1

این برج‌ها و هتل‌ها اثر هنری نمی‌خواهد؟

در کوچه و خیابان از کنارشان رد می‌شویم و آنها را نمی‌شناسیم، آثارشان را در خیابان‌های شهر می‌بینیم و خوشمان می‌آید اما نمی‌دانیم کجای این شهر هستند و چه می‌کنند. شاید چون مثل بازیگرهای تلویزیون و سینما مقابل چشممان نیستند. شاید چون تا حالا به فکر نیفتاده‌ایم که بدانیم شهرمان چه نقاش‌هایی دارد و آثار آنها چه پیامی برای ما خواهد داشت. محمدجعفر پاکروان نقاش، کارشناس ارشد رشته نقاشی و مدرس دانشگاه با سابقه‌ای چندین و چند ساله در این هنر یکی از همین هنرمندان ناشناخته شهرمان است که به تازگی «مرکز هنری دی» را با هدف آموزش هنر نقاشی در مشهد راه‌اندازی کرده است. نخستین نمایشگاه او با عنوان «شرق ریشه تداوم» هفته گذشته در مشهد بازگشایی شد. به این بهانه با او گفت‌وگویی داشتیم و او با ما از لذت‌ها و سختی‌های دنیای هنری‌اش و نقاش بودن گفت.

 

  • بازگشایی این مرکز هنر چطور بود و چه شد که دست به این کار زدید؟

من و دوستم جواد قنبرپور بعد از سال‌ها همکاری تصمیم گرفتیم یک مرکز هنری تأسیس کنیم و کمی به فعالیت‌های خودمان نظم و جهت بیشتری بدهیم. ما پیش از این هم نمایشگاه می‌گذاشتیم و هم سفارش‌هایی برای اجرا در هنر شهری داشتیم اما اولین حرکت جدی‌مان برگزاری یک ورکشاپ بود که برگزار کردیم و خیلی از آن استقبال شد. در ادامه جشنواره المان‌های شهری شاندیز را طراحی کردیم که مورد توجه مسئولین قرار گرفت. فراخوانی دادیم و کارهایی هم اجرا شد. بعد از آن تصمیم گرفتیم اتفاق‌ها را متمرکز کنیم در مکانی خاص و با یک عنوان آن را معرفی کنیم. این گونه بود که مرکز هنری «دی» شکل گرفت.

 

  • از کی شروع به کار کردید؟

بهار همین امسال کار شروع شد و برای اینکه مکان آماده استفاده شود خودمان کار را در دست گرفتیم. رنگ دیوارها را خودمان زدیم و طراحی و اجرای آن هم با خودمان بود. قرار گذاشتیم در عرض 40 روز مکان آماده شود و با وجود فشاری که داشت خوشبختانه از 10 تیر که کار شروع شد 10 شهریور ماه به نتیجه رسیدیم. این مرکز را به شکل یک نقاشی دیده‌ایم و مکانی که آماده شد متأثر از تمام رویاهایی است که سال‌ها در سر داشته‌ایم.

 

  • وقتی مکان آماده شد چه برنامه‌ای برای آن داشتید و چه چشم‌اندازی برای این فعالیت می‌بینید؟

اینجا «مرکز هنری دی» است و بناست مکانی آموزشی باشد که مانند یک مدرسه هنر باشد در آن دوره‌های آموزشی مختلف برگزار می‌شود. اولین نمایشگاه ما در این مکان با حضور طیف وسیع و ارزشمندی از هنرمندان همراه شد و خیلی‌ها برای اولین نمایشگاه ما در این مکان آثاری ارسال کردند که در حال حاضر روی دیوارهاست. در نظر داریم رشته‌های مختلف نقاشی و طراحی و حتی کارهای حجم و مجسمه‌سازی را آموزش دهیم، چون به نظرمان در حوزه آموزش ضعف‌های بسیاری وجود دارد. کلاس‌های تاریخ‌هنر، مجسمه‌سازی، فلسفه هنر، کلاس‌های زبان انگلیسی با گرایش هنر و تصویرسازی از جمله دیگر دوره‌هایی است که خواهیم داشت.

 

  • چرا دی؟ چه حسی به این عنوان دارید؟

دی یعنی آفریننده و کار ما هم آفرینش است. چون اوج اتفاق‌های هنری در زمستان و نزدیک بهار رخ می‌دهد فعالیت ما هم در این بازه زمانی بیشتر است. از طرف دیگر، این کلمه از دو حرف تشکیل می‌شود و ما هم دو نفر هستیم که آن را راه‌اندازی کرده‌ایم.

 

  • آموزش‌های شما با روش آکادمیک و دانشگاهی چه فرقی دارد؟

در دانشگاه واحدهای درسی مختلفی هست و کمی سخت‌تر است که بخواهی متمرکز به هنر بپردازی. ما جمعه‌ها اردوهای طبیعت داریم و کارگروه‌هایی کاربردی خواهیم داشت و در نهایت می‌خواهیم فضایی پویا برای نقاشی ایجاد شود. چیزی که مهم است به آن توجه شود حمایت هنرمندان از یکدیگر است. هر جایی اصناف مختلفی دارد، اما نمی‌دانم چرا انجمن نقاشان نداریم.

 

  • انجمن هنرهای تجسمی داریم. چه فرقی با انجمن نقاشی دارد.

بله داریم و خوب است اما خیلی کلی است و تخصصی نیست. چرا انجمنی ویژه نقاشان و طراحان و مجسمه‌سازان به تفکیک نداشته باشیم؟ متأسفانه وقتی ما انجمنی نداشته باشیم خیلی مطرح نمی‌شویم و انسجام نداریم و اگر این اتفاق رخ ندهد نقاشی خیلی جدی نیست و به آن تفریحی نگاه می‌شود. این شرایط در نهایت باعث می‌شود انگیزه‌ای برای یاد گرفتن نقاشی ایجاد نشود و به تبع رقابت و رشد مهمی هم شاهد نباشیم.

 

  • چه سختی‌هایی در این مسیر می‌بینید؟

واقا سختی وجود ندارد؛ ما شخصیت‌هایی هستیم که از کمترین چیزها بزرگترین اتفاق‌ها را می‌سازیم چون عاشق این کار هستیم و شخصیت ما در هنر شکل گرفته است. اگر حتی یک هفته از اینجا بیرون نروم مشکلی نخواهم داشت. امثال من توی گالری‌ها و آتلیه‌ها بزرگ شده‌اند. سختی شاید تنها همین نبود حمایت‌ها است.

 

  • فکر می‌کنید چه چیزی نقاش را امروز ناراحت می‌کند؟

بی‌شک وضع اقتصادی هنر نقاشی است که اصلا مطلوب نیست. اضافه بر این مردم نقاشی را نمی‌بینند و نمی‌شناسند و هنوز مخمل و تابلو فرش کپی شده را به عنوان هنر انتخاب می‌کنند. چون مردم هنرمند را نمی‌شناسند و در فضای اطرافشان اثر هنری نمی‌بینند. الان به وضع نقاشی دیواری مشهد نگاه کنید. گاهی احساس می‌کنم خیلی جاها اگر چیزی روی دیوار نکشند بهتر است چون نقاشی نیست و تنها دیوارها را رنگ کرده‌اند.

 

  • فکر می‌کنید شناختن نقاش چه اهمیتی دارد؟

اگر نقاش‌ها با مردم ارتباط داشته باشند و کارشان معرفی شود آنها هم می‌توانند مانند ستاره‌های سینما شناخته شوند اما متأسفانه مردم ما نقاش‌های شهرشان را نمی‌شناسند در حالیکه در خیلی کشورها نقاش‌ها مانند خیلی از هنرمندان دیگر شناخته شده‌اند. پیکاسو یک نمونه عالی از این موضوع است.

 

 

  • فکر می‌کنید مشهد ظرفیت‌هایی دارد تا در آن بشود نقاش حرفه‌ای بود؟

بله که دارد. اتفاقا می‌تواند فضای اقتصادی خیلی خوبی هم داشته باشد. این همه هتل و اماکن فرهنگی در مشهد آیا آثار هنری نمی‌خواهند؟ این برج‌ها هنر نمی‌خواهند؟

 

  • چه طرحی می‌شود برای معرفی نقاشی داشت؟

یک ارگان می‌تواند نقش مهمی داشته باشد و آن شهرداری است. اداره فرهنگ و ارشاد نمی‌تواند خیلی نقش موثری داشته باشد و بیشتر دارد نقش نظارتی ایفا می‌کند. از سیستم دولتی خیلی نمی‌شود امیدی داشت اما شهرداری خیلی تأثیرگذار است و می‌تواند نقاشی‌ها را در بیلبوردها به نمایش بگذارد و در سواد بصری مردم نقش داشته باشد.

خیلی مکان‌های تاریخی و فرهنگی داریم که عاشق آنها هستیم و با آنها زندگی کرده‌ایم اما به آنها توجه نمی‌کنیم. سوال من این است که چرا تا الان موزه هنرهای معاصر در خراسان نداشته‌ایم؟ فضایی که مردم با هنر مدرن از نزدیک آشنا شوند و هنرمندانشان را بشناسند.

 

  • تا حالا به این فکر افتاده‌اید که برای پیشرفت از مشهد بروید؟

اتفاقا در تهران فعالیت زیادی داشته‌ام و هنوز هم دارم و جالب است که آنجا بیشتر به کار من توجه می‌شود اما در شهر خودم شناخته شده نیستم. وقتی می‌بینم مشهد فضای بکر و مناسبی برای فعالیت هنری دارد و می‌شود در همین شهر بود و تلاش کرد، دوست ندارم از اینجا بروم. از سوی دیگر اینجا جایی است که به آن تعلق دارم و می‌توانم در آن تأثیرگذار باشم، چرا از شهر خودم بروم؟

 

 

گفتگویی از نوید موسوی