شاه رفت
39 سال پیش در چنین روزی از دربار، نخست وزیری و منابع مختلف خبری درز پیدا کرد که مردم را متعجب و البته امیدوار کرده بود. این بار قصه رفتن شاه جدی بود. کمتر پیدا میشود که یک ایرانی تیتر جاودانه «شاه رفت» را به خاطر نداشته باشد.
اگر بپرسید چرا پس از گذشت این همه سال یادآوری این اتفاق اهمیت پیدا کرده است در چند نکته مفید و مختصر میتوان به آنها اشاره کرد. اول این که در روزهای اوج گرفتن خیزش مردم بر علیه استبداد، کمتر کسی فکر میکرد که فرد اول مملکت گزینهای چون رفتن از کشور را انتخاب کند.
از سوی دیگر در اغتشاشات اخیر ماهیگیری سلطنتطلبان از آب گلآلود باعث شد تا فردی که پدرش منفور و مطرود کشورش قرار گرفت، پای به میدان بگذارد و از دیدگاهها و برنامههای خود سخن بگوید. حالا آن که این نسخه سالهاست شکست خورده و راه به جایی نبرده است. در کنار هم قراردادن این دو موقعیت باعث شد تا در فرصتی به سمت زنده کردن آن روزها پیش برویم. آن هم در گفتوگو با مردم و فعالین سیاسی که آن روزها را در مشهد و تهران به چشم دیدهاند و سخنهای آنها راهگشاست تا بدانیم از کجا به کجا رسیدهایم.
مرگ بر شاه
آقای اسماعیلی یکی از شهروندان مشهدی که در روزهای قبل از انقلاب ساکن شمال خراسان بوده است درباره آن روزها میگوید: یادم میآید وقتی شاه رفت در شهرهای شیروان و قوچان نمیشد خیلی خوشحالی کرد. فضا به شدت امنیتی بود. درگیریهای شدیدی بین شاهدوستها و انقلابیها در میگرفت. ما که دانشآموز بودیم مدرسه را تعطیل میکردیم و به همراه معلمها به حوزه میرفتیم و پای منبر آقای شهرستانی مینشستیم و ایشان سخنرانی میکرد. پس از آن همه با هم به خیابانها میرفتیم و شعار مرگ بر شاه سر میدادیم.
در آن دوره هواداران شاه بسیار فضا را خطرناک میکردند و حتی با رفتن شاه هم ما تصور نمیکردیم که شاه با آن همه جلال و جبروت دیگر باز نگردد و حرکت مردمی ارتش اول منطقه را شکست دهد. اما با لطف خدا و یکپارچگی مردم خیلی زود بعد از رفتن شاه انقلاب پیروز شد.
گفتم رفت که برنگردد
سید محمد علوی فردی که آن روزها دندانسازی تجربی خود را در خیابان طبرسی مشهد تعطیل میکرد و به راهپیمایی میرفت، درباره آن روز میگوید: یادم میآید که وقتی شنیدم شاه از کشور رفته است به دوستانم گفت رفت و دیگر بر نمیگردد. فضا دیگر به شرایط قبل بر نمیگردد و خفقان خیلی ادامه پیدا نمیکند.
خیلی از شاهدوستان گریه میکردند و عدهای هم نمی خواستند این خفت را بپذیرند و میگفتند که شاه بعد از معالجه بر میگردد و فضا را دوباره سامان میدهد. قاطبه مردم شاد بودند و این پاداش ماهها و شاید سالها مبارزه آنها بود. بدون هیچ چشمداشتی پای به میدان اعتراض به ظلم و جور گذاشتیم و این پاداش فوقالعاده بود. شاه از ترس فرار کرد. در خودش توانایی و در بین مردم پایگاه حمایتی نمیدید.
این مشهدی انقلابی اضافه کرد: این چند روز که فضا ملتهب شد وقتی چهره پسرشاه را در یکی از رسانههای خارجی دیدم با خودم گفتم به اندازه کافی مردم و تاریخ به افارد درس میدهند ولی این خانواده گوش شنوا ندارند.
با فولوکس از پادگان فرار کردم
رئیس خانه احزاب خراسان رضوی درباره آن مقطع تاریخی و فعالیتش به «صبح امروز» گفت: آن روزها بخاطر گسترده نشدن اعتراضات در کشور کسی احتمال نمیداد به این زودی انقلاب شود و پیشبینی میشد طبق روال دیگر انقلابهای تاریخ، زمان زیادی برای سرنگونی رژیم نیاز باشد.
جواد آرینمنش افزود: من در آن دوره و چند ماه قبل رفتن شاه سرباز وظیفه بودم و به دستور امام(ره) که فرمودند سربازها پادگانها را ترک کنند، با خودروی فولکس خود 9 نفر را از پادگان نیروهوایی کنونی مشهد خارج کردم و به علت سرباز فراری بودن تحت تعقیب بودم.
شاه میخواست مثل 28 مرداد برگردد
نماینده پیشین مشهد و کلات در مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: روزها در بیت آیتالله شیرازی تجمع داشتیم و شبها چون احتمال تعقیب و دستگیری بود به خانه نمیرفتم و در منزل خواهرم میخوابیدم. وقتی خبر رفتن شاه منتش شد شادی زیادی شهر را فرا گرفت و ما که شرایط ویژهای داشتیم خوشحالی مضاعفی داشتیم. مردم با رفتن شاه و سخنان امام مبنی بر بازنگشتن شاه بسیار خوشحال بودند و نوید پیروزی انقلاب را به همه میدادند.
دبیر موتلفه اسلامی خراسان رضوی اضافه کرد: علت فرار شاه بیماری مطرح شد اما فشارهای انقلابیون عرصه را بر او تنگ کرده بود و به عنوان یک راهکار از این رفتن استفاده کرده بود و این امید را داشت که مثل 28 مرداد با حمایت آمریکاییها به کشور بازگردد اما غافل از این بود که آمریکاییها بختیار را با شعارهای مردمی به عنوان جایگزین او و کنترل کننده حرکت مردمی انتخاب کرده بودند.
افزایش فشار بر مردم آنها را منسجم کرد
این فعال اصولگرا اضافه کرد: هرچه از آن روز گذشت مردم بیشتر فشار میآوردند، انسجام بیشتر میشد، نقش رهبری امام گسترده میشد و نوید فروپاشیدن نظام بیشتر داده میشد. تمام کسانی که از شاه حمایت میکردند با رفتن او پشت خود را خالی دیدند و امید درون مجموعه حاکمیت فروپاشید.
هنر امام این بود که از درون مجموعههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یارگیری کرده بود و طبیعتا این موضوع در خصوص رسانهها نیز صدق میکرد و رسانهها با مناسب دیدن فضا به مردم پیوستند و تیترها و مطالب را تغییر دادند و به اقشار مردم پیوستند.
شاه در رفت
یک فعال اصلاحطلب خراسان رضوی درباره جو آن روزها به «صبح امروز» گفت: مردم همه منسجم و یکپارچه در خیابانها بودند، یادم هست روزی که از شاه رفت از دانشگاه خارج میشدم که دیدم تیتر روزنامهها نوشته شاه رفت، که برخی به این تیتر کلمه «در» را ضافه کرده بودند و پشت ماشینها و پشت شیشه مغازهها نوشته بودند شاه در رفت.
حسین امینی تصریح کرد: این روز یکی از خاطرات فراموش نشدنی من است که آن روز تا پاسی از شب مردم در خیابان بخاطر رفتن شاه خوشحالی میکردند که این فرار مژده سقوط حکومت پهلوی را میداد. چرا که هیچ چیز جلوی آن جمعیت و انسجامی که مردم داشتند را نمیتوانست بگیرد. همه ما مطمئن بودیم که شاه دیگر بازنمیگردد و امام بزودی میآید.
عضو شورای هماهنگی اصلاحات خراسان رضوی تاکید کرد: وقتی مردم یکپارچه شدند و نظامیان دسته دسته به مردم میپیوستند پایههای حکومت سست شد ولی شاه انتظار داشت مثل 28 مرداد با نیرنگ بازگردد غافل از این که مردم تصمیم خود را گرفته بودند که دیگر اجازه تکرار تاریخ را ندهند.
هنوز هم به انسجام آن روزها نیاز داریم
آن فضای حضور شاه برای اتحاد مردم دیگر تکرار نخواهد شد اما باید به یاد داشته باشیم که ما همواره به انسجام و همبستگی نیازمندیم. شاه 40 سال است رفته است و ما باید خارج از گرایشهای مختلف برای ساختن ایران دست به دست هم دهیم تا ایران به شکوه واقعی که لایق آن است برسد.
نکته جالب این است که آن تیتر معروف فردا صبح چاپ نشد بلکه عصر همان روز بود که روزنامهها چاپ شد چون مردم همه این احساس را داشتند که حکومت فروریخته است و کسی واهمهای از نیروهای شاه نداشت.
شاه حامیان داخلی و خارجی خود را از دست رفته دید
یک فعال اصلاحطلب خراسان رضوی در بازگویی جزئیات آن روزها به «صبح امروز» گفت: شاه 26 دی ماه 1357 با انتخاب شاهپور بختیار به عنوان نخستوزیر کشور را به مقصد مصر ترک کرد. شاه بعد از این که جمشید آموزگار، جعفر امامی و ازهاری را به نخستوزیری انتخاب کرده بود و آنها نتوانستند خروش مردم را خاموش کنند.
حجتالاسلام و المسلمین تقی خادم در تبیین مسیری که مقدمات رفتن شاه را رقم زد، افزود: قبل از انتخاب بختیار این سمت به دکتر غلامحسین صدیقی پیشنهاد نخستوزیری داده شده بود که وی به شاه جواب رد داد. شاه عدم حمایت آمریکاییها را حس کرده بود، زمان ترک کشور توسط شاه، آیزنهاور در ایران بود ولی هیچ ارتباطی بین این دو برقرار نشد.
لذا آمریکاییها بدون اعتنا به شاه با رابطین خود در ایران ارتباط برقرار کردند لذا شاه هم پایگاه داخلی خود را از دست رفته و هم حامیان خارجی را بیتوجه میدید. در همین راستا با توصیه بختیار با طرفداران مصدق وارد مذاکره شد تا طرفداران جبهه ملی بتوانند این آتش را خاموش کنند.
دستگیری هویدا و روسای ساواک هم مردم را راضی نکرد
استاد حوزه علمیه اضافه کرد: شاه اقدامات دیگری نیز از جمله دستگیری نزدیکان حکومت خود چون هویدا و روسای ساواک را برای نشان دادن مخالفت با شکنجه مردم انجام داد و در نطق تلوزیونی اعلام کرد که من صدای انقلاب شما مردم را شنیدم اما این ترفندها امام و مردم را راضی نمیکرد لذا گام اخر یعنی خروج از کشور را برای راضی کردن مردم برداشت.
کشور را با گریه ترک کرد
خادم تصریح کرد: هنگام خروج از کشور با وجود دلداریها بختیار، اردلان و دیگر نزدیکان حکومتی شاه نتوانست جلوی اشکهای خود را بگیرد و خاک کشور را با گریه ترک کرد. این جا بود که شاه به حاصل جنایات و ظلم خود پیبرده بود و خود را گرفتار نفرین مردم مظلوم میدید.
با انتشار خبر رفتن شاه با این که مردم تازه جوانان غرق به خون خود را دفن کرده بودند یا در بیمارستان بستری بودند، همه به خیابانها آمدند و جشن و پایکوبی کردند، مردم مشهد نقل و شیرینی پخش میکردند، به برفپاککنها دستمال بسته و از روزنامههای روز کلاه درسته کرده بودند و در خیابانها شادی میکردند.
این فعال اصلاحطلب تصریح کرد: روستاییها برای کمک به شهرها و در مضیقه نبودن نان میپختند و در شهر رایگان توزیع میکردند حتی روزهایی بود که یک خودرو 10 تنی نان از روستا به شهر میآمد. مردم از پیشبینی امام در مورد شاه که گفته بودند «شاه میخواهد از مملکت فرار کند، مردم نگذارید فرار کند تا او را محاکمه کنیم» صحبت میکردند و با رفتن او عزم ملت بیشتر شده بود و انقلاب خیلی زود اتفاق افتاد، تا جایی که خیلی از تصمیمات که باید گرفت نشده بود .
جمعیت خیابانها را پر کرده بود
وی تاکید کرد: یادم میآید در یکی از تظاهراتهای مشهد گفته میشد یک میلیون جمعیت آمده بود و حتی در روز عاشورا حرف از سه میلیون نفر بود. یعنی از حرم تا میدان بسیج فعلی، از بسیج تا چهارراه گاراژدارها، از آنجا تا 17 شهریور جمعیت خیابانها را پر کرده بود. مردم از همه طیف بودند و یکپارچه شده بودند و اتحادی داشت که انگار کشور از اجنبی پس گرفته شده بود.
روزنامهها از کنترل شاه خارج شده بود
این فعال اصلاحطلب تصریح کرد: در آن دوره آزادی بیان نبود بلکه حکومت دیگر توان کنترل جمعیت نداشت که تیتر شاه رفت روی روزنامهها خورد. حتی در خاطرات آیتالله منتظری هست که تیمسار مقدم رئیس ساواک در دیدار با ایشان گفته بود که به آقای خمینی بگویید امروز حاکم شمایی و شاه دیگر اختیاری ندارد و حتی توصیه کرده بود نفت را به اندازه مصرف داخلی تولید کنند لذا مشخص است که شاه فقط اسمش مانده بود و دیگر قدرتی نداشت. این کار روزنامهها از خارج شدن اوضاع از دست شاه خبر میدهد وگرنه روزنامه اطلاعات یکسال قبل از این موضوع مطالب توهینآمیزی علیه امام چاپ کرده بود.
گزارشی از رضا شجاع