داغ کسینجر از انقلاب ایران هنوز تازه است
قبل از پیروزی انقلاب، ایران به عنوان یکی از ستونهای اصلیسیاست خاورمیانهای آمریکا در خلیج فارس، دریای عمان و بخشی از اقیانوس هند به ایفای نقش ژاندارمی منطقه در جهت سیاستهای غرب میپرداخت و از منافع نامشروع بلوک غرب و بویژه آمریکا پاسداری میکرد.
وقوع انقلاب و استقرار حکومت اسلامی در ایران سبب فروریختن یکی از اصلی ترین پایههای دکترین دوستونی نیکسون – کسینجر شد و نظام نوپای اسلامیِ ایران از مدار سلطه آمریکا خارجگردید. این یکی از پیامدهای فوری انقلاب بزرگی بود که توسط رهبر کبیر آن هدایت و رهبری میشد و باعث بهت و حیرت جهانیان گردید.
پایان سلطه و غارت ۲۵ ساله ایران توسط آمریکا، به خطر افتادن امکان دسترسی آسان، مداوم و مطمئن جهان غرب به نفت منطقه و حیات اقتصادی آنها، به هم ریختنموازنه قدرت در جهان دوقطبی، انحلال پیمان سنتو، برچیده شدن پایگاههای جاسوسی، اخراج 40 الی ۴۵ هزار از مستشاران آمریکایی از ایران، بروز جوّ ضدآمریکایی در جهان بویژه در منطقه پیرامون ایران از دیگر پیامدهای مهم و فوری و شوک آور انقلاب اسلامی بود. نگرشی سطحی و گذرا به این تحولات مهم، علل موضع گیری خصمانه آمریکا علیه ایران را مشخص میکند.
رفتار خصمانه آمریکا بعد از انقلاب
وقوع انقلاب اسلامي ايران در بهمن ماه 1357 (مصادف با فوريه 1979) بنا به گفته برژينسكي، مشاور جيمي كارتر در امور امنيت ملي، يكي از مهمترين و حساسترين وقايع منطقه خاورميانه پس از جنگ جهاني دوم براي امريكا محسوب ميشود. زيرا رژيم شاه به عنوان يكي از پايههاي دوگانه استراتژي امريكا در خاورميانه و يكي از ستونهاي دوگانه و اصلي دكترين نيكسون داراي آنچنان اهميتي بود كه حتي روابط امريكا با كشورهاي ديگر مانند پاكستان، تركيه و شيخنشينهاي خليج فارس را تحتالشعاع خود قرار داده بود.
انقلاب ايران روند اجراي استراتژي منطقهاي امريكا را مختل ساخت و از ديدگاه امريكا خلأ قدرت قابل توجهي در منطقه ايجاد كرد كه ميبايد هرچه زودتر با آن برخورد مناسب ميشد. انقلاب اسلامي ايران تغيير و تحولات عمدهای در سياست امريكا در عرصه بينالمللي ايجاد كرد كه هریک از آنها در بردارنده نتايجي براي كشورهاي منطقه خليج فارس و خاورميانه بود.
با سقوط شاه و پيروزي انقلاب اسلامي ايران و از همپاشي ساخت دكترين نيكسون- كيسينجر و بالاخره فسخ قرارداد دفاعي سال 1959 امريكا- ايران، كشور امريكا ناچار شد در استراتژي منطقهاي خود تجديدنظر كند. بدينترتيب كه در جستوجوي شاه جديدي در مصر، سياست خود را بر اين پايه قرار داد كه از تسهيلات و امكانات نظامي آن كشور استفاده كرده و طبق برنامه مبلغ 8 ميليارد دلار اسلحه به انور سادات در دهه 1980 بفروشد.
به موازات برنامه فوق، امريكا كشور پاكستان را كه يك كشور اسلامي و از نظر نظامي قدرتمند بود تشويق كرد كه نقش موثرتري در خليج فارس بويژه در رابطه با تضمين ثبات حكومت عربستان سعودي ايفا كند. قسمت بعدی استراتژي جديد امريكا عبارت از آمادگي آن كشور جهت ايفاي نقش موثرتر و مستقيمتر در مواضع ضروري بود. بنابراين امريكا شروع به گسترش تاسيسات و تجهیزات جزيره ديگو كارسيا واقع در اقيانوس هند كرده و در عين حال پايگاههايي در عمان، سومالي و كنيا براي حضور نظامي گستردهتر و قدرتمندتري در منطقه به دست آورد.
ضمنا طرحهاي مربوط به ايجاد نيروهاي واكنش سريع متشكل از 100هزار نفر براي استفاده احتمالي در خليج فارس نيز از همان منطق ياد شده پيروي ميكرد. حتي اگر نيروي واكنش سريع با مشكلات لجستيكي روبرو ميشدند كه حتما نيز چنين بود، امريكا اين آمادگي را داشت كه جهت تضمين عرضه نفت به جهان عرب حتي بخشي از خاك عربستان سعودي را نيز اشغال كند. با توجه به مشكلات لجستيكي براي اقدامات احتمالي نيروهاي واكنش سريع عدم تمايل كشورهاي عربي منطقه با اجازه استقرار نيروهاي امريكايي در خاك خود و استفاده از تسهيلات نظامي آنان و … در اوايل دهه 1980 اخباري مربوط به استفاده احتمالي از نيروهاي كار خارجي براي انجام عمليات نظامي در مناطق نفتي بهنفع امريكا شايع شده بود.
استراتژی یاد شده در مرحله اجرا در خاورميانه بدون تغيير در طرز تلقي امريكاييها غيرممكن بود، كه بعدا انقلاب ايران و بويژه مساله گروگانگيري به عنوان عامل مناسب باعث ايجاد تغييرات لازم شد. به عبارت ديگر، برخلاف سالهاي آخر جنگ ويتنام كه دستگاه رهبري امريكا ستيزهجوتر از انتظارات بخش اعظم افكار عمومي آن كشور بود، سالهاي آخر دوران رياستجمهوري كارتر به عكس، افكار عمومي جامعه امريكا به جاي يك رهبري محتاطانه از اقدامات نظامي حمايت ميكرد.
وقوع تغيير و تحولات در عرصه بينالملل و رخدادهاي سياسي دوران آغازين
بحران گروگانهاي امريكايي عمليات تلافيجويانه ايالات متحده را در زمينههاي مالي و اقتصادي برانگيخت و از جمله مهمترين اقدامات توقيف داراييهاي بانكي ايران به مبلغ بيش از 8 ميليارد دلار بود.
در دوران پس از گروگانگيري، تشتت عقايد گسترده شد و انگليسيها كه با سروصدا از امريكا حمايت ميكردند، بيسروصدا و محرمانه در صف ساير كشورهاي اروپايي و ژاپنيها قرار گرفتند. ضمنا هيچيك از كشورهاي مذكور دست به اعمال تحريمهاي جدي عليه ايران نزده، اموال و داراييهاي ايرانيان را توقيف نكرده، يا اقدام نظامي مناسبي انجام ندادند.
بنابراين اگرچه همانند روند تغيير طرز تلقي امريكاييها ايران تنها عامل ايجاد شقاق و اختلاف بين امريكا و متحدانش نبود، ولي يقينا ايران نقش مهمي در تقويت همگرايي و هماهنگي بين متحدان غربي داشت. نتيجه اينكه در تحليل نهايي امريكا، پس از انقلاب اسلامي ايران تمام منطقه خليجفارس حالت آسيبپذيري شديدي پيدا كرده و این گونه تلقین میشدکه رهبران كشورهاي منطقه از طرف ايران احساس خطر میکنند.
اين خطر عبارت از وقوع انقلابهایی به روش انقلاب ايران در كشورهاي ديگر منطقه بود. گسترش تفکر و ارزشهای انقلابی به کشورهای همسایه رهبران آنها را نگران میکرد.
امری که سالها بعد در پارهای از مناطق جهان نظير شمال آفریقا يا در دنياي غرب به وقوع پیوست و به ميزان زيادي ناشي از اثرات انقلاب ايران و سياستهاي اين كشور و موثر در تغيير افكار عمومي امريكاييها موثر بود.
وقوع انقلاب اسلامی سیاستهای ضد صهیونیستی انقلاب اسلامی باعث ايجاد تهديد بالقوه براي همپیمان در خاورميانه يعني رژیم صهیونیستی شد كه مسلما رهبران امريكا و همينطور صهیونیستهاها نسبت به آن حساسيت شديد دارند.
چندی پیش کسینجر، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در یادداشتی به تاثیر سیاست خارجه ایران در خاورمیانه اشاره و اذعان کرد که امپراتوری ایران در راه است.
گزارشی از علی روغنگران