کاریکلماتورهای خواندنی
چون از کلمات کاری ساخته نبود کاریکلماتور متولد شد.
- زیر خط فقر خیلی شلوغ شده است.
- عشق جادهای است صاف و هموار، اما بعضیها در این راه لیز میخورند.
- بیصداترین تار را عنکبوت مینوازد.
- سر شناس تر از آرایشگرها کسی را نمیشناسم.
- روس ها «پوتین» دارند اما ما هنوز پاپوش میدوزیم.
- اگر زندان نبود از دست این آزادی به کجا پناه میبردیم.
- بدون عینک تمام سازها را «تار» میبینم.
- معمولا قبل از خودم شستم خبردار میشود.
- پابرهنهها را دوست دارم چرا که ریگی در کفششان نیست.
- دهانم پر از حرف است اما با دهان پر هم نباید سخن گفت.
- سیاست مداران قدرتمند مثل ظروف تفلون هستند هیچ اتهامی به آنها نمیچسبد.
- شاید غیبت همان مشروح اخبار باشد.
- با یک ریال دو ریال ، سریال نمیتوان ساخت.
- لالایی کارتن خوابها، صدای خش خش جاروی رفتگر است.
- ای کاش تیر نگاه یار مشقی بود.
- چون آسمان شهر آلوده بود روحش پس از مرگ به آسمان نرفت.
- وقتی به آخر خط رسید عزرائیل به گردنش مدال آویزان کرد.
- بعضی از نگاهها صدای قشنگی دارند.
- بهترین بازی زندگیاش زبان بازی بود.
- قبل از عاشق شدن حتما به تاریخ انقضاء دقت کنید!
سهراب گلهاشم