کارمند یکی از ادارات شهر است درباره جایگاه عدالت اجتماعی پرسیدیم، گفت: این موضوع به معنای برابری همه فرصت‌های زندگی برای همگان است. یعنی من و دیگری اگر در توانایی و استعداد برابریم، باید فرصت یکسانی برای رسیدن به جایگاه‌های مختلف اجتماعی را داشته باشیم. ورود مفاهیمی از قبیل پارتی بازی و رانت و … در عرصه‌های اجتماعی، عدالت را بی معنی می‌کند. همه ما خالق یک پروردگار هستیم و در روح الهی برابریم، این جریان زندگی است که مسیرها را جدا می‌کند و هرچه موانع کمتر شود، هم مسیری و اتحاد در جامعه بیشتر می‌شود.

 

به حقوق هم احترام بگذاریم

سمیه، بانوی خانه داری که در صف نانوایی ایستاده بود، نگاه متفاوت‌تری به عدالت اجتماعی داشت؛ او این گونه تأکید کرد: برای عدالت نباید دنبال مسائل بزرگ گشت. همین الان من در صف نانوایی و آن مرد پشت پیشخوان در توزیع نان باید عادلانه رفتار کنیم. نانی که پخته می‌شود باید با عدالت پخت و مصرف شود. من وقتی حیاط خانه را با آب می‌شویم، باید بدانم که شاید کسی به این آب در آن لحظه نیازمند باشد. همسرم هر روز که از سر کار می‌آید باید به دنبال جای پارک ماشین بگردد چون همسایه‌هایمان محل پارک خودروی ما را گرفته‌اند. گاهی هم که با بی انصافی در هنگام جابجا شدن به خودروی ما می‌زنند و می‌روند و به این فکر نمی‌کنند که شاید برای ما تعمیر این آثار برخورد هزینه بر باشد.

 

وقتی نمی‌شود انتظار عدالت داشت!

سعید، دانشجوی رشته مدیریت دولتی است؛ او توجه به برقراری عدالت اجتماعی را یکی از وظایف مسئولین دانست و گفت: مگر می‌شود مسئولین ما و سیاست مداران هر کاری که می‌خواهد بکنند و به سر این جامعه بیاورند اما همه بار عدالت اجتماعی را به دوش مردم بی اندازیم. آیا وقتی یک مسئول بدون هیچ عدالتی به این جایگاه می‌رسد می‌توان از او انتظار داشت که در رفتارش عادلانه اقدام کند و آیا وقتی مسئولین ما در اموراتی که با ابعاد مختلف زندگی مردم سر و کار دارند، عدالت نداشته باشند، می‌توان همه انتظارات را از مردم داشت؟

 

من و برادرم برابریم

سهیلا که یک فروشنده لباس است، بخشی دیگر از ابعاد عدالت اجتماعی را مطرح کرد و تصریح کرد: اگر عدالت اجتماعی در جامعه مورد توجه همگان قرار بگیرد، دلیل ندارد که مردم میان من به عنوان یک زن و سایر همکاران مرد من تفاوتی قائل شوند. چرا صاحب کار من برای مدیریت مجموعه باید یک مرد را استخدام کند، اما من به عنوان یک زن برای جلب نظر مشتری‌ها برایشان خوش خدمتی کنم؟ چرا من وقتی مغازه را آخر شب می‌بندیم باید بترسم که به خانه برسم اما برادرم به راحتی در این جامعه رفت و آمد می‌کند؟ چرا برادرم با 30 سال سن هنوز می‌تواند مجرد بماند و به خوش گذرانی های دوره مجردی‌اش برسد، اما من با 20 سال سن، حق هیچ کاری ندارم و برای عدم قبول پیشنهاد ازدواج کسی که نمی‌خواهم باید مصیبت بکشم؟

 

***

این‌ها فقط بخشی از نگاه‌های مختلفی بود که مردم به موضوع عدالت اجتماعی داشتند و برای نمونه در این گزارش به آن اشاره کردیم؛ در ادامه به سراغ علیرضا عزیزی، کارشناس ارشد جامعه شناسی و پژوهشگر اجتماعی رفتیم تا از نگاه یک متخصص به این اصل مهم زندگی بپردازیم.

 

عدالت، موضوعی آشنا و فراگیر

عزیزی در توضیح عدالت اجتماعی گفت: عدالت موضوعی بسیار آشنا است، به نحوی که وقتی به ادبیات سیاستمدارانمان، و به مطالبات عمومی در چند دهه اخیر توجه می‌کنیم، به نظر می‌رسد عدالت و بویژه عدالت اجتماعی همواره از سوی مردم و مسئولان طرح و مطالبه شده است. اما در واقع، موضوع عدالت یکی از مبهم‌ترین و در عین حال متداول‌ترین اصطلاحات در ادبیات سیاسی، دانشگاهی و فرهنگ عامه ماست که کمتر به لایه‌های پیچیده آن پرداخته شده است.

وی در این باره افزود: از منظر بشیریه، مهم‌ترین مسئله در بحث عدالت، قابل دفاع ساختن روابط نابرابر در جامعه است. نابرابری در ثروت، قدرت و شأن اجتماعی به رغم شباهت در استعدادهای افراد، که به نظر می‌رسد در تمامی جوامع به شکل‌های مختلف وجود داشته و از این منظر، دفاع از این نابرابریها یا نفی آنها موضوع اصلی بحث عدالت را تشکیل می‌دهد. بدین لحاظ، در تعریف عدالت نحوه برخورد با نابرابری‌های موجود – چه طرد آن و خواست برخورداری از جامعه‌ای برابر و همگن، و چه پذیرش نابرابری‌ها و خواست کنترل و کاهش آسیب پذیری آن، موضوع بحث را تشکیل می‌دهد.

 

وضع عادلانه قانون برای احقاق عدالت

پژوهشگر مسائل اجتماعی با تأکید بر این که با توجه به تعریف، در کشور ما در بحث عدالت نکاتی وجود دارد، تصریح کرد: اول آن که، در کشور ما اغلب رایج است که عدالت را از منظر حقوقی آن در نظر می‌گیرند یعنی آن که همه انسان‌ها در برابر قانون برابر باشند، و اعمال قانون به نحوی عادلانه در میان آحاد مردم توزیع گردد. با آن که برابری در ساحت قانون و نحوه اعمال آن امری پسندیده برای هر نوع حاکمیتی است، با این حال همواره این موضوع در فلسفه سیاسی مطرح است که آیا خود قوانین وضعی و مکانیزم های ایجاد آن‌ها از شرایط عادلانه‌ای برخوردار هست یا خیر؟ و اگر خیر، سازوکارهای قانون گذاری عادلانه چیست؟ این امر موضوعی است که کمتر در ساحت سیاسی و عرصه عمومی در کشور ما بدان پرداخته می‌شود.

عزیزی اضافه کرد: دوم آن که، در کشور ما اغلب خاستگاه عدالت و توزیع آن در سطح جامعه، در تصمیمات فردی جستجو می‌شود، انتظار آن است که فرد یا افراد خاصی با توجه به بینش عمیقی که از لزوم برقراری عدالت در جامعه دارند، و احیاناً دلسوزی‌ای که نسبت به مردم روا می‌دارند، عدالت را در سطح جامعه تسری بخشیده و برقرار نمایند. این نحوه نگرش نسبت به مکانیزم تحقق عدالت در جامعه، با توجه به حضور هزاران سال نظام شاهنشاهی، و ضعف بالقوه و بالفعل مردم در برابر حاکمیت‌های جبار، به طور ناخودآگاه در اذهان عمومی مردم نهادینه شده است. حال آن که، عدالت اجتماعی، موضوعی در ارتباط با فرد و تصمیم‌های فردی نیست، بلکه عدالت اجتماعی موضوعی درباره نحوه ساخت فرایندهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جامعه است به نحوی که بیشترین عدالت ممکن در سطح جامعه برقرار گردد. بدین لحاظ، اذعان می‌داریم که عدالت اجتماعی یک موضوع ساختاری و مرتبط با روابط نهادهای قدرتمند در سطح جامعه با یکدیگر و نحوه تعامل آن‌ها با عامه مردم است.

 

آیا عدالت هدیه حاکمیت به مردم است؟

وی در خصوص انواع تصوراتی که جوامع به موضوع عدالت دارند، گفت: سومین نکته در این خصوص آن است که، در کشور ما اغلب تصور می‌شود که عدالت هدیه‌ای است که از جانب حاکمیت به مردم اهدا می‌شود، و مردم عمدتاً از مسئولان انتظار دارند که طبق میل و اختیار خودشان – احتمالاً با همان پیش فرض بینش عمیق و دلسوز بودن نسبت به مردم- بهترین شکل از جامعه عادلانه را برای آن‌ها ترسیم و عملیاتی نمایند و عامه مردم بی آن که هزینه‌ای بابت آن بپردازند، یا بخواهند در سازوکار آن مشارکت ورزند، به یک جامعه عادلانه ورود کرده و زندگی نمایند و اغلب از این که مسئولان طبق میل آن‌ها عمل نکرده و نابرابری‌ها همچنان تداوم یافته‌اند، اظهار تعجب و نارضایتی می‌کنند. حال آن که، عدالت اجتماعی، دستاوردی هزینه بردار است که اتفاقاً مطالبات آن از بطن جامعه آغاز می‌گردد، و در یک فرایند مشارکت عام و مطالبه عمومی و پرداخت هزینه در قبال آن، کم کم و بتدریج نابرابری‌ها کاهش یافته و عدالت اجتماعی به شیوه‌ای نظام مند در جامعه تسری می‌یابد. حرکت به سمت جامعه‌ای عادلانه‌تر، مصداق آن شعر حافظ است که در مقام صبر می‌گوید “گویند سنگ لعل شود در مقام صبر, آری شود ولیک به خون جگر شود”.

کارشناس ارشد جامعه شناسی در توضیح چهارمین نکته مربوط به بحث عدالت اجتماعی در ایران، ادامه داد: در موضوع عدالت، عمدتاً پیش از انقلاب، بینش و گفتمان چپ، چه چب اسلامی و چه غیراسلامی، در ادبیات سیاسی ما غالب بوده است. اغلب تصور بر آن بوده که باید نابرابری‌های موجود طرد و جامعه عاری از هرگونه نابرابری تحقق یابد که در آن امکانات و خدمات برابری برای آحاد مردم در دسترس می‌باشد. حال آن که، تجارب جهانی نشان می‌دهد پذیرش حدی از نابرابری از الزامات توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع است، و خواست جامعه‌ای از همه نظر برابر و همگن نه ممکن است و نه مطلوب. بلکه هدف باید آن باشد که سازوکارهای اجتماعی و اقتصادی به نحوی ترسیم گردد که نابرابری‌ها دارای کمترین آسیب، به ویژه به اقشار آسیب پذیر جامعه باشد.

 

بایدها و خاصیت‌ها در عدالت اجتماعی

عزیزی در پنجمین نکته به ملزومات برقراری عدالت در جامعه اشاره کرد و گفت: موضوع دیگر در ادبیات رایج ما پیرامون عدالت، نسبت آن با آزادی است. اغلب در ادبیات سیاسی ما به نحوی این دو مفهوم بکار گرفته شده‌اند که گویا عدالت و آزادی دو مفهوم نافی یکدیگر هستند، حال آن که توسعه سیاسی و آزادی‌های اجتماعی لازمه عدالت و بخش مهمی از آن محسوب می‌شود. در کشور ما، عمدتاً برقراری عدالت آن چیزی تصور شده است که محصول برخوردها و تصمیمات مستقیم و آگاهانه و برنامه ریزی شده مسئولان می‌باشد و اغلب این تصور هم وجود دارد که برای برقراری عدالت لازم است که دولت با مداخله خود به کنترل فعالیت‌های اقتصادی، محدود ساختن رقابت و بازتوزیع ثروت و درآمد میان اقشار مختلف جامعه بپردازد، حال آن که هرگاه که به بهانه عدالت، آزادی‌های اقتصادی و رقابت محدود شده‌اند و دولت با مداخله خود به نقض حقوق مالکیت فردی دست یازیده است، انسان‌ها نه تنها آزادی‌های خود را از دست داده‌اند بلکه گرفتار فقر، تبعیض و نابرابری‌های بدتری نیز شده‌اند. از این رو، بخش اعظم آن چه سازوکارهای دستیابی به جامعه‌ای با حداقل نابرابری را شکل می‌دهد را باید در توسعه آزادی‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی‌ای جستجو کرد که امکان رقابت، مطالبه گری، فرصت‌های برابر اجتماعی و شفافیت اطلاعاتی را فراهم می‌کند.

 

 

گزارشی از مصطفی قویدل