مسئولین میخواهند فقط از آنها تعریف کنیم
تماشای چند عکس خبری و مستند بیشک چیزی است که بدون آن خبر جاذبهای ندارد. در واقع خیلی از ما این روزها قبل از اینکه به تیترها دقت کنیم، عکسها را تماشا میکنیم و این آنها هستند که حواس ما را به سمت موضوعات میکشانند. عکاسی خبری و مستند اجتماعی این روزها نه تنها در میان متخصصان این رشته که به طور آگاهانه و ناآگاهانه اقشار مختلفی از مردم را به خود درگیر کرده است. شاید من و شما هم با همین گوشیهای همراهمان گاهی عکسی خبری یا مستند گرفتهایم و خیلی هم به این توجه نکردیم که این نوع عکاسی خودش دنیایی دارد از دانش و مهارت. در این باره گفتوگویی داشتیم با محسن اسماعیلزاده عکاس خبری مشهدی که معتقد است نه از سوی مسئولین و نه از سوی مردم، نگاهی حرفهای به عکاس نمیشود.
- کار شما در عکاسی چطور و از کجا آغاز شد؟
از پاییز 87 زیر نظر آقای گیلانیفر دورههای عکاسی مقدماتی را گذراندم و اتفاق خوبی که افتاد پس از ارائه پروژه پایان دوره، از سوی ایشان خیلی تشویق شدم و انگیزه پیدا کردم، بعد این رشته را در دانشگاه ادامه دادم و عکاسی خبری خواندم و حضور فرامرز عامل بردبار در این مرحله برایم خیلی ارزشمند بود. کار خبری را از سال 91 با خبرگزاری ایسنا-منطقه خراسان رضوی آغاز کردم و همچنان به عنوان عکاس ایسنا فعالم.
- چطور به این شاخه از عکاسی رسیدید؟
عکاسی در وهله اول فقط علاقه است و به نظرم کسی که با علاقه وارد میشود بهتر ادامه میدهد. معمولا این طور هم گفته شده است که اگر با علاقه به سمت عکاسی بیایید بهتر است تا اینکه صرفا این رشته را در دانشگاه قبول شوید. آنچه من را جذب کرد قبل از ورود به این کار علاقه به عکسهای روزنامهها بود. از همان زمان عکسهای مجلههای مختلفی که میخواندم برایم خیلی جذاب بود. وارد دانشگاه هم که شدم و بر اثر ارتباطی که با آقای بردبار داشتم به شاخه مستند اجتماعی و عکاسی خبری متمایل شدم.
- عکاسی خبری دقیقا چیست؟ کمی توضیح دهید.
اسمش روی آن قرار دارد اما نباید آن را ساده انگاشت. در مرحله اول باید عکاسی باشد با تمام تعریفهایی که از آن داریم و بعد باید در کنار خبر قرار گیرد و آن را کامل کند. وقتی اسم عکاسی خبری میآید هم قواعد و اصول بخش عکاسی باید کامل رعایت شود و هم بخش خبری آن. در واقع عکاسی خبری از رویدادی به ما اطلاعاتی میدهد.
- چه سختیهایی در این مسیر وجود دارد؟
یک جورهایی همهاش سخت است اما آنچه ما خیلی با آن درگیر هستیم بیشتر به نگاهی است که به حرفه ما میشود. عمدتا فکر میکنند عکاس خبری کسی است که میخواهد عکسی بگیرد و برود. عدهای از مسئولین فکر میکنند عکاس خبری باید فقط از فعالیتها و افتخارات آنها عکس بگیرد. گاهی فکر میکنند حتی شما امکان دارد جاسوس باشید و گاهی هم انتظار دارند فقط کارهای خوب آنها را پوشش دهید. آنها نگاه منتقدانه را نمیپذیرند و فقط نگاهی سفارشی به این رشته هنری دارند.
خیلی سختیها هست که نمیشود به آن سختی گفت. اگر حادثهای در شهر رخ دهد هیچ عکاسی نیست که به آن بیمیل باشد و این از سختیهای کار نیست. خود عکاسها سختیهای این چنینی را دوست دارند اما پیش آمده است که کسی وقتی وارد عکاسی شده و آن را شناخته از آن فاصله گرفته است. من فکر میکنم بیشتر کسانی که از این حرفه خارج میشوند برای اوضاع نامطلوب رسانهها است.
- این نگاه با انتظار رسانه از شما در تناقض نیست؟
گاهی در برخی از مراسم، نیروی انتظامی ممکن است با عکاس برخورد کند اما در جایی دیگر میگویند از ما هم عکس یادگاری بگیر. ما واقعا هنوز نفهمیدهایم کجا باید عکس بگیریم و کجا نباید بگیریم.
- این نگاه غیرحرفهای چقدر از سوی خود عکسان است و چقدر از سوی مسئولین و آحاد جامعه؟آیا مردم میدانند عکاس چه تعریفی دارد؟
واقعیتش این است که انجمنی که بتواند چنین نقشی ایفا کند تا دیدگاهی حرفهای به عکاس ایجاد کند، وجود ندارد. خیلی راحت یک نفر با یک دوربین در جمع عکاسان قرار میگیرد و در یک رسانه برای آن کارت خبرنگاری هم صادر میشود. خیلیها حاضرند بدون دریافت دستمزد و صرفا برای حضور در یک رسانه برای آن عکاسی کنند. این انتظارهایی ایجاد میکند که در این رشته خلل وارد میکند و خواستههای غیر حرفهای را دامن میزند.
- چه لذتهایی در این رشته است؟ چه چیزی در این رشته جذاب است؟
چیزی که عکاسها را نگه داشته است همین لذتها است. اینکه یک روز شما شبیه به روز دیگر نیست. اینکه همیشه شما در دل ماجرا هستی و اگر کنجکاو باشید همیشه در داستان و وسط ماجرا قرار دارید. در واقع وقتی اتفاقی رخ میدهد برای همه تعجب دارد و تعجب برمیانگیزد، این هیجان برای عکاس به مراتب بیشتر است.
- آیا عکاس خبری عینک مخصوص خودش را دارد؟
عینک در واقع همان زاویه دید است که به تفکرات عکاس برمیگردد و مواجه او با سوژه را رقم میزند. عکاس خبری قبل از هر چیز باید جامعهشناس و روانشناس خوبی باشد.
- عکاسی خبری و مستند به آمادگی جسمانی هم نیازی دارد؟
بله، اما آنطور نیست که کسی برای عکاسی خبری ورزش کند اما بیشک موثر است. داستان عکاسی خبری در کشور ما بیشتر به سمت پوشش اخبار همایشها متمایل شده است در حالیکه باید خیلی فراتر از این به مسئله توجه داشت.
- نوآوری در عکاسی به نظرتان چه لازمههای دارد؟
خیلی عکسها گرفته میشود که سفارشی است و این عکسها ماندگار نیستند. حتی وقتی سفارش هم داده میشود دیده میشود که ما خیلی به روز نیستیم. موضوعی مثل برداشت زعفران و کاروانهای پیاده را در نظر بگیرید که فضایی خبری و مستند دارند؛ اگر از چند سال قبل تا الان عکسها را ببینید همه کمابیش به هم شباهت دارند. در واقع کسی دقیق نمیشود که جوانب بیشتری از این جریان را ببیند و در عکسهایش بیاورد. متأسفانه ما به کارهای کوتاه مدت نصفهروزه عادت کردهایم و سعی نکردهایم به روز شویم. با این حال، من حاضرم بروم به سمت تولید مجموعههای مستند هرچند که بینتیجه باشد چون در نهایت تجربهای در جهت بهتر شدن کارم خواهد بود.
- این به روز بودن امروز چطور است. عکاس باید چه کار کند؟
مطالعه، عکس دیدن و مطالعه مجموعههای عکس میتواند موثر باشد. عکاسی خبری صرفا این نیست که خبری روی دهد و ما به سمت آن برویم. خیلی اوقات این خود عکاس است که باید جستجوگر و حتی خبرساز باشد. این به روز بودن جایی معنا مییابد که خودمان را به گزارش تصویری محدود نکنیم و همیشه متفاوت باشیم. اعتبار عکاسی خبری امروز با مجموعههای مستند سنجیده میشود و متأسفانه مشکلی که ما در مشهد داریم خلاءهای موجود در عکاسی مستند اجتماعی است.
- چرا این انگیزه ایجاد نمیشود؟
بخش مهمی از دلیل آن به خریدن عکسها بر میگردد. چون پول مناسبی برای عکسها پرداخته نمیشود انگیزهای در عکاس ایجاد نمیکند. از سوی دیگر کپیرایت در کشور ما اجرا نمیشود و همین هم ضربه میزند.
- آیا عکاس نمیتواند برای عکسی که میگیرد مبلغ تعیین کند؟
عکاسها با رسانهها قراداد دارند و از سوی دیگر عکسهای خبری را تا یک زمان محدودی میشود استفاده کرد؛ وقتی زمانش بگذرد دیگر عکس خیلی ارزشی ندارد مگر در موارد خاص.
- گرانترین عکسی که فروختید را به خاطر دارید؟
تا سیصد هزار تومان برای یک تک عکس هم بوده است اما در کل قیمت عکس بیشتر بر اساس قراردادی است که عکاسان با رسانهها در ازای کار ماهانه دارند. البته به طور موردی هم بوده است. مثلا عکسهایی از عثمان محمدپرست داشتم که یکی از مجلههای فرهنگی میخواست و من به آنها توضیح دادم که اگر بخواهید این عکس را تهیه کنید چقدر هزینه دارد. اتفاقا اگر به این جوانب توجه کنید یک عکس میتواند خیلی گران باشد اما کسی نمیخواهد این را قبول کند.
- آیا ما رسانههای مرجع که حاضر باشند برای عکس خوب هزینه بالا پرداخت کنند نداریم؟
در مجلات این فضا بهتر از روزنامهها و خبرگزاریها است اما در کل وضع پرداخت برای عکس تعریفی ندارد.
- در لحظه عکاسی چه چیزی از ذهنتان میگذرد؟
اتفاقها لحظه لحظه در ذهن عکاس تجزیه و تحلیل میشود. اما قبل از هر چیز باید به مهمترین مسئله یا موضوع پرداخت و بعد باید به حواشی پرداخت. همیشه هر رویداد خبری در ذهن عکاس خبری مرور میشود و او میسنجد که با چه اولویتی به سراغ قسمتهای مختلف برود.
- این که در بین مردم هستید چه حسی دارد؟
برای من راحتتر است که در بین مردم باشم و عکس بگیرم تا اینکه بخواهم برای آنها سخنرانی کنم. ارتباط داشتن با مردم همیشه لذتبخش است و بخشی از تجربههای عکاس بودن به شمار میرود. گاهی مردم با ما حتی صحبت میکنند و میخواهند برخی خواستهها را به گوش مسئولین برسانیم.
- ویرایش عکس در رشته شما چه شرایطی دارد؟
تا جایی که واقعیت عکس تغییر نکند ویرایش جایز است. ما میتوانیم عکس را سیاه و سفید کنیم. میتوانیم در رنگ و نور آن هم تغییرات ایجاد کنیم اما جایی مشکل دارد که در استناد عکس دخالت کنیم.
- چه انتظاری از مسئولین دارید؟
راستش خیلی امیدی نداریم از سمت مسئولین تغییری در شرایط ایجاد شود. نگاه به عکاسی خبری اصلا حرفهای نیست و این در تمام رشتههای عکاسی هم دیده میشود. عکس فقط تا جایی برای مسئولین مهم است که به نفع آنها باشد. مسئولی نداریم که بخواهد عکسی از مجموعهاش بگیریم که منتقدانه باشد.
- از شما خواسته شده است آسیبشناسانه عکس بگیرید؟
همه تلاش میکنند بهترین جلوه را از خودشان نشان دهند. در جریان زلزله بهار امسال در خراسان رضوی هر جا از عکاسی دعوت کردند تا برای عکاسی برود جریان افتتاح یک پایگاه یا تأسیساتی بوده است و عمدتا نگاه منتقدانه سفارش داده نمیشود.
- البته شما عکاسها کار خودتان را هم میکنید. در هر جا عکسهایی هم برای خودتان میگیرید. درست است؟
بله همین طور است اما اینکه گفتم این ضعف ما در مشهد است به این بر میگردد که ما کسی را نداریم که به عنوان مثال برای عکس گرفتن از جریان زلزله در همین امسال دو یا سه روز در میدان حادثه قرار بگیرد تا واقعا شرایط را از نزدیک لمس کند.
- میشود گفت مواجهه ما با رویداد خیلی جدی نیست؟
بله، در خیلی موارد این گونه است. عکاس برای پرداختن به موضوع آن قدر که باید و لازم است وقت نمیگذارد.
- چرا؟
چون وقت مهم است و اغلب پرداخت برای هر آفیش آنقدر نیست که به صرفه باشد بیشتر از آن برایش وقت بگذارند.
- مواجهه با سوژههای مختلف و گاه تلخ و ناگوار چه پیامدهایی دارد؟ متأثر هم میشوید؟ این مانع کارتان نمیشود؟
گاه آنقدر اتفاقها شدید است عکاس به آنها عادت میکند. برای خود من واکنش پزشکان و خونسردی آنها در مواجهه با بیماران خیلی سئوال بود اما امروز در مقام عکاس این را میفهمم. اگر قرار باشد عکاس خیلی متأثر شود که نتواند به کارش ادامه دهد، در رشتهاش موفق نیست. اما در هر صورت تأثیرگرفتن از رویداد بخشی از کار است. یکی از عکاسان ایرانی حاضر در رویداد بهار عربی تعریف میکرد تعداد زیادی اسیر دیده است که در لحظه عکاسی همه به رگبار بسته شدند. او میگفت که در آن لحظه دیگر نمیشد عکاسی کرد و فقط دوربین را به زمین گذاشته و اشک ریخته است.
خیلیها این تصور را دارند که عکاسها نشستهاند که فاجعهای رخ دهد. نه این طور نیست. وظیفه عکاس است که در رویدادها باشد و این بخشی از حرفه او به شمار میرود. اتفاقا وقتی رویداد تلخ است حتی در بین عکاسان هم نگرانیهایی ایجاد میشود. در جریان ریزش ساختمان پلاسکو در تهران خبرهای زیادی در فضای مجازی میچرخید که چند عکاس هم آنجا مدفون شدهاند و نگرانیهایی داشت.
- آیا در خواب هم عکس سراغتان میآید؟
نه خیلی، مثل همه آدمهای دیگر هستم. خوابهایی گاه پراکنده و گاه منسجم میبینم.
- چقدر ابزار در کار موثر است؟
قطعا مهم است اما مهمتر بیشک نگاه عکاس است. عکاسهایی داریم که تجهیزات خیلی خوب دارند اما به آن نگاهِ خوب نرسیدهاند. اتفاقا عکاسی هم داریم که با یک دوربین خیلی معمولی توانسته است جایزه «وردپرس» را بگیرد.
- میگویند از عکاس خبری دوربین نخرید. درست است؟
بله، چون دوربینهایشان خیلی کار کرده است. ما خودمان از هم دوربین نمیگیریم.
گفتگویی از نوید موسوی