1

غمِ‌ نان اگر بگذارد!…

نمایشگاه خوشنویسی «چه بی‌تابانه می‌خواهمت» گامی در جهت غبار روبی احساسمان است، احساسی که زمانی با آن عاشق وگاهی در حسرت دیدار معشوق گریسته‌ایم. در این نمایشگاه هنرمند سعی در ایجاد و استحکام پیوندهای عاطفی و روابط عمیق انسانی در سایه‌ عشق به همنوع با تکیه بر اشعار فاخری از ادب پارسی نموده است، و این مهم  با بیان‌ و الفبای تجسمی در قالب قطعات خوشنویسی با زیبایی خیره‌کننده‌ای اتفاق افتاده است. به‌همین مناسبت گفت‌و‌گوی صمیمانه‌ای با محمد ملک داشتیم که می‌خوانید.

او متولد تربت‌حیدریه و اکنون ساکن مشهد است و حدود 30 سال در زمینه خوشنویسی فعالیت دارد و عضو شورای انجمن خوشنویسان استان خراسان رضوی است، به‌ خاطر شغل شریف معلمی افتخار تدریس در مقاطع مختلف تحصیلی در آموزش ‌و پرورش را دارد. تاکنون در بیش از50  نمایشگاه گروهی و جشنواره‌های مختلف شرکت‌کرده‌ است و این سومین نمایشگاه انفرادی او است که با 20 اثر در نگارخانه «اشراق» حوزه هنری مشهد در معرض دید عموم قرار گرفته است که با استقبال خوبی مواجه شده است.

 

  • علت انتخاب عنوان «چه بی‌تابانه می‌خواهمت» چیست؟

امروزه در جامعه شاهد هستیم که سطح تحمل افراد پایین آمده است و مردم از یکدیگر فاصله عاطفی گرفته‌اند و با اندک ناملایماتی متشنج می‌شوند، نمونه آن در نوع برخورد با هم در رانندگی است. از طرفی در بحران‌هایی مثل همین زمین لرزه کرمانشاه، می‌بینیم که میلیاردها تومان کمک مالی جمع‌آوری می‌شود. از مقایسه این دو به این نتیجه می‌رسیم‌که مردم علیرغم اینکه کم حوصله شده‌اند، اما به‌طور ناخودآگاه، به‌یکدیگر عشق می‌ورزند. هدف من به‌عنوان یک هنرمند و بر مبنای رسالتی که هنر بر دوشم گذاشته، این است که به این وسیله تلنگری به مخاطبم بزنم و دوست داشتن را یادآوری کنم. مبنای خلقت آدمی در دوست داشتن و عشق ورزیدن است و خداوند بعد از خلقت انسان به خودش« فتبارک الله احسن الخالقین» می‌گوید.

 

  • لطفأ کمی از روند آشنایی و نحوه پیمودن مدارج این هنر بفرمایید؟

مثل هرکار آکادمیک دیگری خوشنویسی هم نیاز به مقدماتی دارد، و بعد از گذراندن این مقدمات و کسب مهارت لازم، و با ذوق ذاتی که در وجود هنرمند است، وارد مرحله بعد شده وبه خلق آثار هنری می‌ پردازد. تولید و خلق یک اثر هنری، مستلزم خاطری آرام است و اینکه غم نان  وجود نداشته باشد و هنرمند دغدغه‌ای جز تولید اثر در ذهنش نباشد. یادآور شوم هنر خوشنویسی هنری قدسی و معنوی است که با نوشتن آیات، روایات، احادیث و پندواندرزها همراه است و اینها همه نیاز جامعه برای خودسازی و کسب آرامش دارد.

 

  • چرا آموزش خط در مدارس جدی نگرفته شده است و بچه‌ها بد خط می‌نویسند؟

یکی از دلایل عمده‌اش بخاطر نوشتن مشق زیاد است و دیگری کم توجهی اولیا و مربیان به این مقوله است. به‌عبارتی از فرط عمومیت بدخطی، قباحت آن از میان رفته است. سیستم آموزش ما به مهارت‌هایی نظیر خوشنویسی آن‌قدر اهمیت نمی‌دهد که به دروس نظری توجه می‌کند. تندنویسی و جزوه نویسی هم آفت بعدی است، افراد تندنویس مثل پزشکان وکارمندان بانک‌ها، به‌طور معمول بدخط هستند. در نهایت برای خوشنویسی نیازمند آرامش درونی هستیم و یک خط زیبا نیز آرامش بخش است، یعنی خط و آرامش، لازم و ملزوم هم هستند.

 

  • آیا از زندگی هنریتان راضی هستید؟

به ‌قول یکی از خوشنویسان بزرگ که می‌گوید «طالب من همه شاهان جهانند ولی/ در بخارا جگر از بهر معیشت خون شد» حکایت زندگی ما هنرمندان است. اگر من 30 سال در یک میدان‌بار به فعالیت مشغول می‌شدم، امروز از لحاظ مالی تأمین بودم اما با این وضعیت، به‌عنوان یک هنرمند نمی‌توانم برای دیگران و به‌خصوص نسل جوان الگوی مناسبی از جهت اقتصادی باشم، چون آنها وقتی وضع زندگی هنرمندان را می‌بینند، به‌طور حتم خانواده‌ها هم راضی نیستند فرزندشان امورات آتیه زندگی‌شان را با وجود این شرایط نامطلوب اقتصادی به هنر گره بزنند.

 

  • خوشنویسی هنرمند را از نظر مادی می‌تواند تأمین بکند؟

به‌عقیده من در وضعیت کنونی از طریق هیچ هنری نمی‌توانیم امرار معاش بکنیم. «البته استثناها را نادیده می گیرم و کلی صحبت می کنم». اقتصاد مهم‌ترین عنصر تعیین کننده در جوامع بشری است و به‌طریق اولی، اقتصاد در هنر و پیشرفت هنرمند نقش به‌سزائی دارد. خوشنویسان زیادی هستند که تنها حرفه و شغلشان این هنر است که متأسفانه به‌علت نبود بازار و مکانی مناسب برای فروش آثار هنری، اکنون در تنگنا وفشار اقتصادی زندگی می‌کنند ‌و انگیزه‌ای برای ادامه کار ندارند. متأسفانه باوجود بودجه کلانی که برای امور فرهنگی درنظر گرفته شده است  نگاه شایسته‌ای به هنرمندان نمی‌شود.

 

  • فکر می‌کنید مشهد ظرفیت‌هایی دارد تا درآن فعالیت هنری کرد؟

مشهد ظرفیت‌های خوبی از لحاظ مسافر و جذب توریست دارد، که متأسفانه کم کاری‌هایی در این زمینه از سوی نهادهای مربوطه و متولیان فرهنگی و هنری دیده می‌شود. برای نمونه و برابرآمار، متوسط ماندگاری یک زائر در مشهد دو و نیم روز است که طی آن به زیارت امام رضا (ع) رفته و سری به طرقبه و شاندیز می‌زند، وگشت و گذاری در بازار دارد. از طرفی هر فردی در سفر، اشتیاق به خرید دارد. اگر در برنامه‌های گردشگری شهری، گزینه بازدید از گالری‌های هنری هم گنجانده شود، ضمن افزایش ضریب ماندگاری زائر و گردشگر می‌توانیم از ظرفیت خرید او هم سود اقتصادی ببریم، این رقم در اندازه میلیون‌ها زائر و گردشگری که سالیانه به مشهد می‌آیند، قابل توجه است. اکنون برخلاف شیراز و اصفهان که به کارهای هنری به عنوان یک سوغات ارزشمند اهمیت می‌دهند در مشهد فقط نبات و زعفران در ردیف سوغات شناخته می‌شود. نیاز مبرم مشهد به یک بازارچه دائمی برای فروش مبتنی بر علم اقتصاد آثار هنری است.

 

 

  • اگر بخواهید از بهترین خوشنویسان کشور مثال بزنید چه کسی را نام می‌برید؟

بی شک باید از سلطانعلی مشهدی نام برد، با اینکه زاده مشهد است و مقبره او در حرم مطهر امام رضا(ع) است، متأسفانه کمتر شهروند مشهدی نسبت به او شناخت دارد، در حالیکه  در خوشنویسی جهان اسلام شخصیت سلطانعلی شناخته شده است. در مقابل او، مقبره میرعمادقزوینی در قزوین قرار دارد و در بزرگداشت ایشان دو سالانه خوشنویسی  در این شهر برگزار می‌شود و حتی تندیس و خیابانی به‌نام او در این قزوین وجود دارد و شهروندان با شخصیت هنری او آشنا هستند. ما می‌توانیم با بزرگداشت سرمایه‌های فرهنگی نظیر سلطانعلی، باعث توسعه و پیشرفت شهرمان از طریق جذب گردشگر بشویم که در این زمینه نیز کار شایسته‌ای انجام نشده است. در کلانشهر مشهد به نام سلطانعلی مشهدی فقط یک گالری در کوهسنگی و یک ساختمان اداری آموزشی در قاسم آباد داریم.

 

  • چه انتظاری از مسئولین فرهنگی و هنری شهرمان دارید؟

اینکه به‌سالی یک یا دو بار در تشکیل جلسات مناسبتی با هنرمندان اکتفا نکنند که طی آن‌هم، صحبت‌های تکراری می‌کنند و نظر خواهی‌هایی انجام می‌دهند که به بایگانی سپرده می‌شود.کسی‌که سکان‌دار و مسئولیت کار فرهنگی و هنری را برعهده می‌گیرد یا خودش باید در این زمینه تحصیلات آکادمیک و اطلاعات کاملی داشته باشد یا اینکه مشاوران باتجربه و کارآزموده داشته باشد که ارزش کار هنری را بدانند و هنرمندان را درک کنند. مسئولینی که در هنر تبحر و تجربه‌ای ندارند، چند صباحی هستند و در کارنامه خودشان هیچ عملکرد مثبتی ندارند.

 

  • همیشه حرف آخری برای گفتن است و حرف آخر شما؟

به‌خاطر کم‌توجهی به هنر، پیشینه تاریخی و هویت فرهنگی ما نزد نسل جوان به‌خطر می‌افتد و بیم آن می‌رود که  گرایش‌های دیگری پیدا کنند و آماج تهاجم فرهنگی شوند. دولت بجای نوشدارو بعد از مرگ سهراب و جایی که آب را به پیل هم نمی‌تواند ببندد، باید سرچشمه هنر را دریابد. دغدغه معیشتی هنرمند را کاهش دهیم تا بتواند برای جامعه تولید هنری داشته باشد. ازطرفی سالانه میلیاردها تومان یارانه دارو می‌دهیم‌که استرس جامعه را کم کنیم. امروز «هرچیز درمانی» رواج دارد اما به نقش درمانگری و آرامش‌بخش هنر توجهی نمی‌شود.کاش اندکی از این بودجه در هنر هزینه شود و آنگاه مقایسه‌ای علمی صورت گیرد تا شاهدی بر این مدعا باشد. در پایان امیدوارم شورای شهر مشهد و شهردار محترم که همه از دغدغه داران فرهنگ و هنر هستند در این زمینه پیشگام باشند.

 

 

گفتگویی از مرجان فرهمند