«بنت انجیر»
«فلسطین!/«تو شهیدی هستی با چشمهای باز مشکی»/همین الانی که جانا!/درختان گیلاس را در ابرهای ملکوت میتکانند/و تا گیلاسهای رسیده برسند این پایین روی برفها/ونگوگ/تابلو «میخواهم فراموش کنم» را به آخر رسانده است و/چشمان من پیشاپیش، به سیاهی میزند»…
شعر زیبا و ستایش برانگیز استاد محمد رمضانی فرخانی عزیز منظومهای است در هفتاد و دو صفحه که از آرمان زیبای فلسطین و مظلومیت این مردم پاکباز حکایتی دارد شنیدنی.
«دلواپسم نباش / نگرانم نباش/ اما/ با من کبود باش بنفشه! / هزار سال/ ای جهان/ ای مریم عذرا !/ این منم فلسطین، مسیح تازه ی تو/ که با تاجی از شکوفه و سیم خادار / جان می دهم و جان می ستانم»…
رمضانی فرخانی در توضیحی درباره انتشار این کتاب مینویسد: این شعر بلند ۷۲صفحهای را که به محمود درویش تقدیم کردهام ۱۷ سال پیش سرودهام همان وقتها که در روزنامه خراسان در مشهد، به کار گِل مشغول بودم. سال بعد که ساکن تهران و آنجا به کار گِل مفتخر شده بودم به صورت غیررسمی – یعنی ویژه یک کنگره – با نام «این پسرهای کتانی» توسط سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و فرهنگسرای ارسباران چاپ شد اما هرگز در کتابفروشیها توزیع و درنتیجه رویت نشد. علیرغم این ماجرا سیداحمد نادمی و زهیر توکلی در همشهری اشارهوار سعی در دمیدن روحی در پیکر مرده کتاب و شاعرش داشتند که مهرشان را ارج مینهم فراوان.خلاصه دلم برایتان بگوید که گذشت و گذشت و گذشت… موج سنگین گذر زمان… تا اینکه نزدیک به هشت – نه سال پیش، ویراست تازهای از کتاب را به انتشارات سوره مهر سپردم برای چاپ و دوباره گذشت و گذشت و گذشت تا سرانجام پنج ماه پیشتر در نامه ای انصراف خودم را از چاپ آن به ناشر اعلام کردم.دقیقا و در چنین آب و هوایی، یعنی کمتر از یک ماه بعد دوست گرامیام مرتضی کاردر از پیگیری و علاقه جناب شیروانی مدیر جدید بخش تولید انتشارات سوره مهر برای انتشار درخور و جبران تاخیر سالیان گذشته، با من سخن گفت و به همت این دو عزیز شد همین که شده است .
«بنت انجیر» سروده محمد رمضانی فرخانی را انتشارات سوره مهر در 72 صفحه و با قیمت 90000ریال رهسپار بازار کتاب کرده است.
جواد لگزیان