1

دنیای مجازی، آدم‌های واقعی

«او همکارم بود و یک پروژه مشترک باعث شد تا شماره تماس هم را داشته باشیم. وقتی تلگرام را نصب کردم، گویا برای همه افرادی که شماره مرا ذخیره داشتند، پیغام رفته بود که من هم به تلگرام پیوستم و او خیلی ساده یک پیام خوش‌آمد گفت. این بهانه‌ای شد برای هم‌صحبتی ما در شب اول؛ یک صحبت رسمی ‌و معمولی و یک خداحافطی که فکر نمی‌کردم خیلی زود سلامی ‌را به‌همراه داشته باشد، اما فردا باز هم یک سلام و باز هم یک چت نه‌چندان طولانی.

روزهای اول فقط حرف‌های معمولی می‌زدیم؛ در مورد شعر و ادبیات، فلسفه و سیاست و خلاصه چت‌هایی که در آن‌ها به علایق و نظریات مشترکی می‌رسیدیم. کم‌کم فضای حرف‌هایمان صمیمانه‌تر شد؛ تا جایی‌که شوخی و فرستادن استیکر‌های خنده و چیزهایی از این دست بین‌مان عادی شد. هم من متأهل بودم و هم او. بین‌مان حرف‌های عاطفی ردوبدل نمی‌شد. فقط تنهاییم را پر کرده بود و تنهاییش را پر کرده بودم. روحیه‌ام برای زندگی با همسرم بهتر شده بود. هروقت از زندگی مشترکش گله‌ای می‌کرد سعی می‌کردم او را نصیحت کنم.

بعد از گذشت چند هفته بیشتر مواقع در انتظار پیامی ‌از طرف او بودم. اگر این اتفاق نمی‌افتاد، عصبی و بی‌حوصله می‌شدم و اگر پیام می‌داد و چت می‌کردیم، حال و روز خوبی داشتم. بعد از یک مدت، تحمل رفتارهای نامناسب همسرم برایم سخت شد. نمی‌دانم چرا حتی طرز لباس‌پوشیدنش هم در نظرم بد شده بود. روزبه‌روز رابطه‌مان سردتر و سردتر شد و همه این‌ها در چند هفته اتفاق افتاد. هرقدر من و همسرم از هم دورتر می‌شدیم، هم‌صحبت تلگرامی ‌من، به من نزدیک‌تر می‌شد. او هم از زندگی‌اش ناراضی بود. همسر او هم نمی‌توانست درکش کند. نمی‌دانم دقیقاً چه اتفاقی افتاد که فعل‌های جمع‌مان شد فعل مفرد و همدیگر را با نام فامیل صدازدن‌مان تبدیل شد به نام کوچک. عکس‌فرستادن، دیدن‌های حضوری و تصمیم به جدایی، همه این‌ها خیلی زود اتفاق افتاد. آن‌قدر زود که حتی فرصت نکردم به آینده فرزندم فکرکنم.»

گاهی این‌قدر اتفاقات این روزها عجیب‌وغریب است که شاید اگر مادر‌بزرگ‌ها و پدربزرگ‌های ما می‌شنیدند در روزهایی که قرار نیست آب از آب‌انبار پر کنی، چنین چیزهایی اتفاق خواهد افتاد، خدا را هزار بار شکر می‌کردند که زمانی به دنیا آمدند که در خانه‌هایشان کرسی است، اما همسرشان در کنار آن‌ها نمی‌تواند به دنیایی وصل شود که ممکن است آن‌ها را آن‌قدر کم‌رنگ کند که دیگر رابطه‌شان با هیچ کرسی گرم نشود.

اما با این اتفاقات عجیب‌وغریب و زندگی‌های عجین‌شده با وصل‌شدن به دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و آشنایی‌های سطحی و ارتباط برقرارکردن‌های راحت، باید چگونه کنار بیاییم تا زندگی‌مان مثل داستان‌های آینه عبرت نشود؟

 

اینجا آدم‌ها واقعی هستند

یک کارشناس مسائل خانواده در این رابطه گفت: اولین چیزی که همه ما باید در شبکه‌های اجتماعی و دنیای مجازی رعایت کنیم این است که پشت آی‌دی‌ها و شماره‌ها و پروفایل‌هایی که می‌تواند عکس‌های غیرواقعی و حتی اسم‌های غیرواقعی داشته باشند هم یک انسان واقعی وجود دارد که آن انسان می‌تواند احساس داشته باشد، می‌تواند بدون هیچ احساسی احساس ما را درگیر کند و یا می‌تواند روزی از پشت مانیتور به دنیای واقعی بیاید و آن‌وقت خیلی از شنیده‌هایی که فکر می‌کردیم امکان ندارد در زندگی ما اتفاق بیافتد را خدای‌نکرده به چشم ببینیم.

علی دوستی افزود: حرف‌هایی که تایپ می‌کنیم همان تأثیری را دارد که اگر بگوییم، آن تأثیر را خواهد داشت. دوستت دارم معنی دیگری در دنیای مجازی نمی‌دهد. باید باور کنیم آدم‌های دنیای مجازی واقعی هستند. همان خدایی که باید و نباید‌های دنیای واقعی را خدایی می‌کند، در تمام این شبکه‌ها هم حضور دارد پس اگر حافظه چت‌ها را هم خالی کنیم، باز جایی تمام حرف‌های‌مان ثبت می‌شود.

دوستی تصریح کرد: وقتی وارد هر فضای جدید و متفاوتی می‌شوی یک نکته را به خود یاد‌آوری کنیم: اصول ما نباید تغییر کند. حفظ زندگی زناشویی‌مان مهم‌ترین نکته‌ایست که همیشه باید مدنظر قرار دهیم. هرکدام از امکانات جدیدی که پایش به زندگی ما باز می‌شود، با خود محاسنی هم دارد، اما وقتی معایبش بیشتر می‌شود که ما در استفاده از آن زیاده‌روی کنیم. بهتر است مدت ‌زمان حضور در فضای مجازی و کار با گوشی همراه را برنامه‌ریزی کنیم و مشخص کنیم مثلاً روزی دوبار و هر دفعه نیم‌ساعت وارد اینترنت شویم. اگر استفاده ما از این فضاها به‌اندازه باشد، امکان لغزش و ایجاد روابط نامناسب بسیار کم می‌شود.

 

این هیجان‌های زودگذر

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: یکی از چیزهایی که با ورود شبکه‌های اجتماعی گریبان ما را گرفته است، درگیرشدن با هیجانات زودگذر با کمترین هزینه است. سابق‌بر این باید دانشگاه می‌رفتی تا با کسی آشنا شوی، در محل کارت کسی باشد تا کم‌کم احساس علاقه‌ای ایجاد شود و یا خلاصه چندقدمی‌ در خیابان راه می‌رفتی و کسی را می‌دیدی تا پایت می‌لغزید، اما این روزها به‌راحتی زیر باد کولر و بدون هیچ زحمتی ممکن است، از زندگی آرام خود وارد طوفان شوی.

روابط عاشقانه و مخفیانه سرشار از هیجان است، اما هیجان زودگذر. اگر در اولین قدم‌های روابط این‌چنینی جلوی آن را بگیریم، به خودمان و آینده‌مان کمک کرده‌ایم. اگر هم تمام تلاش‌مان این باشد که اصلاً وارد چنین روابطی نشویم و حتی اگر جایی احتمال ایجاد رابطه یا احساسی وجود داشت از آن دوری کنیم که دیگر پیشگیری کرده‌ایم که از درمان بسیار بهتر پاسخ می‌دهد.

 

واکسنی برای همه بیماری‌ها

دوستی عنوان کرد: یکی از زنگ خطر‌های مهم برای چنین خیانت‌هایی، بی‌تفاوتی در خانه نسبت به یکدیگر است. بهانه این بی‌تفاوتی هرچه باشد فرقی نمی‌کند. ارتباط زناشویی به‌گونه‌ایست که باید همیشه قلب دو نفر برای هم بلرزد. این یک شعار نیست. اگر این‌گونه نباشد، بی‌تفاوتی می‌تواند منجر به از هم‌پاشیدن زندگی زناشویی شود و جا را برای ورود نفر سومی‌ حتی از دنیای مجازی باز کند. زن و شوهر‌هایی که بعد از گذشت مدتی احساس می‌کنند نسبت به هم بی‌علاقه هستند، باید این علامت را جدی بگیرند. مثل تب‌کردن که نشانه یک بیماری نهفته می‌تواند باشد، باید پیگیر شوید تا بفهمید علت این بی‌تفاوتی چیست. زندگی مشترک یک موجود زنده است، نیاز به رسیدگی دارد. آب می‌خواهد، غذا می‌خواهد، باید گاهی استراحت کند، باید هیجان‌زده شود و رشد کند، خود را ترمیم کند تا زنده بماند. اگر ما حواس‌مان به برخی نیازهای زندگی مشترکمان نباشد، بیمار می‌شود و در آخر می‌میرد. خیانت و دردودل‌کردن‌های مجازی اصولاً در بین همسرانی می‌تواند رسوخ کند که جای خالی در رابطه‌شان وجود دارد. امیدواریم نه در دنیای مجازی و نه در دنیای واقعی حتی قدمی ‌از وفاداری به شریک زندگی‌تان دور نشوید.

 

چه کسی پیاده می‌شود؟

یک جامعه شناس در ادامه  با اشاره به ازدواج‌ها در گذشته در ادامه اظهار کرد: نوع نگاه به زندگی خانوادگی در ایران، نگاهی پیچیده و آسیب‌زاست. در کشورهای غربی این مسئله عادی شده که دونفر (زن و مرد) پس از مدتی زندگی در کنار یکدیگر به این نتیجه برسند که از یکدیگر خوششان نمی‌آید و حسی نسبت به هم ندارند. آن‌ها می‌تواند بدون قرار گرفتن در چارچوب‌های پیچیده از یکدیگر جدا شده و با فرد دیگری وارد ارتباط شوند. به همین دلیل نیز افراد به جای خیانت به یکدیگر، از هم جدا می‌شوند. اما در کشور ما همه‌چیز با هم آمیخته شده است. در ایران اگر دونفر دیگر نتوانند با یکدیگر زندگی کنند، به دلیل بچه‌ها و یا حرف و سخن دیگران و سایر محدودیت‌های اجتماعی نمی‌توانند از یکدیگر جدا شوند و مجبورند آن زندگی را تحمل کنند که در نتیجه می‌تواند به خیانت ختم شود.

 

مراجعه به مشاوره کجای زندگی ماست؟

سعید معیدفر درباره دلایل خیانت زناشویی در جامعه افزود: در جامعه امروز، تا چه اندازه آموزش جنسی صحییح به افراد داده می‌‎‌شود تا تفاوت در احساس جنسی در روابط میان زن و مرد اخلال وارد نکند؟ تا چه حد به حل مشکلات اقتصادی اقدام کرده‌ایم؟ چرا که مشکلات اقتصادی نیز خود می‌توانند باعث ایجاد مسائلی مانند خیانت گردند. تا چه اندازه مردم ما می‌توانند به مراکز مشاوره مراجعه کنند؟ آیا همه مردم می‌توانند از پس هزینه این مراجعه بربیایند؟ به نظر می‌رسد که باید پیش از هرچیز به این سئوالات پاسخ داد و در یک فضای غیرسیاسی و غیرایدئولوژیک و با بررسی‌های کارشناسانه به علت و ریشه خیانت‌ها بپردازیم تا بتوانیم از میزان واقعی آن مطلع گردیم.

 

 

گزارشی از نیلوفر اقبال