بدون ادبیات، دانش میتواند فاجعه آفرین باشد
هم زمان با شروع ترم جدید در دانشگاههای استان خراسان روز گذشته جلسه هم اندیشی استادان ادبیات که در دانشگاههای فنی فعالیت دارند در محل دانشگاه فنی و حرفهای شهید منتظری مشهد برگزار شد. با توجه به اهمیت این موضوع خاص در حاشیه این جلسه خودمانی با دکترمسعود صابری بهداد که مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی در این دانشگاه و چند مرکز آموزشی دیگر است هم صحبت شدیم و از مباحث مطرح شده در این جلسه و چگونگی وضعیت آموزش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای غیر علوم انسانی پرسیدیم.
- اساسا در جلسات هماهنگی که برای استادان ادبیات در چنین دانشگاههایی که دروس غیر مرتبط دارند برگزار میشود چه مواردی به بحث گذاشته میشود؟
سوال کمی کلی است و میتواند شمول بسیاری داشته باشد. اگر منظور از «چنین دانشگاه ها» فقط دانشکدههای وابسته به دانشگاه فنی و حرفهای است، فکر میکنم ضرورت دارد اهداف به وجود آمدن دانشگاه فنی و حرفهای که پیشتر به نام آموزشکدههای فنی و حرفهای شناخته و زیر نظر اداره کل امور مدارس عالی وزارت آموزش و پرورش اداره میشد، مورد توجه قرار بگیرد.
هدف اساسی ایجاد این مراکز، تربیت تکنسینهای کارآمد و افزایش مهارتهای فنی آنها تعریف میشد تا به وسیلۀ مهارتهای عملی آنان اختلاف سطح موجود بین کارگران ساده و دانش آموختگان متخصص در بخشهای حرفهای، فنی، صنعتی و تولیدی برطرف شود و بدین منظور، دانشجویان این آموزشکده ها عموماً از میان هنرجویان فارغ التحصیل هنرستانها و بعدها افزون بر آنان از فارغ التحصیلان دبیرستانهای کارودانش گزینش میشدند.
لازم به یادآوری است که آموزشهای فنی یا حرفهای متوسطه، بیشتر متکی به آموزش کارگاهی یا عملی است و طبعاً در چنین مراکزی انتظار توجه خاص به علوم پایه و علوم انسانی وجود ندارد. و این بزرگترین مشکلی است که استادان این دروس با آن مواجه اند؛ لذا در جلسات هماهنگی دروسی مانند زبان و ادبیات فارسی یا علوم پایه تلاش می شود تا استادان مدعو یا همکاران رسمی با این فرهنگ آشنا شده و حتی سعی می شود که ضمن رعایت سرفصل های تعیین شده، متون برگزیده، بیشتر مرتبط با حوزۀ کاربردی و تخصص های فنی ارائه شود.
البته یکی از دشواری های پیش رو توجیه همکارانی است که تازه به خانوادۀ بزرگ دانشگاه فنی و حرفه ای پیوسته اند و این مهم عموماً در جلسات هماهنگی گروه، میسر می شود.
- چقدر استادان ادبیات در دانشگاهی که خود شما مدیریت گروه را به عهده دارید این درس مهم را جدی میگیرند؟
شناخت مخاطب و در نظر گرفتن سطح ادراک او از موضوع و ماهیت درس، یکی از اساسی ترین ضروریات تدریس است و در دانشگاه فنی و حرفه ای شاید ضروری تر نیز جلوه کند.
ادبیات به عنوان یک حیطۀ شناختی نه به عنوان یک درک حسی یا ذوقی، پایه های اجتماعی دارد؛ یعنی، خانواده، مدرسه و سایر گروه های اجتماعی تاثیری بسزا در زیرساخت های شناختی ادبیات دارد که شوربختانه امروز، رویکردی منفعلانه داشته و ما درمی یابیم که در این گروه های اجتماعی، توجه چندانی نسبت به هنر و ادبیات وجود ندارد. بنابراین جدا از تدریس زبان و ادبیات در معنی متداول آن، نیازی ضروری به هنرمندی یا خلاقیت های فردی استاد برای ارائه دروس، موجودیت می یابد و طبعاً سعی می شود در انتخاب استادان این مورد در نظر گرفته شود.
از سوی دیگر تجارب سی سالۀ تدریس، به من آموخته است که شتاب فزایندۀ تغییر در انگیزه ها و دیدگاه های دانشجویان قابل اعتناتر از گذشته است. این تغییرات، دانشجویان را حسابگر و رویکرد آنان را به آموختن متفاوت تر از گذشته کرده است.
معمولاً استادانی در آموزش و تأثیرگذاری بر دانشجویان، موفق ترند که با درک این تغییر، روشهای خلاقانه تری را در امر تدریس به کار می بندند. جدیت استادان بی تردید ناشی از این درک خواهد بود.
- جایگاهی که ادبیات در دانشگاه باید داشته باشد در ذهن شما چگونه تعریف میشود واین تعریف و تلقی را چگونه به دانشجوی فنی که اساسا با ادبیات جبهه دارد انتقال می دهید؟
بی تردید توجه به جنبۀ کاربردی ادبیات ضروری است و این که بتواند در تمام حوزه هایی که انسان حضور دارد تأثیرگذار بوده و پناهگاه امنی برای انسان سرگشته ای باشد که در هیاهوی زمان راه گم کرده است. من تصور نمی کنم حوزه ای وجود داشته باشد که ادبیات نتواند در آن نقشی مؤثر ایفا کند. به ویژه در گرامیداشت اخلاق که امروز گم شده سرزمین من است!
در ادبیات سنتی ما، نه تنها کسانی همچون خواجه نصیرالدین توسی، امام محمد غزالی به شکل خاص از حکمت عملی و اخلاق سخن رانده اند که بسیاری از بزرگان، مثل سعدی، فردوسی، مولوی کلامشان حکمت محض است و التیام بخش دردهای بی درمان انسان امروز. نقش ادبیات و معلم آن ایجاد فضایی است که موجب شود فراگیران با انگیزه های متفاوت، رویکردی آگاهانه نسبت به این مفاخر داشته باشند و از این رهگذر، با درک عمیق کلام آنان، امکان کمالجویی،مهرورزی و اعتلای زندگی انسان فراهم شود.
- چه پیشنهادی برای این که ادبیات در دانشگاههای غیر علوم انسانی به درسی بیاهمیت تبدیل نشود، دارید؟
فکر می کنم هر انسان فرهیخته ای به روشنی درمی یابد که جهان در پیوندی ناگسستنی است و مرزهای لغزان و بی اعتبار جغرافیایی تقسیم بندی بازدارنده ای ندارند گرچه بخش هایی، نظم و نظام متفاوتی دارند ولی باز هم در یک پیوند شگفت انگیز در نظام کلی جهان به هم مرتبط اند . تجارب مختلف؛ تاریخی، اجتماعی، فرهنگی به ما آموخته است که از تغییر گریز و گزیری نیست. دانش از هر نوعی مرز جغرافیایی و سیاسی نمی شناسد. یافته های علوم مختلف نیز، با نگاهی معرفت شناسانه در ارتباطی شگفت با نظام متعالی حاکم بر هستی است که نباید در تعبیر اعتباری خوب و بد گنجانده شود.
بخش قابل اعتنایی از توسعه یافتگی در جهان مرهون، توجه به علوم انسانی است. بدون نگره ای روشن به دست آوردها و ارزشهای زیربنایی علوم انسانی و به ویژه ادبیات که انسان را به اخلاق، ایمان، تفکر و تعمق در جهان هستی دعوت می کند، دانش و فن آوری می تواند فاجعه آفرین باشد. این مهم نیاز به بازشناسی واقع بینانه ای دارد که تنها با کوشش یک هنرمند، معلم، استاد دانشگاه یا بخشی از فرهیختگان جامعه، میسر نیست و نیازمند ارادۀ استوار و درک روشنی است که باید متولیان آموزش در سطح کلان داشته باشند. به یقین بدون درک این عظمت و ارزش نهادن به آموزش آن و پیشبینی های لازم در این حوزه، از اهمیت آن سخن گفتن، بی گمان آب در هاون کوبیدن است.
گفتگویی از محمدرضا سرسالاری