1

کوچه گردهای …

حتما شما هم دیده‌اید، کیسه‌ای روی دوششان است تا کمر درن سطل‌های زباله خم شده‌اند یا لابلای پلاستیک‌های آشغال،دنبال چیزهای مختلفی می‌گردند. بعضی‌ها اسم زباله‌گرد روی آن‌ها گذاشته‌اند و این آخرها هم کار تکنولوژی به جایی رسیده‌است که از زباله برق و محصولات دیگر تولید می‌کنند و آشغال‌ به طلای کثیف معروف شده‌است، به آن‌ها زباله دزد می‌گویند.

در روزگاری که از آن چندان هم فاصله نگرفته‌ایم صدای ماشین‌های کهنه‌خر و گاری نمکی‌هایی که نان خشک می‌گرفتند و جوجه‌رنگی تحویل می‌دادند گوش کوچه‌های شهر را کر کرده بود. اما کم کم شهرداری دست به کار شد و با اجرای طرح‌هایی مانند تفکیک زباله از مبدا و ترغیب شهروندان به تحویل زباله‌های خشک به ایستگاه‌های بازیافت، سر و سامانی به اوضاع نابسمان گذشته بخشید؛ اما ظاهرا این قصه سر دراز دارد و علی‌رغم اقداماتی که شهرداری انجام داده‌است، همان موضوع قدیمی در لباسی جدید وبدون سروصدا در شهر کوچه‌گردی می‌کنند و این کار دیگر زن و مرد هم نمی‌شناسد.

 

خلیل‌الله کاظمی، معاون خدمات و محیط زیست شهرداری مشهد

به تفکیک زباله از مبدا توجه کنیم

طبق مستندات قانونی، هرگونه بازیافت غیرمجاز یا همان زباله‌دزدیدلایل مختلف از جمله مشکلات بهداشتی که ایجاد می‌کند خلاف قانون است و بصورت ویژه با آن برخورد می‌شود.

دو موضوع در رابطه با این قضیه مطرح بود؛ یکی اینکه گاها دیده می‌شد تعداد زیادی از همکارات خدمات شهری که وظیفه جمع‌اوری زباله‌ها را داشتند به این کار خلاف دست می‌زدند که با تکیه بر بندهایی که در قرارداها گنجانده شد و نظارت و کنترل شدیدی که تدارک دیده شد این مسئله تا حد زیادی حل شد.

موضوع دوم افراد غیرمجازی بودند که دست به جمع‌آوری زباله و فروش آن می‌کردند  که تمام گاری‌هایی که به این کار اقدام می‌کردند با هماهنگی مقام قضایی جمع‌آوری شده و امحاء شدند که این اقدام همچنان ادامه دارد و با متخلفین برخورد می‌شود.

اما با همه اقدامات صورت گرفته هنوز افرادی هستند که با کیسه‌ای که به روی دوش دارند اقدام به جمع‌آوری بخشی از زباله‌ها می‌کنند که این کار از نظر ما خلاف است و برای برخورد با آن‌ها گشتی‌هایی نیز فعال شده است.

نکته مهمی که در این بین مطرح است انتظار و درخواستی است که از شهروندان داریم. اگر شهروندان در تفکیک زباله همکاری‌های لازم را انجام دهند و  زباله‌های خشک خود را از زباله‌های تر جدا کنند و به ماموران خدمات شهری که بصورت سیار به درب منازل مراجعه می‌کنند و یا در ایستگاه‌های بازیافت مستقر هستند، تحویل دهند این مشکل تا حد زیادی حل خواهد شد. این اتفاق قطعا کمک قابل توجهی به حفظ بهداشت و محیط زیست شهر و کاهش هزینه‌های شهری خواهد کرد.

آمار دقیقی از تعداد این زباله‌گردها وجود ندارد زیرا در فصل‌های مختلف تغییر می‌کند. برای مثال در تابستان تعداد این افراد بدلیل هوای بهتر، وجود تعطیلات و سهولت بیشتر رفت‌وآمد از حاشیه شهر، روستاها و شهرهای اطراف به مشهد بیشتر است.

خوشبختانه درحال حاضر روزانه بالغ بر 250 تن زباله خشک به روش‌های مختلف از سطح شهر جمع‌آوری می‌شود. در کنار این کار صنایعی نیز برای تبدیل و بازیافت زباله‌ها داریم. برای مثال در کارخانه لاستیک، لاستیک‌های جمع‌آوری شده تبدیل به کف‌پوش می‌شود که در پارک‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. کارخانه بازیافت کاغذ نیز تولید کارتن می‌کند؛ همچنین کارخانه تبدیل پلاستیک و شیشه نیز از جمله مجموعه‌های صنعت بازیافت هستند. به این مجموعه‌ها دو کارخانه 500تنی و 1000تنی کمپوست را نیز باید اضافه کرد و بیش از 60درصد زباله‌های شهر بازیافت می‌شود.

همچنین در محل‌هایی که سابقا دفن زباله در آن صورت می‌گرفته‌است لوله‌گذاری شده‌است و با ساخت یک نیروگاه، ازمحل گاز این زباله‌ها با ظرفیت 1 مگابایت برق تولید می‌شود.

 

مهدى نوروز زاده، كارشناس اداره كل حفاظت از محيط زيست خراسان رضوی

پسماندها را بهتر مدیریت کنیم

مقوله زباله گردها یک بعد فردی دارد که بحث آلودگی برای خود فرد زباله گرداست است. این زباله گردی ها موجب مشکلاتی برای برای مردم جامعه وپیرامون آنها نیز می شود.نظیرجلوگیری از روند اصولی جمع آوری  پسماند که  گاها منجر به انتشار  پسماندهای سبک می شود و فضای سبز را آلوده می‌کند. این افراد گاهی پسماندها را آتش می زنند که این کار باعث آلودگی هوا نیزمی شود؛ در عین حال مدیریت زباله‌ها  با شهرداری است و باید بگونه‌ای مدیریت شود که مانع از حضور زباله گردها در سطح شهر شود.

ابتدا باید دید از چه منظر به مقوله نگاه می شود؛ یک زمان می خواهیم ازدید فردی به این موضع نگاه کنیم که چه مشکلاتی را ایجاد می کند وتبعاتی برای افراد دارد که قطعا تاثیر گذار است و باعث ایجاد یکسری بیماری‌ها می شود اما در قسمت دوم که چه تاثیراتی روی پیرامون دارد که باید گفت حضور غیرمجاز زباله گردها مانع از مدیریت صحیح پسماند می شود؛ اگر زباله گردها با حضورشان مشکل ایجاد می کنند، نوع فعالیتشان باید مدیریت شود اما اصل این است که ما پسماند را از تمام کسانی که برای ما جمع‌آوری می کنند می پذیریم. به همین علت باید مراکز دریافت بازیافت در سطح شهر زیاد شود تا مردم بتوانند راحت تر مواد بازیافتی را در اختیار شهرداری قراردهند.

این اقدامات می تواند کمک کند تا شرایط بهبود یابد. البته همه این اقدامات باید از طریق  سر منشا  قضیه حل شود و شهرداریها در این قضیه باید ورود پیداکنند و حضور زباله‌گردها راکمتر کنند.

اگر شما به مر کز بازیافت سر زده باشید متوجه خواهید شد که خودشان سایت های بازیافت کننده دارند و دارای واحدهای مختلف جهت بازیاف هستند از جمله برای کارتن و لاستیک که از این مواد بازیافتی مواد اولیه مجدد جهت تولید استفاده می شود. ما نیاز به چنین مراکز با استاندارد مشخص داریم تا بتوانیم بحث پسماند را بهتر مدیریت کنیم.

 

من، ریحانه فقط 5سال دارم

حالا سوال اینجاست که  آیا زباله‌گردها خودشان خواستند روز و شبشان را بین آشغال دیگران بگذرانند؟ آیا تابحال به آن‌ها به چشم یک شهروند نگاه شده‌است؟ آیا مثل بقیه از حقوق شهروندی برخوردار نیستند؟

ریحانه و مادر جوانش از جمله کسانی هستند که زباله‌گرد محسوب می‌شوند. ریحانه تنها 5سال سن دارد و با عروسکی که از ظاهر کثیف و خرابش معلوم است از لابلای زباله‌ها پیدایش کرده گوشه کیسه‌ای که روی دوش مادر است را محکم چسبیده‌است؛ کیسه‌ای که از جثه زن 25 ساله بزرگتر است.

ریحانه و مادرش هردو مهمانان ویژه دفتر روزنامه صبح امروز بودند با سرنوشتی تلخ و روزگاری سخت. مادر ریحانه می‌گفت هرروز صبح همراه برادرش از یکی از مناطق حاشیه‌ای مشهد راه می‌افتد و قسمت بالاتر شهر می‌رود تا زباله خشک جمع کند. به گفته او زباله جمع کردن شغل همسر و برادران او نیز هست و همگی از این راه کسب درآمد می‌کنند.

با آنکه برخلاف ظاهرش ابتدا منکر اعتیاد خود می‌شد اما اعتراف کرد چندسالی است با موادمخدر درگیر است و قسمتی از درآمد روزانه‌اش را دود می‌کند. از او پرسیدم آیا کار دیگری بلد نیست؟ که پاسخ داد: چون تقریبا همه اعضای خانواده‌ام همین کار را انجام می‌دهند من هم نتوانستم سراغ کار دیگری بروم و تنها راه تامین معاشم همین کار است.

به او پیشنهاد دادیم که تحت نظر یکی از سازمان‌های مردم‌نهاد هنرهایی مثل خیاطی را آموزش ببیند و شیوه کسب درآمدش را عوض کند اما در چشمانش و کلامش معلوم بود که از روبرو شدن با سازمان‌هایی مثل بهزیستی بخاطر ترس از از دست دادن حضانت فرزندش و حتی داشتن شغلی جدید و متفاوت با کاری که تابحال انجام می‌داده‌است فرار می‌کند.

او رفت و قرار بود بگردد تا کمکش کنیم و بیشتر از زندگی‌اش برایمان بگوید اما دیگر بازنگشت. آیا کسی فکری برای آن‌ها کرده‌است؟

 

 

گزارشی از صادق شیخی