آخرش که چی؟!
من در آینده خلبان میشوم. من در آینده باید معلم شوم. من در آینده باید به یک فوتبالیست تبدیل شوم. من در آینده …
«من در آینده» ترکیبی است که همه ما در دوران کودکی با آن مواجه بودهایم. روهایمان، خواستههایمان، مشاهداتمان و همه انتظاراتمان از آینده را در قالب همین دوست داشتنهای بچگانه خلاصه میکردیم و با امیدواری انتظار رسیدن آن آینده را میکشیدیم. آیندهای که این روزها حال و روز خوبی ندارد و آلودگیهای روانی، محیطی و اجتماعی آن را سیاه کرده است.
این روزها دیگر فقط پا به سن گذاشتهها نیستند که می گویند «آردشان را ریختهاند و الکشان را آویختهاند»، بلکه جوانان بسیاری حال را برای تمام شدنش سپری میکنند و حتی کودکان امروز هم آنطور که ما در گذشته رویاهای آینده را در سر پرورش میدادیم، رؤیایی با نام آینده ندارند.
«امید به آینده» چراغی است که هم امروز را نورانی و هم مسیر رفتن به آینده را روشن میکند؛ اما این چراغ چرا دیگر نور گذشته را ندارد؟! برای تمیز شدنش از آلودگیها باید چه راه کاری در پیش گرفت؟! این تاریکی چه خطراتی برای ما در مسیر حرکت از حال به آینده ایجاد میکند؟!
اینها سوالاتی است که ما در این گزارش با گفتگوهایی کوتاه از مردم و همچنین جویا شدن از یک متخصص روانشناسی تربیتی برای یافتن پاسخهایش تلاش کردیم و در ادامه آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
با طرح سؤال “آینده را چه رنگی تصور میکنید؟” به سراغ مردم رفتیم که جوابهای جالب توجهی درباره نوع نگاه به آینده به این سؤال داده شد.
سعیده، 28 ساله، شاغل در مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست: آینده برای خیلی از افراد رنگ مشخصی ندارد و نمیتوان برای آن تصور خاصی داشت. هر اتفاقی میتواند آن را تغییر دهد و همین باعث شده است که نشود پیش بینی درستی از آینده داشت.
خسرو، 53 ساله، بازنشسته: آینده برای ما که دیگر مهم نیست چه رنگی داشته باشد اما باید برای آینده فرزندانمان فکری بکنیم. با شرایطی که امروز وجود دارد به سختی میشود آینده را با رنگ خوبی تصور کرد.
فاطمه، 18 ساله، در انتظار کنکور: من الان چند ماه دیگر باید در آزمون سراسری دانشگاه شرکت کنم اما بعد از آن چه میشود؟ برادر بزرگتر من سالهاست که با مدرک کارشناسی ارشد به دنبال کار میگردد. من رنگی جز سیاهی برای آینده تصور نمیکنم.
سهیل، 13 ساله، دانش آموز: من آینده را قرمز میکشم. راستش به اینکه چه اتفاقی میخواهد بیفتد فکر نمیکنم. اما من عاشق رنگ قرمز هستم.
زهره، 42 ساله، خانه دار: باید به آینده امیدوار بود. من آینده را سبز و سفید تصور میکنم. اگر با حرفهای ناامیدکننده به خودمان انرژی منفی وارد کنیم، فقط لحظههایمان را از دست میدهیم. پس بهتر است مثبت نگر باشیم. حال را اگر خوب بسازیم، آینده خوب ساخته میشود.
محمد، 30 ساله، پرستار: ما باید به بیمارانمان امید را منتقل کنیم. همیشه سعی میکنیم تا با لبخند و انرژی مثبت آنها را به آینده امیدوار کنیم و با این وجود باید آینده را با رنگی روشن تصور کنیم؛ اما با سختیهایی که در زندگی پیش میآید از مشکلات کاری تا خانوادگی و …، امیدی به آینده برای آدم باقی نمیماند. گاهی آنقدر در زندگی خسته میشویم که توانی برای فکر به آینده باقی نمیماند.
***
در ادامه به سراغ زهرا خوشنویسان، دکترای روانشناسی تربیتی رفتیم تا از نگاه یک کارشناس به این موضوع و بایدها و نبایدهایش بپردازیم.
قربانی کامل شرایط نباشیم
این متخصص علم روانشناسی با قابل توجه دانستن این نظر مردم که مشکلات اقتصادی دلیل ناامیدی به آینده است، گفت: ما نمیتوانیم مسائل اقتصادی را جدای از مشکلات اجتماعی بدانیم و این نیاز به بقا تأثیرات زیادی دارد. کسی که با مشکلات عدیده اقتصادی مانند ورشکستگی، بیکاری و … دست به گریبان است، دچار ناامیدیهایی هم میشود و نمیشود این بحث را نادیده گرفت.
خوشنویسان با اشاره به تعاریف مختلف نااُمیدی، افزود: در رویکرد تئوری انتخاب، یکی از عواملی که باعث ناامیدی به آینده میشود این است که فرد نتواند کنترلی بر شرایط زندگیاش داشته باشد. فرد فکر میکند که هیچ مدیریتی بر روی شرایط زندگیاش ندارد و هر چه این ناامیدی بیشتر میشود؛ خود را ناتوانتر میبیند و حتی کارهایی که پیشتر انجام میداده را هم دیگر انجام نمیدهد که در حد بالا میتواند به افسردگیهای شدید منجر شود. این فرد خود را در نقش یک قربانی در برابر شرایط اجتماعی و محیطی تصور میکند.
در هر شرایطی درست عمل کنیم
وی با بیان این که در بحث ناامیدی دو دسته افراد قابل شناسایی هستند، تصریح کرد: بعضی از افراد این مهارتها و توانمندیها را ندارند که بتوانند در زندگی قدرتمند بدرخشند و باید این توانمندیها را یاد بگیرند و در خود تقویت کنند تا بتوانند نقش بهتری در زندگی ایفا کنند.
دکترای روانشناسی تربیتی ادامه داد: در مواردی هم واقعاً شرایط سختی وجود دارد که فرد نمیتواند آن را تغییر دهد. برای این افراد ما پیشنهاد میدهیم که شرایطشان بپذیرند و به دنبال این باشند که در آن شرایط بخصوص چه کاری میتوان انجام داد. این درست نیست که ما خود را یک قربانی کامل در برابر شرایط بدانیم. گاهی اتفاقاتی صورت میگیرد که ما کنترلی بر آنها نداریم اما هر چه این باور را در خود تقویت کنیم که میتوانیم حیطههای قابل کنترل خودمان را بیشتر کنیم و در همان حیطهها درست عمل کنیم، این امید به زندگی را در ما تقویت میکند.
خودآگاهی، راه مقابله با نااُمیدی
خوشنویسان با اشاره به این که ناامیدی به آینده اگر کنترل نشود فرد را در سیر افسردگیها قرار داده که در نهایت میتواند با شدت گرفته به خودکشی ختم شود، تأکید کرد: ناامیدیهای اجتماعی خیلی راحت انتقال پیدا میکنند و سیر منفی در جامعه شکل میگیرد که کارها را مختلف میکند.
وی با اشاره به اهمیت خودآگاهی برای کنترل ناامیدی، گفت: ما اگر خودآگهی نداشته باشیم، بسیار تحت تأثیر قرار میگیریم و وقتی اطرافیانمان در جامعه اخبار و موضوعات منفی را بیان کنند به سرعت اثر پذیرفته و درگیر ناامیدی میشویم. باید این خودآگاهی در افراد تقویت شود، فرد اگر باور داشته باشد که تواناییهای خاص خودش را دارد، آنگاه با همه مشکلاتی مانند بی کاری، این یقین را دارد که با تواناییهای خودش میتواند کار خوبی برای خودش ایجاد کند و یا اگر تواناییهایش در حد بالایی نیست میداند که به جای ناامیدی باید با بالا بردن این قابلیتها جایگاه خودش را ارتقا بخشد.
برای تغییر مهم خواستن است
متخصص علم روانشناسی با اشاره به سه مؤلفه اصلی در بحث امید و ناامیدی، افزود: یکی از این مؤلفهها شناخت و باورهای افراد است که اگر تغییر کنند امیدواری ایجاد میشود. افراد باید بپذیرند که هدفمند زندگی میکنند و بر اساس خواستههایی که دارند میتوانند راه انتخاب کنند و توانمندیهایشان را افزایش دهند. مؤلفه بعدی هیجانات است؛ اینکه ما آرزوها و علایق خودمان را داریم و دلمان میخواهد به آن چه دوست داریم، برسیم. و مؤلفه سوم معنویت است که اگر در زندگی معنا داشته باشیم که مباحث مذهبی یکی از موارد این حوزه است، میتواند به امیدواری ما کمک کنند. اینها باید مشخص شود و کمک میکند که افراد با سلامت روان بیشتر و اعتماد به نفس بهتره زندگی کنند.
خوشنویسان با تأکید بر این که اگر فردی بخواهد، میتواند تغییر را ایجاد کند و مهم خواستن است، خاطرنشان کرد: باید بدانیم تغییر به راحتی به دست نمیآیند و پشتکار و تلاش میخواهد. ما باید بدانیم که زندگی به واسطه خود ما ساخته میشود و دیگران نمیتوانند زندگی ما را بسازند. اگر ناراضی هستیم باید به دنبال شناسایی و حل مشکلات برویم.
نقش مشاوره و مانعی تحت عنوان هزینه
وی نقش مشاوره و استفاده از علم روانشناسی در حل مشکلات مربوط به امیدواری و ناامیدی را بسیار اثرگذار دانست و با اشاره به مشکلات هزینهای که مانع استفاده بیشتر مردم از این حوزه میشود، گفت: خداروشکر مراجعه به مشاور خیلی بهتر شده است اما مشکلات خودش را هم دارد. یکی از مباحث هزینه است که چون همه بیمهها این هزینهها را پوشش نمیدهند، به راحتی مردم به سمت استفاده از مشاوره کشیده نمیشوند.
خوشنویسان اضافه کرد: نسبت به گذشته مردم بیشتر به این حوزه روی آوردهاند و این خیلی خوش آیند است که مردم میپذیرند برای ساختن آینده و حل مشکلات باید آگاهی به دست بیاوردند و این آگاهی را باید از منبع درست کسب کنند. دیگر مثل گذشته نمیشود با هر کسی حرف زد و از نصیحتهای هر شخصی برای زندگی استفاده کرد. زندگی امروز مهارتهای خاص خودش را لازم دارد.
گزارشی از مصطفی قویدل