جریانی که موضع شفاف دارد، زنده است
عضو جبهه پایداری گفت: یک جریان تا زمانی که موضع داشته باشد و موضعش را هم شفاف و روشن بیان کند، زنده است. وقتی فاقد موضع شود، دائم در موضعگیریهایش احتیاط میکند و کم کم دچار میرایی میشود.
مرجع و مرکز کار تشکیلاتی در جریان اصولگرایی بعد از انتخابات ریاست جمهوری مشخص نیست. برخی به پایان مأموریت سیاسی «جمنا» معتقدند اما در مقابل برخی همچنان به فعالیت «جمنا» رسمیت میدهند. در این میان جبهه پایداری تعریف جدیدی از همگرایی و کار تشکیلاتی دارد. این مجموعه شفاف سازی گفتمانی را دنبال میکند و رمز حیات یک جریان سیاسی را پرهیز از احتیاط و اتخاذ مواضع روشن و شفاف میداند.
بر همین اساس نماینده مشهد و کلات در مجلس شورای اسلامی میگوید: وقتی دیالوگ شفاف شود، مجموعههایی که دارای شباهت گفتمانی هستند با هم یک طیف میشوند و بعد یک نوع آرایش سیاسی جدید شکل میگیرد. بخشهایی از گفتگوی خبرآنلاین با سیدامیرحسین قاضیزادههاشمی را در ادامه بخوانید.
بسیاری از اصولگرایان معتقدند فضای درونی این جریان سیاسی باید به سمت همگرایی برود، آقای باهنر چندی پیش اعلام کرد باید برای مجلس یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم گامهای عملی برداشت و به آن سمت حرکت کرد اما هر گاه صحبت از همگرایی و وحدت شد، پایداری دو سئوال پرسید همگرایی یعنی چه؟ با چه کسی؟ به نظر شما اصولگرایان با توجه به تجربه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم میتوانند زیر یک پرچم جمع شوند یا خیر؟
تجربه نشان داد میتوانند. بالاخره در همین دوره انتخابات نهایتا بر روی حمایت از یک نامزد اجماع شکل گرفت، حالا با چه مکانیزمی این کار انجام شد و کدام سیستم موثر بود الان نمی خواهم اینها را تحلیل کنم ولی شاهد بودیم از پایداری تا جبهه پیروان خط امام و رهبری یا کسان دیگر حول محور یک کاندیدا نهایتا جمع شدند.
اما این جمع شدن مجموعههای مختلف اصولگرا حول یک نامزد بود، نه تشکیلات واحد؛ به عبارت دیگر آنها زیر چتر یک تشکیلات نرفتند؟
بله، درست است، چون هنوز در جریان اصولگرایی و حتی در جریان اصلاح طلبی یک ساختار تشکیلاتی منسجم وجود ندارد. در همان انتخابات شوراها دیدیم اصلاح طلبان سر تدوین لیست چقدر به شورای عالی سیاستگذاری حمله کردند. این مشکل سیاستورزی در کشور ماست.
با وجود این حملهها به شورای عالی سیاست گذاری، بالاخره اصلاح طلبان به یک لیست رسیدند.
اصولگرایان هم به لیست و کاندیدا میرسند مثلا در انتخابات مجلس متعدد سراغ داریم که اصولگرایان به یک لیست رسیدند. در ریاست جمهوری دوازدهم علی رغم مباحثی که در سال 92 شد و طبیعی بود که در سال 96 شکافها عمیق تر و فاصلهها بیشتر شود اما این اتفاق نه تنها نیفتاد بلکه اجماعی سر بر سر حمایت از یک نامزد اتفاق افتاد.
امروز برخی اصولگرایان معتقدند گفتمان مجموعههای مختلف این جریان آنقدر متفاوت شده که نمی توانند زیر یک پرچم جمع شوند؟
این شاید حرف درستی باشد، به این معنا که دورهای سه گفتمان خط، یک، دو و سه در کشور وجود داشت؛ بعد گفتمانهای سیاسی به «چپ و راست» و سپس به «اصولگرا و اصلاح طلب» تغییر کرد، حالا نیز اعتدال سعی میکند بین خود و اصلاحات فاصله گذاری کند به خصوص بعد از این دوره انتخابات ریاست جمهوری، تلاش دولت مضاعف شده تا یک فاصله بیشتری بین خود و اصلاحات تعریف کند. آیا گفتمان اصولگرا و اصلاح طلب نیازهای سیاسی جامعه امروز و آن نقاط مورد اختلاف را بیشتر پوشش میدهد یا ما نیاز به گفتمان سازی جدید داریم؟ معتقدم در حوزه سیاست امور مستحدثه زیاد داریم، موضوعاتی هستند که براساس شکل گیری آنها جای افراد جا به جا میشود. سال 88 قضیه فتنه اتفاق افتاد، نیروهای سیاسی جابه جا شدند یعنی کسانی که در گذشته با هم دعوا و رقابت داشتند با یکدیگر همپیمان شدند. در مسئله مذاکره با آمریکا و برجام نیز جای خیلی از نیروها عوض شد. یعنی چون امور مستحدثه در امر سیاست داریم، ممکن است موضوعی یک دهه مسئله روز کشور شود و ساختار و سازماندهی گفتمانی نیروهای سیاسی کشور را متفاوت کند.
الان چند گفتمان در جریان اصولگرایی وجود دارد؟
گفتمان نیست، خرده گفتمان است.
چند خرده گفتمان است؟
من نشمردم ولی زیاد است. در اصلاح طلبان هم همین طور است. مثلا نوع نگاه خانه کارگر به موضوع اقتصاد با نوع نگاه کارگزاران تفاوت دارد. کارگزارانیها رویکرد کارفرمامحور و خانه کارگریها رویکرد کارگرمحور دارند اما در حوزه سیاسی با هم مشترک هستند.
این خرده گفتمانها در جریان اصولگرا نمی توانند در انتخابات مجلس آینده زیر پرچم جمع شوند؟
در قالب ائتلاف میتوانند.
یعنی همه زیر چتر یک ائتلاف قرار گیرند؟
بله، سابقه این اتفاق را هم داشتیم.
در واقع شما میگویید ائتلاف باید شکل بگیرد ولی این ائتلاف نمی تواند فراگیر باشد و تمام جریانهای اصولگرایی را زیر پرچم خود بیاورد.
بله، من معتقدم الان دیگر اصلاح طلبی-اصولگرایی مسئله امروز جامعه ما نیست. امروز مرز موجود در عرصه سیاست در نوع تعاملات ما در عرصه سیاست خارجی است. اینکه ما در حوزه سیاست خارجی اقتدارگرا باشیم و براساس توسعه قدرت داخلی به حوزه خارجی ورود کنیم یا تعامل گرا باشیم و خود را جزء پازل جهانی تعریف کنیم بنابراین این یک مرزبندی جدید است و مسئله امروز ماست. ممکن است 10 سال دیگر موضع ما در حوزه خارجی مسئله اصلی نباشد، یک چیز دیگری باشد.
پس همان نکته آقای کواکبیان است که گفت «ما نمی دانیم آقای روحانی اصولگرا شده یا اصولگراها اصلاح طلب شده است»، این مرزبندیها به هم ریخته است؟
آقای روحانی اصلاح طلب شده بود اما اتفاقاتی در حوزه سیاست خارجی افتاد که او را وادار کرد، مواضع قبلی خود را اصلاح کند. به همین خاطر دارد به گفتمان مخالف نزدیک میشود.
یعنی آقای روحانی دارد به اصولگرایی نزدیک میشود؟
به گفتمان مخالف نزدیک میشود. من نمیخواهم بگویم اصولگراها چون در همان ایام خیلی از اصولگراها با گفتمان آقای روحانی موافق بودند. پس اصلا مسئله اصولگرایی-اصلاح طلبی نیست.
در واقع معتقدید مرزبندیهای اصولگرایی و اصلاح طلبی به هم خورده است؟
بله، اصلا این نیست. به همین دلیل میگویم مرزهای گفتمانی هر جریان فکری باید شفاف باشد و آن را با شفافیت اعلام کند. به مرور براساس اقتضائات زمان ائتلافهای جدید و جبهه بندیهای جدید شکل میگیرد که الزاما آن روابط سابق ممکن است در ائتلافهای جدید نباشد. همان طور که آقای ناطق و آقای خاتمی دو رقیب و قطب انتخاباتی در ریاست جمهوری سال 76 با ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد پیوند خوردند و در یک جبهه قرار قرار گرفتند. آیا این یک پدیده است؟ خیر مکرر اتفاق افتاده است و بعد از این هم ممکن است رخ دهد. آیا فردا آقای ناطق و آقای خاتمی ممکن است همچنان در یک جبهه باشند؟ معلوم نیست. به عبارت دیگر براساس اتفاقاتی که در صحنه سیاست داخلی و سیاست خارجی میافتد نیروهای سیاسی و جریانهای سیاسی کارکردهای شان تغییر پیدا میکند چون موضوع تغییر پیدا میکند مصادیق و کارکردها متفاوت میشود و ائتلافها نیز عوض میشود.