لذتِ کتاب خریدن
دوست کتابفروشی دارم که یک بار وقت حساب کردن قیمت کتابها که لحظه شیرینی برای اونه، بهم گفت: «لذتی که در کتاب خریدن هست در کتاب خوندن نیست!»
شاید این جمله در وهله اول برای من و شما خیلی مسخره به نظر برسه اما چیزی که من دوست دارم شما رو به اون متوجه کنم اینه که اگر یکم موشکافانهتر به این مسئله نگاه کنید، خیلی هم بیراه نیست. یک بار دیگه جمله رو بخونید: «لذتی که در کتاب خریدن هست در کتاب خوندن نیست». این جمله در واقع نمیگه در کتاب خوندن لذتی نیست یا اینکه قضاوت کرده باشه لذت کتاب خریدن از کتاب خوندن بیشتره. چیزی که روی اون تأکید شده اینه که لذت خاصی در کتاب خریدن هست که مخصوص خودشه و من و شما نمیتونیم اون رو در کتاب خوندن پیدا کنیم.
البته این رو هم باید در نظر کسایی محک زد که حداقل کتاب خریدن یکی از برنامههای روزانه، ماهانه و یا سالانه شون باشه؛ چون کسی که هیچ وقت کتابی نمیخره هیچ وقت هم نمیتونه لذت کتاب خریدن رو درک کنه.
حالا سئوال اینه که واقعا چه لذتی در کتاب خریدن هست؟
اصطلاحی وجود داره که شاید بعضی از ما شنیده باشیم: «کتاببازی»؛ و معنی اون یعنی شما دنبال کتابهایی باشی که همه جا پیدا نمیشه و تمام عشق و علاقت این باشه که کتابای کمیاب رو از وسط قفسههای کتاب بیرن بکشی و یا اینکه برای پیدا کردن یک کتاب نایاب از یک شهر به شهر دیگهای مسافرت کنی و هزار سختی و زحمت رو به خودت هموار کنی تا به اون نسخه و چاپ برسی.
به نظر مسخره میاد؟
شاید خیلی عاقلانه نباشه اما این یک انتخابه که خیلیها به اون عادت کردن و دوستش دارن. در واقع ترجیح میدن برای رسیدن به یک کتاب که مورد نظرشونه سختی متحمل بشن و کتاببازی شاید مهمترین سرگرمیشون باشه!
این جور آدما گاهی وقتی کتاب میخرن انقدر تعصب دارن که حتی برگههای اون رو ورق نمیزنن و بعضیها هم دوست دارن کتابی که خریدن رو خیلی تفریحی و با لذت ورق بزنن و از خوندن بعضی قسمتهاش لذت ببرن.
خیلی خط و مرز دقیقی بین آدمایی که کتاب خریدن رو دوست دارن وجود نداره؛ شاید بعضیهاشون استاد دانشگاه باشن، یا یک بازارای و تاجر و حتی شاید یک کارمند ساده و یا یک مدیرکل و مسئول و برو تا آخر…
کتاب خریدن رو میشه یک سرگرمی مثل سینما رفتن دید، مثل قدم زدن در طبیعت، مثل خیلی کارای دیگه که ما برای انجامش شوقی در دلمون هست و دوست داریم اون لحظه رو هر چه زودتر تجربه کنیم. هیچ ایرادی هم نداره که هم از کتاب خریدن لذت ببریم و هم از کتاب خوندن.
اتفاقا بد هم نیست یکم از لذتها کتاب خریدن و نگهداری کتابها در قفسه کتاب بگیم تا شاید اونایی که از این لذت محروم بودن بعد از خوندن این متن تصمیم بگیرن لذت کتاب خریدن رو هم تجربه کنن.
حالا دوست دارم یک موقعیت رو براتون تصویر کنم: فرض کنید تمام کتابهای یک کتابخونه چند صد جلدی رو خونده باشید. یعنی در یک مدت زمانی نا مشخص بتونید تمام اون کتابها رو از اول تا آخر بخونید. فکر میکنید بعد از تمام شدن کتابها باز همون آدم سابق خواهید بود؟
من به شما میگم نه و دلیلش رو نمیتونم توضیح بدم. باید خودتون تجربه کنید.
شاید برای همینه که اهل مطالعه و کتاب حتی از خریدن کتاب هم لذت میبرن و با اون خو میگیرن و بهش عادت میکنن و برای اونها لذتی که در کتاب خریدن هست با لذتی که در کتاب خوندن هست فرق میکنه.
یادداشتی از نوید موسوی