گفت و گو گمشده جامعه ماست
آزادی، دموکراسی و آزادی بیان در ذات جوامع انسانی وجود دارد؛ اما در برخی جوامع با گسستهایی روبرو میشود یا در مقاطعی مثل زمان انتخابات بیشتر در دسترس قرار میگیرد. آزادی بیان در ایران هم با شکلی سینوسی مواجه است، اما نکته قابل توجه گسترش شبکههای اجتماعی است اگر فضای مناسبی در جامعه واقعی برای بروز عقیده فراهم نباشد، شبکههای مجازی شبیه حیاط خلوت عمل میکند و مردم صدای خودشان را از این طریق به گوش منتخبان و مسئولین میرسانند. درباره «آزادی بیان و روند دموکراسی خواهی» با دکتر هادی خانیکی استاد دانشگاه علامه طباطبایی و فعال سیاسی اصلاح طلب خراسانی گفتوگو کرده است. این استاد علوم ارتباطات درباره آزادی بیان توضیح داد: آزادی حذف نمیشود اما صورت بندیهای متفاوتی در حکومت و در بیرون حکومت پیدا میکند؛ حتی کمتر کسی یا جریانی وجود دارد که با آزادی مخالفت کند؛ اما اینکه فهم آنها از آزادی چه چیزی است، تفاوت دارد. اما اگر بخواهیم یکی از اولویت های جریان اصلاح طلبی را بررسی کنیم تامین و گسترش آزادی بوده است و در میان گونههای مختلف آزادی هم آزادی بیان را برجسته می داند. در ادامه مشروح گفتوگو با دکتر خانیکی را میخوانید.
- بیش از یک قرن از مشروطه و تلاش جامعه ایران برای آزادیخواهی و دموکراسیخواهی میگذرد اما به آنچه خواسته، تا چه اندازه رسیده به ویژه در مورد آزادی بیان؟
برای مفاهیم عام مثل آزادی و آزادی بیان به دلیل اینکه جزو نیازهای بشری هستند، نمیتوان زمان و برش تاریخی خاصی در نظرگرفت اما طبیعتاً به نسبتی که این مساله انسانی به یک مسئله اجتماعی تبدیل شود، بیشتر قابل توجه و قابل پیگیری است؛ از جمله یکی از مولفههایی که به جنبش مشروطه شکل داد مسئله آزادی و اساساً گفتمان مشروطه است. بعد از آن هم گفتمان انقلاب اسلامی را نمیتوانیم جدا از گفتمان آزادی مطرح کنیم یعنی جامعه ایرانی با گفتمان آزادی و طبیعتاً نسبت آن با عدالت، قانون و دموکراسی در اواخر قرن نوزده میلادی آشنایی پیدا کرده است، اما در مقاطع خاصی این گفتار عمومیت پیدا کرده و به عنوان وجه بنیادین گفتارهای سیاسی بروز میکند. برای مثال در اوج انقلاب مشروطه گفتمان آزادی غلبه دارد اما بعد به تدریج ذیل نظام سیاسی قرار میگیرد؛ چون از یک سو خود نظام سیاسی به آئین شهریاری ایرانی سوق پیدا میکند و بعد هم به سلطنت نزدیک میشود. در برابر آن مخالفان رادیکالتر یا مخالفان چپ به طرح مسائل عدالتطلبانه، مبارزه با فقر، تبعیض و اساساً طبقه کارگر واکنش دارند. بنابراین یک مرحله بعد از مشروطه، گفتار استبدادی بر گفتمان آزادی غلبه دارد. استبدادی که یک طرف آن سلطنت و طرف دیگر آن دیکتاتوری طبقه کارگر قرار داشت. در متن انقلاب اسلامی هم گفتمان آزادی و آزادیخواهی یکی از شعارهای اصلی و محوری قرار میگیرد و به عبارت دیگر آزادی تا پیروزی انقلاب به نوعی به یک هژمون بدل میشود.
- اگر آزادی بیان را قلب دموکراسی بدانیم، امروز اوضاع سلامت آزادی بیان را چطور ارزیابی میکنید؟
البته بدانید برای بررسی سلامت قلب، به پزشک متخصص قلب احتیاج دارید تا تشخیص دهد که قلب سالم است یا نه. برای بررسی یک مفهوم اجتماعی و سیاسی شاید نتوان به دقت یک طبیب که با کمک آزمایشهای پزشکی، سلامتی و بیماری یک جسم را تشخیص میدهد، وضعیت سلامتی و بیماری یک جامعه را مورد بررسی قرار داد اما مسئله مورد نظر قطعاً بین مفهوم آزادی و مطالبه خواستههایی که در جامعه وجود دارد، چگونگی طرح، تداوم و به ثمر رسیدن آن است و نسبت آن با نهادها و ساختارهای مدنی، قانونی و حقوقی وجود دارد؛ یعنی به میزانی که یک جامعه نهادمند میشود، نهادهای مدنی از قوت و قدرت بیشتری برخوردار میشوند و به میزانی که فرصتهای دموکراتیک در جامعه به وجود میآید و دوام پیدا میکند، میتوان گفت که آن خواستهها مسیر تحقق خود را پیدا میکنند. جامعه ما یا جوامع مشابه در شرایط انتخابات وقتی در معرض طرح خواستههای خود قرار میگیرد، این خواستهها را در رسانهها پیگیری میکند. رادیو و تلویزیون مناظره میگذارد و ایدههای مختلف مطرح میشود اما وقتی پیش یا پس از انتخابات نهادها از قوت و قدرت برخوردار نباشند تنها به طرح موضوعات در ایام انتخابات محدود میشود. به همین دلیل به صورت فورانی و هیجانی به دنبال نتیجه مطلوب بعد از انتخابات است و در صورت به نتیجه نرسیدن دچار سرخوردگی میشود یا با عوض شدن شرایط انتخابات آنها به عنوان خواستههای انتخاباتی در همان زمان باقی میماند. مسئله، مسئله نهادمندی است. اینکه لرنر می گوید چه خواستن؟ یعنی جامعه چه بخواهد تا سبب تحرک شود.
- فکر می کنید نهادها بعد از انتخابات ممکن است شرایط این را داشته باشند که خواستهها و مطالبات خود را پیگیری کنند؟
درباره اینکه از طریق تجمیع آرا میتوان خواستهها و مطالبات را پیگیری کرد، باید گفت در یک جامعه وقتی شرایط آزاد ایجاد میشود سخنان متنوعی هم مطرح میشود اما این اظهارات را باید محک زد، تضارب آرا ایجاد شود و یک نوع همگرایی بین آرای مختلف شکل بگیرد. بعد از این تجمیع و همگرایی، قطعا گفتوگو کمککننده خواهد بود؛ گفتوگو گمشده جامعه ماست، گفتوگو گمشده هر جامعه دستخوش تغییر است. گفتوگو میتواند میان نهادهای مدنی، نهادهای سیاسی، نهادهای صنفی و… شکل بگیرد. البته تنوع و تکثری که بهوجود میآید باید به گونهای قانونمند و قاعدهمند شود و در این قانونمندی و قاعدهمندی است که در یک مسیر مردم سالارانه کار خود را پی میگیرد.
- چرا همواره رسانهها در مسیر آزادیخواهی جامعه مورد آسیب قرار میگیرند و از انحلال اداره انطباعات در دوران قاجار تا وضعیت بعضا نامعلوم نهادهای صنفی روزنامه نگاران در دوره های اخیر، رسانهها بیشترین هزینه را پرداخت کردهاند؟
شرایط تاریخی را کاملاً نمیتوان به شکل یکسان بررسی کرد، اگرچه انجمنهای صنفی نهادهایی هستند که میتوانند به ایجاد فضای گفتوگو در جامعه کمک کنند و فضای رادیکال و افراط گرا را کاهش دهند؛ اما مسئله قابل توجه این است که شرایط امروز جامعه ما و جهان با شرایط مشروطه بسیار تفاوت کرده است؛ مهمترین آن تحولات فناورانه در عالم اطلاعرسانی است؛ یعنی این امکانات فضای ممیزی و سانسور به شکل قدیم را متوقف کرده است. میتوان نتیجه گرفت در شرایط امروز جامعه ما، دسترسی به جریان آزاد اطلاعات به یک خواست عمومی تبدیل شده است. البته این موضوع در برنامههای رئیسجمهور و در برنامههای اغلب گروههای سیاسی اصلاحطلب هم بوده است. جریان آزاد اطلاعات و اساساً نظام اطلاعرسانی شفاف از یک خواست عمومی، به یک برنامه برای اقدام تبدیل میشود. اصلاً خود قانون جریان آزاد اطلاعات دستگاهها را موظف میکند که اطلاعات خود را در اختیار رسانهها قرار بدهند؛ یا شفافیت اطلاعرسانی که در اثر گسترش فناوری نوین ارتباطی رخ داده و اتفاقاً یکی از مهمترین عوامل آن هم توسعه همین زیرساختها توسط دولت است؛ بنابراین این ضرورت پیش میآید که به جای محدود کردن، به گفتوگو، مشارکت کنشگران مدنی، کنشگران سیاسی، کنشگران رسانهای و از سوی دیگر نیز به جلب دستگاههای رسمی و دولتی پرداخت.
- شهروندان مسئول در یک جامعه دموکراتیک تصمیمهای خود را از طریق بحث و گفتوگوی آزاد مبتنی بر استدلال میگیرند، برخی از کارشناسان معتقدند جامعه ایران تمرین دموکراسی نداشتند، با چنین فرضی میتوان به این نتیجه رسید که غالباً مسئولان و جامعه ایران نمیتوانند خواستههای خود را از طریق گفت وگو با یکدیگر بیان کنند؟
نمیتوان گفت یک جامعه به دلیل اینکه تمرین دموکراسی ندارد باید از دموکراسی محروم شود. چون اصلاً رسیدن به دموکراسی همانطور که گفتید ترویج همان ایدههای دموکراتیک است؛ یعنی دموکراسی در واقع بازندهای ندارد جز دشمنان دموکراسی. وگرنه کسانی که به دموکراسی قائل هستند همه از آن نفع میبرند. مهارتهای دموکراتیک یا مهارتهای گفتوگویی در کنار اندیشههای دموکراتیک یا اندیشههای گفتوگویی بسیار مهم است یعنی یک جامعه یا شهروندان آن باید بدانند که چطور به خواستههای خود دسترسی پیدا کنند و اصلاً چطور باید خواستههایشان را مطرح کنند.
- در شرایط کنونی که موج شبکه های اجتماعی جریان دسترسی آزاد به اطلاعات را آسانتر کرده فکر میکنید آزادی بیان نیز بیشتر قابل تحقق است و آیا این میتواند در سرعت بخشیدن به روند دموکراسی در ایران موثر باشد؟
گسترش شبکهها و سهولت انتشار، مواجهه با اخبار، دریافت و انباشت اطلاعات و اندیشهها جامعه ما و جوامع جدید را وارد پارادیم و چارچوب جدیدی از معرفت کرده است که دیگر نمی توان اطلاعات، ارتباطات و گفته ها را رتبه بندی و سیاست گذاری کرد. هر کسی به راحتی میتواند در معرض این اطلاعات جدید قرار بگیرد. طبیعتا فرصتها و تهدیدهای جدیدی به وجود آورده است، پس اطلاعات را نمیتوان محبوس و منع کرد یا جلوی انتشار اندیشهها و اطلاعات را گرفت. اما تهدید هم تراکم اطلاعات و اندیشه هاست چون در شرایطی میتواند دریافت کننده را منفعل و سردرگم کند؛ در چنین شرایطی ارتباط بین شبکههای مجازی و نهادهای مدنی این تهدید را به فرصت تبدیل میکند؛ آنچه که در عالم واقع میتواند شهروندان را در مواجهه با یکدیگر، رقابت، مشارکت افراد، تضارب افکار و انتخاب احسن در فضاهای واقعی افراد را توانمندتر کند. به عبارت دیگر رشد این شبکهها زمینه خوبی است اما شرط کافی نیست تا امکان گفت و گو و انتخاب در فضای واقعی وجود داشته باشد.
- جریان سیاسی که شما به آن تعلق دارید نسبت به کمتوجی به آزادی بیان از سوی نهادهای مسئول بیشتر انتقاد داشته است، به نظر شما این جریان که در چند انتخابات اخیر نیز اکثریت داشته چه نقشی میتواند در نهادینه کردن آزادی بیان از طریق احزاب و رسانههای خود داشته باشد و متقابلاً اینکه آزادی بیان چقدر در موفقیت این جریان نقش دارد؟
اگر بخواهیم جریان اصلاحطلب را به واسطه نگاه تاریخی بشناسیم از مشروطه در مقاطع مختلف به طور مشخص در سال ۷۶ با دستیابی به مدارهایی از قدرت سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری وارد مرحله جدیدی شد و به برآورده کردن خواستههای خود و مردم نزدیک شود؛ از ابتدا تا کنون آزادی یکی از شعارهای اصلی بود و نمیتوان این بیش از صد سال تاریخ معاصر ایران بدون گفتمانهای معطوف به آزادی چه در شکل نظری و سیاسی شناخت. آزادی یکی از پایههای قوام بخش اصلاحطلبی در ایران بوده است چون اصلاحات یعنی نسبت به مسائل شناخت درستتر و واقع بینانهتر داشته باشیم؛ مگر میشود این امور در شرایط بسته و خفقان محقق شود؟ جریان اصلاحطلبی مبتنی و متکی بر این تلاش است که باید با اتکا به ظرفیتهای قانونی، تحولات و خواستههای جامعه را پیش برد. لازمه این انعطاف و بالا بردن ظرفیت قانونی این است که آزادیها توسعه پیدا کند و سهم آزادی بیان در میان آزادیها در جامعه ما بالاتر رود چون در جامعه بیشترین بخش فرهنگ آن، فرهنگ شفاهی است و بیشترین بخش ارتباط، چهره به چهره بوده است. ابزار ارتباطی موثر و معتبر بیشتر خطابه بوده است؛ پاسداشت این ابزارها و ظرفیتهای تاریخی معطوف به گسترش آزادی و آزادی بیان است. بنابراین رویکرد اصلاحات هم در این مدت چه در قالب حقوق ملت در قانون اساسی محقق شود و از طریق وضع قوانین موضوعه که بتواند آرمانها و ایدهها را پیگیری کند. قانون اساسی به قدری قابل توجه است که هیچ بهایی را برای محدود کردن آزادی نمیپذیرد و استقلال و آزادی هم لازم و ملزوم می داند، بر این اساس میتوان موارد دیگر مانند رابطه آزادی و امنیت، رابطه توسعه و آزادی را مورد بررسی قرار داد. اگر بخواهیم یکی از اولویت های جریان اصلاح طلبی را بررسی کنیم تامین و گسترش آزادی بوده است و در میان گونههای مختلف آزادی هم آزادی بیان برجسته می داند.
سرویس سیاسی «صبح امروز»