1

سرنوشت بچه‌یوزها؛ هشت سال بعد!

اغراق نیست اگر بگوییم بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران؛ عجب شبی بود، عجب فوتبالی و عجیب‌تر از همه نتیجه‌ای که ثبت شد. بچه یوزها، لقبی که پس از شکست دادن توگو به نوجوانان داده شد، حالا برازنده این بچه‌هاست. تیم نوجوانان ایران در یک بازی تماشایی 4 گل به آلمان زد و البته حداقل 4 گل دیگر نزد.

این نتیجه در یک میدان جهانی گویای واقعیت‌هایی است که نباید نادیده گرفت. این جمله کلیشه‌ای که ایران مهد استعدادهای ناب است، در یک مصاف بزرگ جهانی به اثبات رسید. فوتبال ایران که در فراهم آوردن امکانات و تجهیزات حرفه‌ای برای تیم ملی بزرگسالان خود ناتوان است و یک زمین تمرین صاف برای تیم اصلی‌اش ندارد، بی‌شک تیم نوجوانان را هم با هزار و یک مشکل آماده جام جهانی نوجوانان کرده و این تیم با مجموعه‌ای از کمبودها و کاستی‌ها قدم به رقابت‌هایی گذاشته که بهترین کشورهای دنیا از جمله همین آلمان در آن حاضر هستند.

تیم ایران که در بازی نخست خود با نتیجه 3 بر یک توگو را شکست داده بود، در دومین بازی خود نمایشی تحسین‌برانگیز برابر تیم همیشه قدرتمند و سازمان‌یافته آلمان داشت؛ اگر بدون در نظر گرفتن رنگ لباس و چهره‌ها به بازی نگاه می‌کردیم، انگار جای ایران و آلمان عوض شده بود و ایران در کلاس اول دنیا بازی می‌کرد و حریف شوکه از بچه یوزهای ایران، مستاصل و درمانده نظاره‌گر موقعیت‌هایی بود که تیم ایران خلق می‌کرد.

حالا یک پرسش اساسی پیش روی ما قرار دارد؛ این استعدادهای ناب، این بچه‌های باهوش و استثنایی که علی‌رغم نداشتن زمین تمرین و امکانات در مقایسه با آلمان که نه، همین کشورهای همسایه جنوبی، اینچنین آلمان را درهم می‌کوبند، اگر در امکانات حرفه‌ای، در زمین‌های خوب با مربیان باشگاهی درجه یک و آشنا به اصول تمرین کار می‌کردند، مقابل آلمان چه نتیجه‌ای به دست می‌آمد؟

فوتبال آلمان، قدرت اول جهان با تیم‌های باشگاهی حرفه‌ای و کارنامه‌ای درخشان در جام‌های جهانی، بی‌شک بهترین امکانات را برای تیم‌های پایه خود فراهم می‌کند. نمونه‌اش را در برنامه نود، وقتی مهدوی‌کیا از تیم‌های پایه هامبورگ حرف می‌زد و فیلم تمرینات را آورده بود، دیدیم. باشگاه هامبورگ – و حتما همه تیم‌های بوندس لیگا – برای آموزش سانتر و ارسال از جناحین چند مربی اختصاصی مثل مهدوی‌کیا دارند و فیلم تمرین‌ها ضبط می‌شود تا پس از آنالیز و بازنگری و مشخص شدن ایرادها، به بازیکنان آموزش داده شود که کجای کار آنها درست است و کجای کار ایراد دارد؛ این تفاوت میان فوتبال حرفه‌ای آلمان با ایران است؛ در هامبورگ آنگونه بازیکنان تربیت می‌شوند، در باشگاه‌های ما مبنای جذب بازیکن، پول توی جیب پدر است، نه استعداد و توانایی. کمپ استقلال و اتفاقاتش طی 10 سال اخیر، گواهی بر این ماجراست. حالا اگر بچه‌های مستعد ما در فضایی که آلمانی‌ها برای نوجوانان و جوانان خود فراهم آورده‌اند، قرار گیرند، چه تحولی در فوتبال ایران رخ می‌دهد. این یکی از پرسش‌های کلیدی و مهمی است که پاسخش را از بازی بچه یوزها مقابل آلمان گرفتیم.

اما مساله دوم؛ بعد از این جام و پس از پایان جام جهانی نوجوانان، چه اتفاقی برای ما رخ می‌دهد و چه آینده‌ای در انتظار تیم آلمان است؟ بی‌شک این تیم رها می‌شود و برنامه‌ای برای آینده این استعدادها نیست اما در آلمان تک تک این بازیکنان زیر ذره‌بین هستند و از آن‌ها مراقبت ویژه‌ای صورت می‌گیرد، چرا که همین بچه‌ها قرار است 10 سال بعد نماینده آلمان در جام جهانی بزرگسالان باشند و جام دیگری را به ویترین افتخارات ژرمن‌ها اضافه کنند؛ پس باید حسابی مراقب آن‌ها بود.

اما نوجوانان ما فراموش می‌شوند و در بی‌امکاناتی، بی‌توجهی، در نبود زمین‌هایی که برازنده و لایق آن‌هاست، سرنوشتی نامعلوم دارند. شاید برخی از آن‌ها خوش‌اقبال باشند و در معرض دید یک مربی لیگ برتری قرار بگیرند و آینده روشنی در انتظارشان باشد اما سابقه نشان می‌دهد که اغلب آن‌ها در مسیر پر پیچ و خم فوتبال حرفه‌ای‌ گم می‌شوند و به جایی که شایسته آن هستند نمی‌رسند. نگاهی به تیم‌های نوجوانان و جوانان ما در 10 سال گذشته به خوبی نشان می‌دهد که استعدادهای ما چه مسیری طی کردند و امروز کجا هستند.

باید این نتیجه پیروزی مقتدرانه 4 بر صفر مقابل آلمان ما را عمیق به فکر فرو برد که اگر روی استعدادهای خود بیشتر از آنچه امروز می‌بینیم، سرمایه‌گذاری کنیم، آن وقت پیروزی بر روسیه در یک مسابقه تدارکاتی یا تنها صعود به جام جهانی دیگر رویای ما نباشد بلکه به این فکر خواهیم کرد که در جام جهانی بزرگسالان هم می‌شود با آلمان جنگید و پیروز شد و در فوتبال هم قله‌های جهانی را فتح کرد. اتفاقی که در والیبال رخ داده و در فوتبال هم آرزویی دست‌نیافتنی نیست به شرطی که نگاه‌مان را تغییر دهیم و بزرگ فکر کنیم.