شنیدن موسیقی دانش میخواهد
وقتی یک اثر موسیقی با کلام تولید و اجرا میشود نوازنده، خواننده، شاعر و آهنگساز در آن نقش دارند. در موسیقی علمی آهنگساز و تنظیم کننده یک نفر است ولی معمولا در موسیقی پاپ یک نفر ملودی سرایی و شخص دیگری تنظیم میکند؛ که دلیل آن میتواند کم سوادی و یا نُت نادانستن ملودی سرا و ساده بودن جملات sentence یا پریودهای Period موسیقایی باشد.
نوازندهای که سالهای سال زحمت کشیده و آهنگسازی که سالهای سال مطالعه و تجربه کرده است. متاسفانه در کشور ما چون مردم برای شنیدن موسیقی آموزش ندیدهاند همه یک اثر را با نام خواننده تمام میکنند. هنوز توده برای یک اتومبیل ممکن است دهها میلیون هزینه کنند ولی چند صد هزار تومان هزینه ساز برایشان زیاد است. جلوه کردن بیشتر خواننده تا حدودی توجیه پذیر است زیرا کلام و آوای انسانی به احساس نزدیک تر است و بسیار صریحتر مقصود را بیان میکند.آنچنان که بتهوون این بارقه تکرار ناشدنی موسیقی در سمفونی نه از کلام و شعر «شیللر» شاعر و فیلسوف بزرگ آلمانی استفاده میکند و…
حتی این سخن هست که با سازهای بادی (سازهایی که به وسیله دمیدن در آنها صدا تولید میشود) بهتر میتوان احساس را بیان کرد چون واسطه انگشت از میان برداشته شده است. همانطور که گفته شد شنیدن موسیقی هم آموزش میخواهد. موسیقیهای پاپ غالبا از غم عشق میگویند. ملودی های ساده و عامه پسند که احساسی غم انگیز را منتقل میکنند در صورتیکه نغمه یک ساز میتواند شکوه و شکایت، شکوه و عظمت، اعتراض، خشم، نجوا و…را بیان کند. در موسیقی کلاسیک چه با کلام چه بیکلام، در بالای پارتیتور (صفحه نت) حالت بیانی آن اثر (Expression) نوشته شده است مانند:dolce دلچه به معنای «نرم و شیرین» Maestoso مستوزو به معنای «با شکوه» comodo به معنای «به راحتی» ,Animato انیماتو به معنای «جاندار» ,semplice سمپلیچه «به سادگی» و…
کتاب «فرهنگ جامع اصطلاحات موسیقی» گردآوری استاد «فریدون ناصری» کتابی پانصد صفحه ایست که به توضیح این مفاهیم پرداخته است. بسیاری احساسها وجود دارد که بیان آنها از عهده کلام خارج است. بتهون میگوید:«آنجا که سخن باز میماند موسیقی آغاز می شود».
شنوندگی موسیقی همانند نوازندگی و… نیاز به آموزش دارد.آنگاه میتوان لذتی فراتر از قبل را تجربه کرد. انواع غم، انواع ترس، انواع شادی و…وجود دارد. باز عجیبتر احساسهایی که تلفیق اینها هستند. مثلا غم آمیخته با ترس و…
شاخهای از موسیقی وجود دارد به نام «موسیقی توصیفی descriptive music» که بر اساس داستان یا شعر و… ساخته میشود. مثلا میتوان ضخامت یک طناب یا قطوری یک تنه درخت را با صداهای بم نشان داد.یا دور شدن یک فرد را با دکرشندو decrescendo(کاهش تدریجی و نت به نت شدت) و یا نزدیک شدن فرد را با کرشندوcrescendo (افزایش تدریجی شدت) در آثار پاپ غالبا هیچ تغییر دینامیکی(که مربوط به شدت اجراست) وجود ندارد.
از نمونههای معروف موسیقی توصیفی میتوان به مجموعه«چهار فصل» اثر«آنتونیو ویوالدی» اشاره کرد. مثلا در کنسرتو «زمستان» ریزش برف به وسیله پیتزیکاتوهای ویلن سل(pizzicato تکنیکی در سازهای زهی که با انگشت یا ناخن بر سیم زخمه میزنند) نشان داده شده است یا مثلا از خواب پریدن چوپان، بارش باران و… توسط موسیقی اجرا شده است.
در سمفونی شش بتهوون صدای فاخته عینا با فلوت تقلید شده است. در مجموعهای اثر «کامیل سن سان» به نام «کارناوال حیوانات» گویی جانوران مختلف یک به یک و به نوبت به رژه میپردازند. صداهای آنها به وسیله سازها تقلید شده است و پریدنهای کانگرو با پیانو نشان داده شده است. یکی از تفریحات مهمانیهای شبانه که بتهوون نوازنده پیانو بوده، این بوده است که مهمانان باید چاقی یا لاغری فرد را با شنیدن بداهه نوازی بتهوون حدس می زدهاند.
وقتی مردم به تاثیر موسیقی و شعر پی ببرند آنگاه ارزش آهنگسازی، نوازندگی و شاعری برای آنها آشکار میشود و این افراد اعتبار می-یابند. متاسفانه تبلیغات رسانهای بسیار ضعیف است و طی دهها سال در حد فاجعه به سر میبرد، مردم روز به روز نا آگاه تر شدهاند و طبع و سلیقه شان تنزل یافته است پس موسیقیهای ضعیف عزیز شدهاند. خواص، نومیدانه به پستوها رفتهاند و نسل پیشکسوت قوی در حال از بین رفتن اند. شکافی عظیم بین موسیقی علمی و موسیقی غیر علمی به وجود آمده است و درد آنجاست که آگاهانه علم در هنر رد میشود تا شاید بلکه مطالعه کم، توجیه شود. موسیقیهای خوب و علمی پاپ میتواند گوش حرفه ای را به مردم بازگرداند و آنها را با موسیقی های جدی تر و یا ارکسترال آشتی دهد.به نظر بنده مثلا آهنگ”خلیج همیشگی فارس”از این دست است.
یادداشتی از محمد ضروری