شمارش معکوس سال 97
چند روز بیشتر از سال 1396 نمانده است؛ سالی که برای تک تک ما یادآور لحظههای تلخ و شیرین بسیاری است. گاهی از ته دل لبخند زدیم و گاهی با همه وجود اشک ریختیم اما هر چه بود گذشت.
این روزها خیابانهای شهر رنگ و بوی دیگری دارند. انگار همه شهر به جنب و جوش افتادهاند. بازارها پر از آدمهای مختلف است که با هیجان خود را آماده استقبال از سال جدید میکنند.
برای لمس بیشتر این هیجان به سراغ مردم رفتیم تا ببینیم هر کدام با چه دیدی به این روزها و تحویل سال پیش رو نگاه میکنند.
امیدواری خاصیت عید است
علی، پدر 45 ساله خانوادهای 4 نفره که به همراه آنها ماهی قرمز میخرید با تأکید بر امیدواری به عنوان خاصیت نوروز: امسال اتفاقات تلخ بسیاری هم برای جامعه و هم در زندگی شخصیم پیش آمد. از مرگ پدرم که اولین سالیست که در لحظه تحویل سال کنارمان نیست تا سقوط هواپیما و … همگی روزهای سختی را برایمان رقم زدند. اما خاصیت عید نوروز به نو شدن است. جنب و جوش فرزندانم برای ورود به سال جدید یادآور جوانه زدن گیاهانی است که در بهار دوباره سبز میشوند و این باعث میشود که من به آینده بیشتر امیدوار باشم.
سبزه نشانه زندگی است
طاهره، مادر 60 سالهای که به تعداد فرزندانش سبزه عید خریده بود: سبزه عید نشان زندگی و شادی است. هر سال خودم به تعداد هر فرزندم یکی میکاشتم اما امسال بیماری توان این کار را به من نداد و برای همین آماده شده آن را خریدم. امیدوارم که جوانه زدنهای این گیاهان یادآور عمر طولانی وسرسبزی زندگی فرزندانم باشد و سالها نوروز را کنار هم با شادی و طراوت جشن بگیرند.
نباید زندگی را متوقف کرد
سعید، جوان 25 سالهای که به همراه همسر خود اقلام سفره هفتسین میخرید: من هم یک جوان هستم که به تازگی وارد زندگی زناشویی شدهام. سختیهای زندگی برای من به مراتب بیشتر هم هست. هزینههای بالای زندگی، مشکلات کار و … همه به آدم فشار میآورد. حتی گاهی اتفاقات تلخ بزرگی در زندگی میافتد که تا مدتها تلخیاش در وجود آدم احساس میشود. اما نمیشود و نمیتوان زندگی را متوقف کرد و اصلاً نباید به دنبال این توقف بود. زیبایی زندگی به جریان داشتن آن است. امار تولد و مرگ به خوبی همین چرخش حیات را نشان میدهد. نوروز هم در مسیر همین جریان است و نباید شیرینی این ایام را از دست داد.
نوروز فرصتی برای تجدید واقعیتهای زندگی است
مریم بانوی 30 سالهای که دست دختر خردسالش را گرفته بود و به ماهیهای قرمز آکواریوم نگاه میکرد: میبینید دخترم چقدر با هیجان به جنب و جوش ماهیها نگاه میکند؛ مگر شیرینی زندگی جز این است؟! ما در طول سال به قدری درگیر مشکلات و کار و … هستیم که گاهی واقعیتهای زندگی را فراموش میکنیم. همین شادیهای خالص و کوچک یکی از این واقعیتهاست. نوروز فرصتی است که دور از هیاهوی مشکلات، در کننار خانواده، پدر، مادر، اقوام و دوستان لحظههای شاد را صمیمانه تجربه کنیم. در بقیه اوقات سال حتی اگر فرصتی پیش بیاید و به مهمانی برویم تمامش صحبت از اتفاقات تلخ و مشکلات و گرانی و … است اما عید که میشود دیگر کسی از بدبختی و ناراحتی و مشکلات نمیگوید و میشود به واقع کنار هم بودن را احساس کرد.
آجیل گران شده اما مهربانی گرانبهاتر است
حسین، پدربزگ 65 ساله 7 نوه است، که خانواده پر جمعیتی دارد و برای پذیرایی از آنها برای خرید آجیل به بازار آمده است: خانواده پر جمعیتی دارم. 5 پسر و 7 نوه و اقوامی که محل دورهمی هایشان خانه ماست. آمدهام تا برای پذیرایی از آنها در ایام نوروز آجیل بخرم اما واقعاً گران است. گرانی باعث شده که توان خرید زیادی نداشته باشم اما مطئنم که مهربانی از هر آجیل و شیرینی و میوهای گرانبهاتر است و وقتی من با روی گشاده و اخلاق خوش از میهمانانم استقبال کنم، آنها بیشترین لذت را خواهند برد و این چیزی نیست که با انواع و اقسام خوراکیهای رنگارنگ بتوان تعویض کرد.
عیدیهای کودکیام هنوز دست نخورده است
زینب دختران جوان 18 سالهای که برای تزئین سفره هفتسین خانه پدرش آینه و قرآن میخرد: هیجان انگیزترین لحظههای همه عمرم را با آینده و قرآن سفره هفتسین تجربه کردم. هر سال وقتی با اعضای خانواده دور آن مینشستیم، قبل از سال تحویل همه حرفهای من و برادرم با هم در مورد میزان و نوع عیدی بود که پدرم برای ما لای قرآن گذاشته است. گاهی وسوسه میشدیم که پنهانی به آن نگاهی بی اندازیم اما هیجانش به همین انتظار بود. همه عیدیهای کودکیام هنوز هم در حسابی است که پدرم برایم باز کرده بود و خاطراتش هم همانند همین عیدیها در ذهنم پس انداز شده است. در طول سال تلخیهای بسیاری را با مرور همین خاطرات پشت سر میگذارم و همین باعث شده است که وقتی نوروز در حال فرارسیدن است، نتوانم بی تفاوت باشم.
عیدیام را به خودم بدهید
امیرحسین، کودک بازیگوش 9 ساله ایست که به همراه خانوادهاش از خرید کفش عید میآید: ایام عید برای من خیلی دوست داشتنی است. بدون فکر به درس و مدرسه و … تفریح میکنم. کنار خانواده و اقوام به سفر میروم و لحظههای شادی را تجربه میکنم. عیدی میگیرم و بعد از آن با عیدیهایم هرچیز که دوست دارم را میخرم. شاید به نظر مسخره بیاید اما این تنها وقتی است که اجازه دارم با عیدی خودم هر چه میخواهم بخرم و برای من این موضوع مهمی است. فقط از اقوام خواهش میکنم که عیدی من را به خودم بدهند چون آن بخشی که به مادر و پدرم داده میشود را دیگر به راحتی نمیتوانم نقد کنم. راستی یادم رفت، من خودم در عید به دنیا آمدهام.
گزارشی از مصطفی قویدل