هنر شهری یا هنر عمومی؟
یک دهه از شروع استقبال از بهار در مشهد گذشت. یک دهه که چشم و نگاه بینندگانی را به خود جلب کرد و عکسهای یادگاری بیشماری از شاتر دوربین موبایلشان ثبت شد. استقبال از بهار که در ابتدای هر سال در مشهد رقم خورده بود، ایدهای بود که جهت بهبود محیط و فضای شهری سعی داشت از عناصر تزیینی و هنری کمک بگیرد تا رنگ و روی شهر را همزمان با سال نو تغییر دهند رویکردی بود همزمان با تغییر فصل زمستان به بهار؛ اما این حرکت شهرداری چنان با استقبال شهروندان و حتی زائران نوروزی به مشهد مواجه شد که چندی بعد رفته رفته شهرداریهای اکثر شهرها با ورود نوروز از مشهد الهام میگرفتند و عملا مشهد صاحب یک برند هویتی جدیدی شد که ثمره آن طراوتی بهاری و نوروزی بود و یا تبسمی بود که بر گوشه صورت ناظرین و عابرین میشکفت. ایدههایی که از ذهن همین هنرمندان کنار خودمان و شهرمان نشات گرفته بود.
مشهد پیشتاز این رویداد بهاری بود، اما با اولین تغییرات مدیریتی وضعیت فرق کرد!؟ مدیریتها بعدی بجای برنامه محوری بر پایه سلایق فردی عمل کردند. بنابراین، تغییر مدیریت شهری و به خصوص تغییرات اعضا در شوراهای اسلامی شهر مشهد موجب فراز و نشیبهای فراوانی در مسیر این رویداد شد.
اتفاقا شهردار قبلی مشهد در اولین اظهار نظر خود در خصوص رویداد بهاری شهر بشدت با آن مخالفت کرد و نگاه غیر هنرمندانه را به زیباییهای شهری همچون مشهد زیر پا گذاشت و از آن انتقاد کرد ولی به خاطر انتقاد و سلاح قلم رسانهها و خواست مردم سعی کرد که نیم نگاهی به این رویداد داشته باشد اما سیاست منفعلانهای را در پیش گرفته بود و این رویداد محدود و از لحاظ کمی و کیفی بخصوص در سالهای اول سید صولت مرتضوی به شدت افت کرد ولی در دو سال آخر بدلیل نارضایتی مردم و انتقاد تند رسانهها نسبت به دو سال آغازین شکل بهتری به خود گرفت.
اکنون در آستانه یازدهمین سال از آغاز این رویداد نوروزی، پنجمین دوره شورای اسلامی شهر با لیست امید کرسی شورای شهر مشهد را در اختیار گرفته و سیاست و برنامه شورای فعلی توجه کامل به این رویداد است. اما باید در نظر داشته باشیم سلیقه مردم و سواد بصری آنها مرتب در حال تغییر است. سبک زندگی، تردد و سفر به سایر کشورها، فیلم ها، چیدمانهای منازل و مغازهها…. همه در ارتقا دیدگاههای مردم یقینا تاثیر داشته؛ بنابراین توجه کامل به این تغییر تحول دیدگاه مخاطب ضرورت یافت.
گرچه هنر در هر سبک و شیوهای باید حداقل یک گام جلوتر از جامعه باشد و حتی در بهبود سواد بصری سلیقه مردم تاثیر بگذارد ، خوب این مستلزم گذر از آثار کپی و یا تکثیری و یا تک لایه معنایی است، ما بارها شاهد پذیرفتن آثاری هستیم که تنها یک برش از تصویری هستند که از روزنامه کتاب و یا…بریده میشوند و در شهر گذاشته و نصب میشوند و یا عروسکها و اشیائی که مستقیم از ویترین اسباب بازی فروشی برداشته میشوند و بدون کوچکترین تغییری در فراخوانها شرکت میکنند و اتفاقا پذیرفته هم میشوند و بعد به همان صورت خام در فضای شهر نصب میشوند، این رویکرد اکنون بجایی رسیده که بجای آنکه بر روی مجسمههای شهری نیز اثر سوئی گذاشته و باز میبینیم که مجسمههای شهری بسیار شبیه به مجسمههای کوچک دکوری در مغازهها شده که به مجسمههای گچی یا پلی استری شناخته میشوند، شاخصه این مجسمهها رنگ آمیزی تک تک اجزا آن است. فراموش نکنیم که هنرمندان متاثر از آثار پذیرفته شده در سالهای قبل، آثار خود را ارائه میکنند، بنابراین نحوه ورود و یا انتخاب آثار بسیار اهمیت دارد. بخصوص که آثار منتخب تاثیر مستقیمی بر سواد بصری شهروندان خواهند گذاشت و ای بسا با انتخاب یک اثر در سبک و استایلهای مختلف و رسمی دنیا چشم مخاطب را در نبود موزههای هنری با آثار نو آشنا سازد.
تاکید بر روشهای بیانی نو و یا استفاده از استعارات که بتواند موجب تعامل و چالش بین اثر و مخاطب شود میتواند رفته رفته شهر را به موزهای بزرگ تبدیل کند وگرنه توجه صرف به پست مدرن و بخصوص هنر پاپ و تکیه بر بزرگنمایی شاید حس نوستالژی را تاحدی القا کند؛ اما با نگاهی به public Art در آمریکا در مییابیم که آثاری که در فضای شهری آنها نصب میشود، آثار هنرمندانی بزرگ است که از موزهها به داخل شهر کشانیده شده، آثار هنرمندانی مانند الکساندر کالدر، فرانک لیبر من، اولدنبرگ،گروملی… از جمله این آثار هستند.
بنابر این باید برای سلیقه مردم جایگاه خاص در نظر گرفت و رفته رفته آن را ارتقا داد و آنان را با زیباییها آشتی دوبارهای داد و فضای شهر را با هر اثری اشغال نکرد، تا جایگاه جهانی واقعی برای فرهنگ و هنر شهر مشهد رقم زده شود. این محقق نمیشود مگر در همگرایی و همفکری و هم اندیشی، مسئولان و هنرمندان و یک دلی و عشق به فردایی بهتر برای همه.
یادداشتی از صالح موسویان