به كمپين “هوای معلولان شهرم را دارم”، نمی پيوندم
اين روزها، كمپين پشت كمپين و هشتك پشت هشتك راه مي افتد و هنوز از آخر- عاقبت يكي خبردار نشده اي، يكي ديگر است كه صفحات دنياي مجازي را پُر مي كند.
عزيزي پيام فرستاد و دعوت كرد تا به مناسبت روز جهاني معلولين، به كمپين “هواي معلولان شهرم را دارم” بپيوندم. قرص و محكم جواب منفي دادم. چرا كه احساس مي كنم اين كمپين ها شده خاله بازي! من حرف هايم را در مورد معلولان شهرم، قبلاً زده ام.
درست يك ماه از اولين نطق پيش از دستورم در شوراي شهر مشهد گذشت. معلولان، آن قدر برايم مهم بودند كه تمام اولين نطق قبل از دستورم را به آن ها اختصاص دادم. در آن صحبت ٢٥دقيقه اي هرآن چه را بايد در مورد معلوليت و معلول مي گفتم، گفتم. نيازهاي شان را برشمردم. محدوديت هاي شان را اسم بردم. گفتم شهري كه ٤٨هزار معلول دارد، اما محض رضاي خدا، حتي يكي از آن ها را در خيابان نمي شود ديد، شهر بيماري است. از آقاي حيدري و آقاي تقي زاده خواهش كردم با انتصاب يكي از اين ٤٨هزارنفر به عنوان مشاور در امور معلولين، اين فرصت را براي اين جمعيت به اندازه فراهم كنند تا راهبردها و راهكارهاي شان را براي استفاده عادلانه معلولين از فرصت هاي شهرنشيني، در اختيار شورا و شهرداري قرار دهند. صراحتا نام بردم معلولين در شهر سرويس بهداشتي ندارند، اتوبوس و تاكسي ندارند، بي برو برگرد، هميشه يك جاي پياده روها و پارك ها و خيابان ها لنگيده و هيچ معلولي را نمي تواني پيدا كني كه بدون نياز به كمك ديگران بتواند يك سفر سالم درون شهري داشته باشد. جاپارك ويژه معلولين كم است و در همان كم نيز، يك ماشين ديگر پارك كرده است. اماكن عمومي شهر يا رمپ ندارند، يا اگر دارند، زاويه و شيب و درجه اش افتضاح است و سه نفر بايد مواظب ويلچر باشند تا سكندري نخورد.
حالا ديگر حاضر نيستم در يك پويش با حاصل جمع هيچ شركت كنم. بعدها فرصت براي پيوستن به انواع كمپين ها را داريم. فعلا بايد به همين ها عمل كنيم. شورا بايد الزام به مناسب سازي ساختمان هاي مسكوني، اداري و تجاري را در دفترچه صدور پروانه بياورد. يعني همان طور كه آسانسور و تجهيزات ايمني و اطفاء حريق براي گرفتن پروانه ساخت و ساز و پايانكار الزامي است، رعايت استانداردهاي مناسب سازي هم اجباري شود. شهرداري بايد يك بار براي هميشه شهر را از چشم يك معلول بررسي كند و همه گره هاي كوري را كه باعث شده، ٤٨هزارنفر از مردم اين شهر، داوطلبانه خود را در حصر خانگي اسير كنند، باز كند.
من به كمپين “هواي معلولان شهرم را دارم”، نمي پيوندم. چون حرف هايم را قبلاً زده ام.
یادداشتی از امیر شهلا