دلمان با شماست!
گاهی سهل انگاری، اتفاق، کوتاهی، عدم آگاهی، خشم و هر دلیلی دیگر باعث میشود که پدر و سرپرست یک خانواده مدتی از عمر خود را در زندان سپری کند اما آیا خانواده او، همسرش و فرزندانش در جرم او شریک هستند؟! آیا آنها نیز باید مجازات شوند؟!
همسر او برای ادامه زندگیاش باید یک تنه با مشکلاتی به مراتب سنگینتر از قبل مواجه شود و فرزندانش نه تنها از داشتن پدر محروم میشوند و سنگینی نگاه مردم بر روی سرشان آوار میشود، بلکه مجبور هستند یاد بگیرند که دیگر نباید آرزوهای بزرگ داشته باشند و به محدودیت و اندکهای موجود قانع باشند.
سال جدید و عید نوروز فرا میرسد. شادی این عید باستانی به لبخند کودکانی وابسته است که با لباسهای نو و لبخندی کودکانه، زندگی را در قلب و روح ما به جریان میاندازند؛ اما آیا شادی، عید و زندگی برای همه نیست؟!
در آستانه سال جدید باید بیشتر از قبل سراغی از خانوادههایی گرفت که ناخواسته و بیگناه، تاوان جرم پدر و سرپرستشان را داده و در بیرون از زندان، زندانی سختیهای زندگی هستند.
در همین راستا، به سراغ کارشناسان حوزه اجتماعی رفتیم تا بیشتر به اهمیت رسیدگی و توجه به خانواده زندانیان بپردازیم.
خانوادههایی که با بیتوجهی از هم میپاشند
سعیده پهلوان مددکار اجتماعی و مدیر داخلی موسسه خیریه نگهداری از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست ابوطالب گلبهار در گفتگو با «صبح امروز» به آثار مختلف زندانی شدن یک عضو خانواده بر زندگی سایر اعضا به ویژه فرزندان پرداخت و گفت: حضور یک عضو از خانواده در زندان به هر دلیلی که باید، تنها زندگی خود آن فرد را تحت تأثیر قرار نمیدهد، بلکه روند زندگی تمامی اعضای آن خانواده را از مسیر عادی خود خارج میکند. بخصوص اگر عضو زندانی سرپرست اصلی خانواده و یا حتی یکی از والدین خانواده باشد، شاهد تغییراتی غیر قابل انکار در زندگی دیگر اعضای آن خانواده هستیم که بعضاً میتواند آیندهای زیبا را به ابهامها و سیاهیهای گوناگون پیوند بزند.
پهلوان در اینباره افزود: به عنوان مثال اگر همسر یک خانواده به هر دلیلی در زندان حضور داشته باشد، هر چند هستند نمونههایی که چه از طرف فامیل و چه از طرف نهادهای مختلف مورد حمایت قرار میگیرند، اما در آن چه که اکثریت است، از طرفی فشار روانی بسیاری که نوع نگاه و رفتار خاص همسایگان، فامیل و سایر مردم به دلیل وجود یک زندانی در خانواده به آنها تحمیل میکند و از طرفی فشار معیشتی بالایی که به دلیل از دست دادن سرپرست به زندگی آنها وارد میشود، یک به یک واگنهای قطار خانواده را از هم جدا و هر کدام را به مسیری متفاوت سوق میدهد که انتهای آن به پر از ابهام است.
وی با تأکید بر این که بیش از نیمی از فرزندانی که در مراکز خاص نگهداری از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست زندگی میکنند، یک یا هر دو والدینشان در زندان به سر میبرند، تصریح کرد: در بسیاری از این موارد، در پی به زندان افتادن پدر خانواده، مادر با مشکلات معیشتی فراوانی روبرو میشود. خانواده مکان زندگی خود را از دست میدهد و به عبارتی آواره میشوند. این مادر برای تأمین هزینههای خود و فرزندانش دست به بزههای متفاوتی از قبیل سرقت، تکدی گری، خرید و فروش مواد مخدر و حتی تن فروشی می زند که در این بین فرزندان نیز در بسیاری از موارد نه تنها مسیر عادی زندگیشان که همانند همسالانشان تحصیل است را از دست میدهند، بلکه به شکلهایی مختلف با بزههای ذکر شده درگیر شده و آسیبهای بعدی را متحمل میشوند.
مهربانی زندگی را به کودکان بازمانده از زندانیان برمیگرداند
مددکار اجتماعی حوزه فرزندان بدسرپرست، خاطرنشان کرد: فرزندانی که در مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست و بدسرپرست بهزیستی نگهداری میشوند که چه از طریق مراکزی مانند اورژانس اجتماعی به دلیل ناتوانی محسوس خانواده از تأمین شرایط اولیه زندگی، با طی مراحل قانونی به این مراکز منتقل شده و یا به دلیل مشکلات ذکر شده توسط خود خانواده تحویل بهزیستی شدهاند، مشکلات مختلفی را با خود به همراه دارند. از آثار جراحتهای ناشی از انجام بزههای مختلف بر روی بدن گرفته تا عقب ماندگی تحصیلی آشکار، مشکلات روحی و روانی مختلف مانند شب بیداری، ترس افراطی، بهم ریختگیهای روحی، پرخاشگری، شب ادراری و … در بسیاری از فرزندانی که در چنین خانوادههایی حضور داشتهاند دیده میشود.
پهلوان با بیان آینده روشنی که میتواند در انتظار فرزندان این خانوادهها باشد، اضافه کرد: این فرزندان استعدادهایی هستند که بعضاً اگر مسیر زندگی آنها را به مشکلات مختلف درگیر نکرده بود، یقیناً میتوانستند پلههای پیشرفت و موفقیت را نه تنها برای خود، بلکه برای جامعه ما طی کنند و خود، نجات بخش خانواده باشند.
وی تأکید کرد: نهادهای حمایتی مختلف بایستی به طور جدیتر چه از طریق کمکهای مالی و چه از طریق کمکهای معنوی و مشاورهای، پشتیبان خانواده زندانیان باشند و مردم نیز با تغییر دیدگاه خود، فرهنگهای اشتباه که وجود یک زندانی در خانواده را نشان دهنده گستردگی بزه و مشکل در تمامی آن خانواده و خطرساز میدانند را به فراموشی بسپارند و با نگاهی از روی محبت و انسانیت که در دین و آیین ما نیز بسیار بر آن تأکید شده است، با حمایتها مختلف خود، از فروپاشی یک خانواده جلوگیری کنند.
مدیر داخلی موسسه خیریه ابوطالب گلبهار خاطرنشان کرد: یقیناً این خانوادهها اگر احساس کنند که در جامعه یک پشتیبان دارند و سایه حمایت و مهربانی مردم و نهادهای حمایتی شامل حال آنها در روزهای سخت زندگی هست، با صبر و استقامتی بیشتر با مشکلات جنگیده و به جای آوارگی تک تک اعضای خانواده، در کنار هم، زندگی را ادامه خواهند داد.
عزمی اجتماعی لازم است
مرضیه آذرافزا فعال سیاسی – اجتماعی، بر لزوم افزایش فعالیتهای داوطلبانه مدنی در حمایت از خانوادههای زندانیان تأکید کرد و گفت: اگر وکلای داوطلبی وجود داشته باشند که هستند اما میزان فعالیتشان هنوز به آن حدی که باید باشد در جامعه ما نرسیده است، میتواند در کاهش مشکلات فعلی خانوادههای زندانیان اثرگذار باشد و این فعالیتها را تا حد زیادی میشود افزایش داد.
وی با تأکید بر خدمت رسانی فعالان مدتی در بخش مشاوره به زندانیان و اعضای خانوادهشان، افزود: فعالان داوطلب مدنی باید در امر آموزش که نیاز اصلی فرزندان این خانوادهها محسوب میشود، بتوانند به آنها کمک کنند. در زمینه معیشتی هم همینطور، میتوان تشخیص داد که در این خانوادهها کدامشان آماده فراگیری و انجام چه مشاغلی هستند و برای آنها کاریابی انجام داد. هر چند در شرایط کنونی مشکلات اقتصادی ما به گونهای هست که شغل به میزان کافی در اختیار نیست اما به هر حال اینها حوزههایی هست که فعالان مدنی و حقوق بشری خیلی خوب میتوانند در آن حوزهها فعالیت کنند.
آذرافزا با بیان این که میزان فعالیتهای مدنی در این حوزه بسیار ضعیف است، تصریح کرد: فعالیت در این حوزهها بسیار کم است و یا حداقل نمود تبلیغاتی بسیار اندکی دارد. یکی از مسائل بسیار جدی در این موضوع، نحوه فعالیت فعالان حقوق بشر که این حوزه را نیز در بر میگیرد، است.
فعال اجتماعی حوزه خانواده زندانیان، با اشاره به این که فعالیتهای حقوق بشری در راستای کمک به این خانوادهها نباید سیاسی شود، خاطرنشان کرد: به عنوان مثال وقتی برای حمایت از خانواده یک زندانی که به اتهام قتل در زندان است، برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول اقدام میشود، بارها این اتفاق افتاده است که این موضوع طوری وارد رسانهها و حوزههای مختلف شده و به قدری بد مطرح میشود که خانواده مقتول بیشتر سر موضع قرار میگیرد که قصاص را طلب کنند و فکر میکنند که در این وسط بیشتر افکار عمومی علیه آنها که عزیزی را از دست دادهاند، قرار میگیرند. فعالان حقوق بشر در بسیاری از موارد کارهایشان نقض قرض شده و بجای اینکه کمک بکنند عملاً نتیجهای مخالف هدف اصلی را ایجاد میکنند.
گزارشی از مصطفی قویدل