مديران ماندگار
«ديوانسالار ايراني معمولا فقط شغل را تصاحب نميکند بلکه در واقع آن شغل را مالک ميشود. اين مالکيت معرف دارايياي است که اگر به آن کوچکترين تعرضي شود، با قاطعيت تمام هدف مقابله قرار خواهد گرفت. تقريبا هر عمل اداري مثبت نشانه تضعيف اين حقوق مالکيت قلمداد خواهد شد و پيشبيني تبعات نهايي آن نيز تقريبا غيرممکن است».
عبارت بالا از کتاب برنامهريزي در ايران نوشته مک لئود نقل شده است. فقدان يا ضعف نهادهاي دولتساز مثل احزاب و مطبوعات و نهادهاي مستقل از دولت نيز باعث ايجاد وضعيتي شده که در آن، دولتسازي از سوي افراد و گروهها انجام ميشود، بنابراين کاملا طبيعي است که اين افراد دولتساز، بتوانند در دولت مستقر صاحب جايگاه و منصب شوند و حضوري طولانيمدت داشته باشند.
همچنين حضور در مناصب دولتي از مهمترين علل و گاهي اوقات تنها راه تقويت بنيه و رشد اقتصادي است. اقتصاد ضعيف دولتي رانتير، مشوق نزديکشدن افراد و جريانات سياسي به هسته مرکزي قدرت و بهرهمندي از مواهب و مزاياي آن در قبال همراهي با خواستههاست. بنابراين فقدان يا ضعف اقتصاد توانمند خصوصي، نيز از جمله مهمترين دلايل جذابيت صندليهاي مديران است که خود نتيجه نوعي فقر و وابستگي در يقهسفيدان کشور است. ناگفته پيداست که غلبه اينگونه فرهنگ سياسي داراي چه تبعات و مضاري است.
دولت کنوني که مستظهر به حمايت مردم و آراي بالاي رأيدهندگان است، فرصت ارزشمندي در اختيار دارد تا بتواند با بازکردن باب گفتوگويي صادقانه و آسيبشناسانه و بدون توجيه و علتتراشي، مسئله را خطاب به مردم تبيين كند.
همچنين با عموميکردن سطح تصميمگيري و تبديل آن به مطالبه دوسويه هم از جانب مردم و هم از جانب دولت، دست به تغييراتي مهم و ماندگار بزند. نسلي جديد از مديران شجاع و کارآمد را فرابخواند، در نقدکردن حمايتشان کند، در بهبود و تغيير، به ايشان اختيارات بدهد، در اصلاح و تحول ياريشان کند و تلاش کند با ايجاد ساختارهاي متصل به دولت و نه وابسته به دولت، مديران باسابقه و کارآزموده را در موقعيتهاي مؤثر و داراي نفوذ مثبت قرار دهد تا از سرمايه ارزشمند تجربيات آنها استفاده كند. اين مهم جز از راه گفتوگوي صريح با مردم محقق نخواهد شد.
یادداشتی از سیدمهرداد امیرکلالی