احمدی نژاد تعادل روانی ندارد
حمیدرضا ترقی، نماینده اسبق مشهد و کلات در مجلس شورای اسلامی که این روزها به عنوان عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی اظهار نظرهای جنجالی دارد روز گذشته در مصاحبه ای با خبرآنلاین به گفتوگو نشسته است، که نکات جدیدی را بازگو کرده است. در ادامه بخشهایی از این مضاحبه را میخوانید:
درس اصولگرایان از انتخابات 96
ما در هر دوره ای یک ساختار و شالکه ای را برای فعالیت سیاسی انتخاباتی اصولگرایان طراحی کردیم که متناسب با شرایط زمان و موقعیت سیاسی کشور بود. در این دوره به این جمع بندی رسیدیم که با توجه به اینکه ریش سفیدان جریان اصولگرا اکثرشان به رحمت ایزدی پیوستند و فقدانی در این رابطه داریم، به سمت یک تشکیلاتی برویم که بتواند همه نیروهای اصولگرا را پوشش دهد و ضمنا از یک قدرت ضمانت اجرایی برای تصمیم گیری برخوردار باشد. این حرکت چون نیازمند بدنه نیروی اصولگرایی در سطح کشور دارد، سازماندهی اش ابتدا از استان ها و شهرها شروع شد. افرادی که در استان ها در حوزه اصولگرایی فعالیت می کردند شناسایی شدند و هر استانی نماینده ای از خود انتخاب کرد و آنها به تهران آمدند تا در تهران شورای اولیه را که انتسابی بود، با رأی خود تکمیل کنند. قرار بود شورای مرکزی دو سومش انتخاب مجمع عمومی باشد تا آنها بتوانند کار انتخابات را به پیش ببرند. بر این اساس یک حالت دموکراتیکی را دنبال شد که البته نواقصی داشت. مثلا در استان ها همه نیروها را نتوانست پوشش دهد، افرادی که تعیین شدند جامعیت لازم را نداشتند. ابتدا ارتباط شان با روحانیت ضعیف بود، هماهنگی لازم را نتوانستند برقرار کنند. با بعضی تشکل ها نیز اصطکاک هایی داشتند. در واقع ضعف های متعددی در بدنه وجود داشت. البته بعضی تشکل ها نیز تأثیرگذاری بیشتری روی بدنه داشتند مثلا از جناح خودشان بیشتر سعی کردند نیروها را انتخاب کنند.
20میلیون نفر به اصولگرایی اعتقاد دارند
16 میلیون رأی دهنده به آقای رئیسی از اصولگرایی نگذشتند. آنهایی هم که به آقای روحانی رأی دادند این طور نیست که اصول را قبول نداشته باشند. پس ما حداقل بیش از 20 میلیون جمعیت در کشور داریم که به اصولگرایی اعتقاد دارند.
«جمنا» نشان داد عبور از احزاب موفق نیست
جمنا با هدف عبور از احزاب تشکیل شد و قرار بود اصولگرایی تبدیل به جمنا شود. اما جمنا بعد متوجه شد عبور از احزاب روش قابل قبول یا موفقی نیست اما به هر حال شاید بتوان گفت چون در اردوگاه اصولگرایان حزبی که سراسری و فراگیر باشد غیر از موتلفه نداریم، بقیه احزاب نیز تعداد دفاترشان در سراسر کشور محدود است و به نصف مراکز استان هم نمی رسد بنابراین باید فقط موتلفه را مبنا قرار می دادند که خوب به لحاظ نوع نگرش، آنها نمی توانستند چنین امتیازی را برای موتلفه قائل شوند.
در شاکله «جمنا» می شود گفت آنچه که قرار است انجام شود این بود که اینها نیروهای انقلابی را بسیج کنند اما در شاخصه های انقلابی خود شورای مرکزی کسری داشت. یعنی نیروهای شورای مرکزی همه شان انقلابی نبودند. در بدنه هم باز این ویژگی و این شاخصه نتوانست به طور کامل رعایت شود.
فراگیری که قرار بود انجام شود، آن شکلی که در ابتدا مدنظر بود تحقق پیدا نکرد ولی در مجموع یک سازماندهی قابل توجهی در سطح کشور شد که در دوره های گذشته ما این مقدار سازماندهی را نتوانسته بودیم داشته باشیم که این به عنوان یک موفقیت و یک گام به جلو بود. یک حالت دموکراتیک را رعایت کردیم، پوشش وسیع تر و گسترده تری داده شد و نمایندگانی هم که از استان ها آمدند نقش بیشتری در تعیین شورای مرکزی داشتند. از این مرحله به بعد در واقع بدنه برای تعیین مصداق ورود پیدا کردند، ابتدا از دورن افرادی مطرح شدند که به طور طبیعی هر جریانی که در داخل جمنا ورن بیشتری داشت می توانست افراد بیشتری را مطرح کند، افراد مطرح شدند، رأی گیری شد به مرور به تعداد محدودتری رسیدند. در این بین آقای رئیسی وارد عرصه شد. وقتی وارد شد یک مقدار آن سازوکارهایی که جمنا از قبل طراحی کرده بود، به هم ریخت یعنی آن فرایندی که در نظر گرفته شده بود که از درون آنها فردی بالا بیاید آن فرایند یک دفعه با مصداق جدیدی روبرو شد که این مصداق جدید هم مورد حمایت روحانیت بود و هم یک چهره جدیدی بود با ویژگی های خاص خودش که می توانست در هر حال یک موج جدیدی را ایجاد کند. در آن فرآیند قبلی نظر بر این بود که کسانی که از پایین بالا می آیند برای اینکه به نهایت در لیست قرار بگیرند برای حمایت، حتما میثاق نامه ای را امضا کنند و طبق آن میثاق نامه تعهد بدهند تا هر کسی نامزد نهایی شد به نفع او کنار بروند که این ضمانت اجرایی مکانیزم را تقویت می کرد و ما این را در گذشته نداشتیم.
رئیسی، شفاهی تعهد داد
البته آقای میرسلیم تعهد نداد چون متعهد به موتلفه بود، بقیه تقریبا تعهد دادند. از آقای رئیسی هم به صورت شفاهی تعهد را گرفته بودند ولی مکتوب چیزی نبود که ما دیده باشیم اما تقریبا او تعهد اخلاقی داده بود. بر همان اساس نهایتا روند به اینجا رسید که آقای قالیباف به نفع آقای رئیسی کنار برود. این مسئله موجب شد ضمن ضعف هایی که در فرآیند و تصمیم گیری ها بود، یک حرکت و موجی در کشور ایجاد شود و این موج توانست وضعیت وزن آرای اصولگرایان را نسبت به گذشته تحول قابل توجهی بدهد.
بنابراین این سازوکار موفق تر از سازوکارهای گذشته توانست عمل کند، به خاطر همان ضمانت های اجرایی قوی و توانی که در کنار رفتن بقیه نامزدها به نفع یک نفر ایجاد شد. کسب 16 میلیون رأی با وجود حضور رئیس جمهور مستقر، تقریبا در هیچ دوره ای چنین وضعیتی نداشتیم و این یک موفقیت و گامی به پیش برای اصولگرایان است اما حالا اینکه در دوره انتخابات آینده همین سازوکار بتواند پاسخگو باشد و بتواند دوباره این موفقیت را کسب کند، به نظر نمی رسد قابل ارزیابی باشد چون آنجا تمرکز روی یک نامزد بود الان روی 290 نامزد است و خوب این 290 نفر نامزد سلایق گوناگون دارند و مطالبات متعدد شهرستانی و استانی همه تأثیرگذار است چون در انتخابات مجلس شورای اسلامی منافع استانی و شهرستانی بر منافع ملی می چربد.
البته بخشی مربوط به خود ویژگی های آقای رئیسی و بخشی مربوط به این سازماندهی بود که در کشور ایجاد شد و تمرکزی روی یک نامزد شکل گرفت. قطعا مکانیزم جمنا نمی تواند در حال حاضر پاسخگوی انتخابات مجلس باشد.
چرا قالیباف به سمت رئیسی کنار کشید؟
آقای قالیباف از یک ظرفیت ها و توانایی هایی برخوردار بود ولی آقای قالیباف در مناظرات وارد جنگی شد که به طور طبیعی در برابر حریف زخمی می شد، یک عنصر زخمی در مناظرات نمی توانست تا آخر بُرد داشته باشد در حالیکه آقای رئیسی سعی کرد خودش را از این در گیری مقداری کنار نگه دارد.
اگر آقای قالیباف می ماند و رئیسی کنار می رفت، آرای آقای قالیباف کمتر از 15.5 میلیون رأی آقای رئیسی می شد و به هیچ عنوان آرای آقای رئیسی به سمت آقای قالیباف نمی آمد، چون آقای رئیسی پشتش روحانیت بود. مردم اصولگرا هم عمدتا به تدین بیش از سیاست اهمیت می دهند و رای او کمتر از 10 میلیون بود.
آینده اصولگرایی
ما هرچه جلو برویم در مسیر انقلاب پیچیدگی های سیاسی در کشور افزایش پیدا می کند و نوع روش ها برای اداره کشور خیلی متنوع می شود. اختلاف نظر در تحلیل شرایط کشور وجود دارد، بعضی می گویند ما باید به سمت خالص سازی اصولگرایی در کشور برویم و نیروی اصولگرا باید خالص خالص باشد، نباید آدم های زیر 50 درصد اصولگرا در سیستم باشند، باید همه بالای 70-80 درصد اصولگرا باشند. بعضی معتقدند جامعه برای رسیدن به انتخاب عناصر 80 درصد اصولگرا نیازمند روند تدریجی است و ما باید در روند تدریجی به مرور انتخاب ها را به سمت اصلح ببریم اگر یک دفعه ما به سمت نیرویی ببریم که مثلا بالای 80 درصد اصولگرا باشد شاید جامعه آمادگی انتخاب او را نداشته باشند. این اختلاف دیدگاه قابل احترام است. هم آنهایی که معتقدند ما باید آرمان 100 درصدی داشته باشیم آرمان شان درست است، هم آنهایی که معتقدند برای رسیدن به این هدف باید مسیر تدریجی را رفت. پس وجود هر دوی آنها لازم است.
نواصولگرایی
نواصولگرایی تعریف نشده است که چیست؟ مفهومش چیست؟ ما اصولی را که به عنوان اصولگرایی می شناسیم همانی است که رهبری تبیین کردند اگر 20 شاخص برای اصولگرایی تبیین کردند حالا نواصولگرایی می خواهد به این شاخصها چیزی اضافه یا کم کند؟ یا فقط می خواهد در روش ها نوآوری داشته باشد؟ روش نو داشتن به معنای نواصولگرایی نیست. این مدیریت جدید در اصولگرایی است، ما نمی توانیم در شاخصه های اصولگرایی بازی کنیم. بگوییم حالا یکی کم یا یکی زیاد. چون ثابت و مرتبط با اصل انقلاب و آرمان های انقلاب هستند و این طور نیست که مثلا من درآوردی باشند.
خطر احمدینژاد
احمدی نژاد چیزی ندارد که بخواهد علیه اصولگرایی افشاگری کند که حالا اصولگرایان بخواهند از این بابت نگران باشند. مهمترین مسئله این است وقتی کسی الان در بیانش و موضع گیری هایش از تعادل لازم و منطقی برخوردار نیست، تحریک کردنش چه نفعی برای انقلاب دارد.
تعادل رفتاری ندارد، یک فشارهایی روی اوست چه فشاری که اصلاح طلبان به لحاظ عملکردش روی او آوردند و همه کاسه و کوزه ها را سر او می شکنند. برای کسی که 8 سال در کشور کار کرد، این طرف و آن طرف دوید، این همه رکوردهای گوناگون زد، سخت است برایش که جواب ندهد و مقابل همه اتهاماتی که می زنند و مطالبی که علیه او می گویند، ساکت باشد. این اتهامات بالاخره آدم را از تعادل خارج می کنند، هم جواب ندهد و فقط بشنود و احساس می کند همه زحماتش هدر می رود و خوب علاوه بر اینها یک مشکلاتی هم به لحاظ ارتباطات با جریان انحرافی در او به وجود آمد که باعث شد تعادل لازم را برای تصمیم گیری مناسب در کنش سیاسی اش نداشته باشد.
خطر افشاگری توسط احمدی نژاد وجود دارد؟
کسانی که این مسائل را درست می کنند که می خواهند اصل نظام را زیر سئوال ببرند. نظام چیزی ندارد که احمدی نژاد بخواهد افشاگری کند. احمدی نژاد مشکلی برای نظام نیست، نظام خیلی مستحکم تر از این حرف هاست که با افشاگری کسی بخواهد آسیب ببیند. ثانیا احمدی نژاد چیزی برای افشاگری ندارد، اینها همه اش حرف و تحریک او است که بیاید حرفی بی مبنا بزند، در واقع او را تحریک می کنند که بگویند حتما چیزی است و هم بگویند این احمدی نژاد لولو خرخره است که همه باید از او بترسند. اینها به نظر من جوسازی روانی در جامعه است و برای تشویش افکارعمومی جامعه است.
سرویس سیاسی «صبح امروز»