انقلاب از نگاه نزدیک
بختیار؛ آخرین تلاش شاه برای ماندن
همچون روال چند روز گذشته امروز نیز به بیان قسمتی از واقعه عظیم و پر شکوه انقلاب اسلامی میپردازیم. اگر چه این رویداد بزرگ تاریخی، ملی و دینی را نمیتوان در طول 10 روز مرور کرد ولی تلاش ما در صبح امروز این است که برجسته ترین رخدادهای روزهای منتهی به پیروزی انقلاب پر شکوه 57 را در اختیار شما مخاطبان گرانقدر قرار دهیم .
آخرین نخست وزیر پهلوی
در شرایطی که انقلاب اسلامی به سمت پیروزی نهایی حرکت میکند، محمد رضاشاه پهلوی و سلطنتطلبان تنها راه نجات رژیم سلطنتی را در واگذاری حکومت به یک حزب یا جریان منتقد و در عین حال موافق با قانون اساسی مشروطه -که متضمن حفظ سلطنت پهلوی بود- میدانستند. این جریان همانا جبهه ملی بود که پس کودتای 1332 بر علیه دکتر محمد مصدق، همواره جزء اپوزیسیون حکومت پهلوی بوده و در راستای اجرای دموکراسی و حکومت مشروطه تلاش میکرد. از این رو پست نخست وزیری به عده ای از افراد جبهه ملی پیشنهاد شد که نهایتاً و به دلایل متعدد منجر به نخست وزیری آنها نگردید. یکی از مهمترین این افراد دکتر غلامحسین صدیقی بود که سابقه وزارت کشور و نائب نخست وزیری در دولت ملی دکتر مصدق را داشت. دکتر صدیقی دلایل عدم پذیرش نخست وزیری را اینگونه بیان کرد. وی گفت زمانی که شاه پیشنهاد نخست وزیری را به بنده داده است، من شروطی را برای این کار مطرح کردم: نخست اینکه رای تمایل مجلس پرسیده شود تا بار دیگر این سنت پسندیده مشروطیت ایران احیا شود، دوم آنکه من فقط قانون اساسی و متمم آن را اجرا خواهم کرد و به مواد الحاقی نظیر اختیارات شاه برای انحلال مجلسین گردن نمینهم. شرط بعدی آنکه لازم است شورای نیابت سلطنت تشکیل شود… چرا که من فکر میکردم اگر شاه به خارج از ایران برود، نمیشود جلوی بعضی تماسها و توطئهها را گرفت، ولی در داخل کشور این کار امکانپذیر است. به خصوص اگر هیاتی به طور دائم از سوی دولت به عنوان رابط با شاه در ارتباط و تماس باشد. شرط بعدی لغو حکومت نظامی با صدور فرمان نخستوزیری، محاکمه سریع فاسدان و خیانتکاران سیاستپیشهگان ۲۵ سال اخیر و انتقال گروهی از آنها که در بازداشت حکومت نظامی هستند به مراجع قانونی دیگر. شرط دیگر من عدم دخالت شاه در کلیه امور کشور بود و برخی شرایط دیگر …. اما شاید شاه از سخنان و پیشنهادات من هراسناک شد و بلافاصله به فکر ارتباط با آقای دکتر بختیار افتاد و دیدار بعدی من حاصل نشد.
اما به غیر از صدیقی، افراد دیگری نیز بوده اند که پیشنهاد نخست وزیری را نپذیرفتند که مهمترین آنها کریم سنجابی و علی امینی بودند. کریم سنجابی در این زمینه گفته بود: «در صورتی که ملت پیشنهاد کند و مورد تائید آیتالله خمینی قرار بگیرم حاضرم حکومت موقت را تشکیل دهم.» اما وی نهایتاً اعلام کرد: «با وجود بقای نظام سلطنتی غیر قانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهم کرد.» بدین ترتیب محمد رضاشاه پهلوی شاهپور بختیار را برای تشکیل دولت انتخاب کرد و وی نیز این مسئولیت را پذیرفت. شاه در کتاب خود درباره انتخاب شاهپور بختیار اینگونه میگوید: «شاپور بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود و من قبلاً به وسیله رییس ساواک و دیگران در جریان فعالیتهای او قرار داشتم و پس از مذاکرات طولانی او را برای حل مشکلات مناسب تشخیص دادم.» بدین ترتیب بختیار روز 21 دی ماه 1357 در مجلس شورای ملی حضور یافت و ضمن معرفی وزیران خود رئوس برنامه دولت را به اطلاع نمایندگان رساند.
چرایی شکست بختیار
هنگامی که شاه به فکر انجام اصلاحات افتاد و سعی کرد تا با دادن پست نخست وزیری به مخالفین و منتقدان خود به بقای سیستم سلطنت کمک کند و از انقلاب جلوگیری نماید، انقلابیون به فکر تغییر بنیادین سیستم سیاسی و جایگزینی یک نظام جدید به جای نظام پهلوی بودند. به همین دلیل پیشنهاد نخست وزیری از طرف عدهای رد شد، اما نهایتاً شاهپور بختیار آن را پذیرفت. اما بختیار نیز نتوانست مانع از سقوط رژیم پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی گردد. در واقع یکی از مهمترین دلایل ناکامی بختیار در حفظ رژیم سلطنتی، انقلابی بودن فضای کشور و عدم اقناع مردم و انقلابیون از اصلاحات پیشنهادی بود. بنابراین از آنجایی که مردم و انقلابیون به رژیم اعتمادی نداشتند و گذشته رژیم نیز غیرقابل اعتماد بودن آن را(کودتای 28 مرداد) ثابت کرده بود، مردم به چیزی کمتر از انقلاب و تغییر و تحول بنیادین نظام سیاسی قانع نمیشدند.
اما بدون تردید یکی دیگر از مهمترین دلایل ناکامی بختیار مخالفت امام خمینی با وی و دولتش بود. امام خمینی حتی ملاقات با وی را تنها در صورتی شدنی میدانست که وی استعفا دهد. بدین ترتیب، پس از قطعی شدن نخست وزیری بختیار، امام واکنشی سریع نشان داد و دولت وی را غیرمشروع اعلام کرده و از مردم خواست تا با تظاهرات و ابراز مخالفت با دولت بختیار، موجبات سقوط دولت وی را فراهم کنند. امام در واکنش به دولت بختیار گفت: « تا یک جمهوری اسلامی تشکیل نشود، آرامش در ایران ایجاد نخواهد شد. همچنین شکل حکومت آینده ایران در انتخابات مشخص خواهد شد و سیستم آن تک حزبی نخواهد بود.»
بنابراین در آن مقطع شدت مخالفتها به قدری بود که حتی کارکنان وزارتخانهها و ارگانهای دولتی از پذیرفتن وزرای دولت بختیار خودداری میکردند. در واقع، در آن زمان به قدری رهبری و نفوذ امام خمینی گسترده شده بود، که هیچ کس بدون موافقت و تایید وی نمیتوانست سکان مملکت را به دست گیرد و در اقداماتش موفق باشد. حتی آیتالله طالقانی نیز به این موضوع اشاره کرده و گفته است: «هر حکومتی که در ایران تشکیل شود باید در چارچوب مبارزه کنونی ملت ایران به رهبری امام خمینی باشد. در غیر این صورت مورد قبول و تائید ملت ایران نیست و به هیچ وجه نماینده واقعی اراده مردم ایران نمیباشد.»
حتی در زمانی که زمزمههای نخست وزیری صدیقی به گوش میرسید نیز پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران این واقعیت را به خوبی درک کرده بود و به شاه گفته بود که «صدیقی فقط در صورتی میتواند موفق شود که رهبران مذهبی و بازاریها با او همراهی کنند و چنین احتمالی بسیار بعید است… » بنابراین مخالفت امام خمینی با دولت بختیار و همچنین نارضایتی مردم نسبت به ادامه حکومت پهلوی و تمایل آنها به وقوع انقلاب و تغییرات بنیادین در سیستم سیاسی باعث شده است تا نخست وزیری بختیار 37 روز بیشتر طول نکشد و وی نهایتاً با وقوع انقلاب اسلامی به خارج از کشور فرار کرد.
علی روغنگران