تاریخ اشکانیان در ترازوی نقد و بررسی
وقتی از تاریخ ایران صحبت میشود نباید فراموش کرد که مجموع گذشته ایران را باید در نظرگرفت نه فقط تاریخ سلسلهها را. تاریخ ایران باستان در دوره اشکانیان از تاریکترین دورههای تاریخ ایران است و سببش این است که درگذشته یک فراموشی عمدی نسبت به این دوره از تاریخ اعمال شده است. منابع اصلی این دو دوره نوشتههای کلاسیک یونانی و رومی است و فردوسی هنگام پرداختن به اشکانیان میگوید: « از ایشان، چوکوتاه شد شاخ و هم بیخشان، نگوید جهاندیده تاریخ شان / از ایشان جز از نام نشنیدهام، نه در نامه خسروان دیدهام».
اشکانیان و فرهنگ یونانی
سیزدهمین جلسه از سلسله جلسات هفتگی «تیتر» با موضوع «دلایل سقوط اشکانیان» که در دفتر شاخه جوانان حزب اعتماد ملی خراسان رضوی برگزار شد.
در ابتدای مراسم ساره خورسندی درباره حکومت اشکانیانگفت: اشکانیان وارث سرزمینی به نام ایرانشهر بودند که تا چندی پیش از روی کارآمدنشان همه معیارها چه سیاسی، مذهبی، نظامی، اقتصادی با فرهنگ یونانی- هلنی درهم آمیخته بود وتفکیک و تصفیه آن نه تنهاکارآسانی نبود، بلکه درآغاز ناممکن بهنظر میرسید. رسیدن به این هدف یعنی زدودن مظاهر و نشانههای فرهنگ یونانی از دامان فرهنگ و آداب ایرانیان به برنامهریزی، تدبیر، مشارکت عمومی مردم ایران و پشتیبانی بیدریغ آنان و نیز بهزمان درازی نیاز داشت. پایگاه ناسیونالیستی و پیوند ناگسستنی و عشق و علاقه اشکانیان به ایران و ایرانیان، اراده خلل ناپذیر و آهنین آنان را برای رسیدن به اهداف فوق در برابر متجاوزان یونانی روز به روز مستحکمتر مینمود.
دین وسیاست مذهبی
وی درباره مذهب اشکانیان خاطرنشان کرد: یکی از مطالب و مباحث بسیار مهم و عمدهای که در مورد اشکانیان باید مورد بررسی قرارگیرد، دین و سیاست مذهبی پارتیان است. این ادّعا و سخن کاملاً درست و بجاست که پارتیان تعصّب دینی نداشتهاند، ولی با توجه به عملکرد فرمانروایان اشکانی، این ادّعا در مورد همه شاهان اشکانی صادق نیست و همه پادشاهان اشکانی نسبت به مسائل و امورات دینی ایران و امیران بیتفاوت نبودهاند. برخی از مورّخان باوری بس نادرست را اشاعه دادهاند و آن اینکه زمام داران پارتی یکپارچه و بلا استثناء به آیینهای غیر ایرانی تن داده و ارباب انواع یونانی را با اخلاص و علاقهمندی قلبی پرستش میکردند. این ادّعاگرچه در مورد پارهای از پادشاهان پارتی صادق است، ولی اکثریت قریب به اتفاق شاهنشاهان اشکانی گامهای موثری در تحقق زدودن فرهنگ غیر ایرانی برداشتهاند.
سقوط دولت اشکانی
خورسندی درباره ضعف در دستگاه حکومتی دولت اشکانی گفت: حکومت اشکانیان پیش از نبردهایی که با ساسانیان داشتند، بهدلیل اختلافات داخلی و جنگهای خارجی، ضعیف شده بودند و در برابر رومیان کوتاه میآمدند، این باعث شد تا اردشیر به فکر تشکیل شاهنشاهی بزرگ و متمرکز، به سبک هخامنشیان، در ایران بیفتد. اردشیر به مردم میگفت که حکومت ملوک الطوایفی اشکانیان موجب آشفتگی اوضاع ایران شدهاست و نیز رواج ادیان و آیینهای مختلف، دین زردشتی را تهدید میکند. او وعده میدادکه اگر به قدرت برسد، دین زردشتی را رسمیت خواهد بخشید و به جای شیوه ملوک الطوایفی، حکومت مرکزی مقتدری ایجاد خواهدکرد و وسعت مرزهای ایران را، به قبل از حمله اسکندر خواهد رسانید. اردشیر تقریباً به وعدههای خود عمل کرد. نظام ملوک الطوایفی که اسباب فقدان تمرکز در قدرت بود،اختلافات خانوادگی که همین عدم تمرکز آن را مخاطره آمیزتر میکرد و نفرت و مخالفت موبدان زرتشتی که سیاست تسامح و اغماض دینی اشکانیان را به نظر مخالفت میدیدند،از عوامل انحطاط دولت اشکانیان شد. سرانجام کشمکشهای داخلی و شکستهای خارجی حیثیت واپسین شاهان اشکانی را بر باد داد.آخرین جنبشی که به پایان کار اشکانیان انجامید از پارس و به رهبری اردشیر بابکان آغاز شد. وی در سال ۲۲۴ میلادی بر اردوان چهارم شورید؛ اردوان در نبرد از اردشیر به سختی شکست خورد و خود نیز هنگام نبردکشته شد. اردشیر احتمالاً در سال ۲۲۶ میلادی در تیسفون تاجگذاری نمود و خود را «شاهنشاه» خواند. بدین ترتیب دفتر دوره اشکانیان (از حدود ۲۳۸ پیش از میلاد تا حدود ۲۲۶ میلادی) بسته شد اما یاد شکوهشان چنان در جهان زنده بود که یکصد و پنجاه سال پس از سقوطشان امپراتور روم یولیانوس ترجیح داد به او لقب «فاتح پارتها» دهند.
گزارشی از مرجان فرهمند