ماندگاری هنر
مدتی قبل هنگامی که در کنار جمعی از دوستان هنرمند جمع بودیم و در گوشه اطاق کتابهای هنری آن بشدت فکرم را بخود مشغول میکرد، ناخواسته عناوین و نام نویسنده ها را میدیدم و در این انداز وراندازها، ناگهان نگاهم به کتابی نام آشنا و نفیس خورد که شاید حدود یکی دو دهه بود صفحاتش را باز نکرده بودم؛ دلتنگ بی اختیار کتاب را به پیش خود آوردم و حریصانه صفحاتش را ورق زدم. توجه سایر دوستان هنرمند نیز بسمت کتاب کاملا جلب شد. «ایلیاد رپین» تقریبا کسی نبود که با نام این کتاب آشنا نباشد.
این کتاب و اساسا کتاب های هنرمندان روسیه با فروپاشی شوروی با قیمت ارزان و به وفور بازار ایران را پرکرد، بخاطر سفرهای تجاری پدرم از این کتاب ها نصیب من هم شد. در واقع تعدادشان کم نبود و اصلا باید عرض کنم که این کتاب[ رپین] بشدت مورد توجه هنرمندان بازار و دانشجویان و اساتید قرار گرفته بود و بطوریکه نه تنها در گالریها بلکه فروشگاههای پیتزا دالیا احمدآباد و لباس فروشیها و هتلها و… یک تابلویِ کپی از این هنرمند دیده میشد و از همه بیشتر، شاید تابلوی «نامه قزاق ها به سلطان عثمانی» باز آفرینی شده بود. در تهران نیز تقریبا وضع به همین شکل بود و تقریباً هیچ کدام از هنرمندان نبودند که با این هنرمند بلندآوازه روسی آشنا نباشند!
بی اختیار بیاد تاریخ هنر دوران باستان می افتی که چه بسیار رومیها از آثار یونان باستان کپی و تکثیر کردند!
آثار «ایلیا یفیموویچ رپین Ilya Efimovich Repin یا Yefimovich »که برجسته ترین و بزرگترین نماینده رئالیسم انتقادی در هنر نقاشی قرن نوزدهم روسیه به حساب میآید، در سبک رئالیسم روسی که متأثر از امپرسیون است، شناخته و تعریف میشود.
آثار وی از لحاظ محتوا اجتماعی بودند و عموم موضوعاتاش را اختلافات طبقاتی جامعه، فقر در دوره روسیه تزاری تشکیل میداد.
توجه «رپین» به جنبه شخصیتها و چهرههای تابلو هایش دید واقعگرایانه (رئالیستی) بود که در جستجویی روانشناسانه چهرهها و کارکترهایش را در هم میآمیخت وی را ممتاز کرده بود. رنگشناسیاش بسیار ممتاز بود و تاش و ضربات قلموی او بگم آن بسیاری متأثر از امپرسیونها تلقی شده…
وی در دوران تحصیلات دانشگاهی به خاطر اعتراض به پایان نامههایی که باید محتوای مذهبی داشته باشند عضو گروه «هنرمندان سیار» شد و از دانشگاه بیرون میآید و به عقیده بسیاری از منتقدین «مقام رپین در دنیای هنر تصویری، قابل قیاس با مقام لف تالستوی در دنیای ادبیات است».
***
با این مقدمه نسبتا طولانی یک سوال اساسی در ذهنم ایجاد شد که واقعا با این سطح گستردگی تأثیر آثار این هنرمند بعد از حدود یک قرن، اکنون شاید وقت بررسی و سوال شده باشد که آثار چنین هنرمندی در چه سطحی تاثیرگذار بوده است!؟
در حالی که هنوز هم از تأثیر رپین بر هنرمندان اطراف خود می شنوم, شاید بیشترین تأثیر رپین را در تکنیکهای رنگ شناسی و یا تاشهای قلم… او بتوان بسختی جستجو کرد؛ اما محتوی و مضمون و پرسپکتیو و روانشناسی و… که سطح عمیقتری از رنگ شناسی آثار رپین بود چطور!؟ آیا به واقع این تأثیرات در بین هنرمندان اثری گذاشته!؟
مثلا در پرداختن به جنون آنیِ «اِیوان مخوف» که وقتی فرزندش را کشت و او را در آغوش می فشرد و با چشمانی که از حدقه بیرون زده به نور بیرون پنجره چشم دوخته و… و یا تابلوی دیگر اش که «بازگشت به خانه» است این توجه به رفتارهای روحی و روانی بصورت بارز ملاحظه میشود ولی آیا در حین این آشنایی هنرمندان ما چرا بجز تکنیکهای رنگی شناخت عمیق تری ایجاد نشد؟! و در حد یک تکنیکال باقی ماندیم! و بندرت مضامین تاریخی و اجتماعی جامعه را دستمایه کار خود قرار دادیم !؟ گرچه این به اندیشه و جهانبینی هر هنرمند بستگی دارد اما واقعا شاید عمق تأثیر این هنرمند در محتوای و مضمون که وی را بعدها بعنوان پایه گذار رئالیسم اجتماعی روسیه خوانده شد، در مرز جغرافیایی مورد بازشناسی قرار نگرفت.
اما فراموش نکنیم که شیرینی و حلاوت ضربات قلم رپین و یا استفاده از طیف رنگهای گستردهاش چون لغات و کلماتی است که بدون موضوع و محتوای آن پوک، خالی و عاری بود. شاید آثارش مثل هزاران نقاش و هنرمند تکنیکالی بود که تاکنون نامی از آنها باقی نمانده!؟
صالح موسویان