لکه ننگ بر پیشانی بیگناهان
واقعیت این است که زندگی در میان مردم نیازمند رعایت حدود و قواعدی است و هر تخلفی که نظم عمومی را برهم بزند، با قانون مواجه میشود اما نمیتوان مرتکب جرم شد و گفت که خودم به تنهایی تاوانش را پس میدهد. پشت هم مجرم یا متخلف خانوادهای وجود دارد. خانوادهای که در سراشیبی تند زندگی گاهی بیانصافانه تاوان ندانم کاری اعضای خانوادهاش را میپردازد. اما سؤال اینجاست که آیا تنها باید عامل آن جرم مجازات شود، یا اعضای خانواده او نیز باید به آتش رفتارهای او بسوزند؟ وقتی یک فرد به هر دلیلی راهی زندان میشود، در ظاهر فقط یک نفر زندانی است اما در واقعیت، با توجه به آن چه در ردههای مختلف جامعه میتوان مشاهده کرد، یک خانواده در اسارت زندگی میکنند.
نگاههای از بالا به پایین جامعه به اعضای خانوادهای که یک عضو آن در زندان است، فقط به یک نگاه ختم نمیشود، بلکه به جای حمایتی که از انسانیت انتظار میرود با سخت کردن مسیر زندگی، تنگناهای مختلفی را برای خانواده مجرمان، خواسته یا ناخواسته، مستقیم یا غیرمستقیم ایجاد میکنند که بی خانمانی، عدم تأمین هزینههای اولیه زندگی، بیکاری، مشکلات تحصیلی، افسردگی، اندوه و … را جایگزین آرامش و خوشبختی میکند. آیا در جامعهای مسلمان با آیینی که بیخبری از حال همسایه را ناپسند میداند، نادیده گرفتن انسانیت، غفلت از دستهایی که باید به مهربانی به سمت هم نوع دراز شوند و تیرهای تیز و سوزندهای که از نگاههای از سر تحقیر و ترحم و ناآگاهی به قلب زندگی خانواده زندانیان، میتواند جایگاهی داشته باشد؟
بیتوجهی به خانواده زندانیان عامل فروپاشی
سعیده پهلوان کاخکی مددکار اجتماعی با اشاره به آثار مختلف زندانی شدن یک عضو خانواده بر زندگی سایر اعضا به ویژه فرزندان پرداخت و گفت: حضور عضوی از خانواده در زندان به هر دلیلی، تنها زندگی خود آن فرد را تحت تأثیر قرار نمیدهد، بلکه روند زندگی اعضای آن خانواده را از مسیر عادی خود خارج میکند. اگر وی سرپرست اصلی خانواده و یا حتی یکی از والدین خانواده باشد، شاهد تغییراتی غیر قابل انکار در زندگی دیگر اعضای آن خانواده هستیم که بعضاً میتواند آیندهای زیبا را به ابهامها و سیاهیهای گوناگون پیوند بزند.
پهلوان در این رابطه افزود: به عنوان مثال اگر همسر یک خانواده به هر دلیلی در زندان حضور داشته باشد، هر چند نمونههایی که از طرف خویشاوندان و طرف نهادهای مختلف مورد حمایت قرار میگیرند وجود دارند، از طرفی فشار روانی بسیاری که نوع نگاه و رفتار خاص همسایگان، فامیل و سایر مردم به دلیل وجود یک زندانی در خانواده به آنها تحمیل میکند. همچنین فشار معیشتی بالایی که به دلیل از دست دادن سرپرست به زندگی آنها وارد میشود، یک به یک واگنهای قطار خانواده را از هم جدا و هر کدام را به مسیری متفاوت سوق میدهد که انتهای آن هالهای از ابهام است.
وی با اشاره به اینکه بیش از نیمی از فرزندانی که در مراکز خاص نگهداری از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست زندگی میکنند، یک یا هر دو والدینشان در زندان به سر میبرند، تصریح کرد: در بسیاری از این موارد، در پی به زندان افتادن پدر خانواده، مادر با مشکلات معیشتی فراوانی روبرو میشود. خانواده مکان زندگی خود را از دست میدهد و به عبارتی آواره میشوند. این مادر برای تأمین هزینههای خود و فرزندانش دست به بزههای متفاوتی از قبیل سرقت، تکدی گری، خرید و فروش مواد مخدر و حتی تن فروشی میزند که در این بین فرزندان نیز در بسیاری از موارد نه تنها مسیر عادی زندگیشان که مانند همسالانشان تحصیل است را از دست میدهند، بلکه به شکلهایی مختلف با بزههای ذکر شده درگیر شده و آسیبهای بعدی را متحمل میشوند.
آینده روشن فرزندان زندانیان
مددکار اجتماعی حوزه فرزندان بدسرپرست، خاطرنشان کرد: فرزندانی که در مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست و بدسرپرست بهزیستی نگهداری میشوند که از طریق مراکزی مانند اورژانس اجتماعی به دلیل ناتوانی محسوس خانواده از تأمین شرایط اولیه زندگی، با طی مراحل قانونی به این مراکز منتقل شده و یا به دلیل مشکلات ذکر شده توسط خود خانواده تحویل بهزیستی شدهاند، مشکلات مختلفی را با خود به همراه دارند. از آثار جراحتهای ناشی از انجام بزههای مختلف بر روی بدن گرفته تا عقبماندگی تحصیلی آشکار، مشکلات روحی و روانی مختلف مانند شببیداری، ترس افراطی، بهم ریختگیهای روحی، پرخاشگری، شب ادراری و… در بسیاری از فرزندانی که در چنین خانوادههایی حضور داشتهاند دیده میشود.
پهلوان با بیان آینده روشنی که میتواند در انتظار فرزندان این خانوادهها باشد، اضافه کرد: این فرزندان استعدادهایی هستند که اگر مسیر زندگی آنها را به مشکلات مختلف درگیر نکرده بود، میتوانستند پلههای پیشرفت و موفقیت را طی کنند و نجات بخش خانواده خود باشند.
وی تأکید کرد: نهادهای حمایتی مختلف بایستی به طور جدی تر چه از طریق کمکهای مالی و چه از طریق کمکهای معنوی و مشاوره ای، پشتیبان خانواده زندانیان باشند و مردم نیز با تغییر دیدگاه خود، فرهنگهای اشتباه که وجود یک زندانی در خانواده را نشان دهنده گستردگی بزه و مشکل در تمامی آن خانواده و خطرساز میدانند را به فراموشی بسپارند و با نگاهی از روی محبت و انسانیت که در دین و آیین ما نیز بسیار بر آن تأکید شده است، با حمایتها مختلف خود، از فروپاشی یک خانواده جلوگیری کنند.
مدیر داخلی موسسه خیریه ابوطالب گلبهار خاطرنشان کرد: یقیناً این خانوادهها اگر احساس کنند که در جامعه یک پشتیبان دارند و سایه حمایت و مهربانی مردم و نهادهای حمایتی شامل حال آنها در روزهای سخت زندگی هست، با صبر و استقامتی بیشتر با مشکلات جنگیده و به جای آوارگی تک تک اعضای خانواده، در کنار هم، زندگی را ادامه میدهند.
لزوم فعالیتهای مدنی داوطلبانه
مرضیه آذرافزا فعال سیاسی – اجتماعی، بر لزوم افزایش فعالیتهای داوطلبانه مدنی در حمایت از خانوادههای زندانیان تأکید کرد و گفت: اگر وکلای داوطلبی وجود داشته باشند که هستند اما میزان فعالیتشان هنوز به آن حدی که باید باشد در جامعه ما نرسیده است، میتواند در کاهش مشکلات فعلی خانوادههای زندانیان اثرگذار باشد و این فعالیتها را تا حد زیادی میشود افزایش داد.
وی با تأکید بر خدمت رسانی فعالان مدتی در بخش مشاوره به زندانیان و اعضای خانوادهشان، افزود: فعالان داوطلب مدنی باید در امر آموزش که نیاز اصلی فرزندان این خانوادهها محسوب میشود، بتوانند به آنها کمک کنند. در زمینه معیشتی هم همینطور، میتوان تشخیص داد که در این خانوادهها کدامشان آماده فراگیری و انجام چه مشاغلی هستند و برای آنها کاریابی انجام داد. هر چند در شرایط کنونی مشکلات اقتصادی ما به گونه ای هست که شغل به میزان کافی در اختیار نیست اما به هر حال اینها حوزههایی هست که فعالان مدنی و حقوق بشری خیلی خوب میتوانند در آن حوزهها فعالیت کنند.
آذرافزا با بیان این که میزان فعالیتهای مدنی در این حوزه بسیار ضعیف است، تصریح کرد: فعالیت در این حوزهها بسیار کم است و یا حداقل نمود تبلیغاتی بسیار اندکی دارد. یکی از مسائل بسیار جدی در این موضوع، نحوه فعالیت فعالان حقوق بشر که این حوزه را نیز در بر میگیرد، است.
فعال اجتماعی حوزه خانواده زندانیان، با اشاره به این که فعالیتهای حقوق بشری در راستای کمک به این خانوادهها نباید سیاسی شود، خاطرنشان کرد: به عنوان مثال وقتی برای حمایت از خانواده یک زندانی که به اتهام قتل در زندان است، برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول اقدام میشود، بارها این اتفاق افتاده است که این موضوع طوری وارد رسانهها و حوزههای مختلف شده و به قدری بد مطرح میشود که خانواده مقتول بیشتر سر موضع قرار میگیرد که قصاص را طلب کنند و فکر میکنند که در این وسط بیشتر افکار عمومی علیه آنها که عزیزی را از دست دادهاند، قرار میگیرند. فعالان حقوق بشر در بسیاری از موارد کارهایشان نقض قرض شده و بجای اینکه کمک بکنند عملاً نتیجه ای مخالف هدف اصلی را ایجاد میکنند.
در پایان باید گفت؛ در واقع در کل مجازات هایی که می توان در ذهن تداعی نمود نه تنها شخص مرتکب بلکه تمام نزدیکان ایشان و به خصوص خانواده تحت تکفل ایشان نیر تحت تاثیر قرار میگیرند. مجازاتهای مالی هم چون جزای نقدی، مصادره عام و یا خاص اموال و از این قبیل موارد بی شک اقتصاد خانواده را به چالش میکشد و تحت تاثیر خود قرار می دهند ؛ مجازاتهای بدنی هم چون شلاق در ملاعام حیثیت کل خانواده را تحت الشعاع قرار می دهد و برچسب ننگ را به کل افراد آن خانواده تحمیل می کند، اعدام و قصاص نفس که جای خود را دارند.
سرویس اجتماعی «صبح امروز»