آموزش، نیاز اول و آخر تئاتر مشهد
عباس رثایی از سال 78 ورود جدی خود را در تئاتر مشهد تثبیت کرده است. 27 اثر صحنهای و ششصد اجرای خیابانی دارد. در دانشگاه فردوسی و چند موسسه خصوصی تئاتر، چندین ترم تدریس نمایش داشته است.
رثایی با صراحت لهجه و قبل از پاسخ به هر سوالی میگوید: من بارها گفتهام و باز هم میگویم، مشکل بزرگ تئاتر مشهد در نادانی و در واقع آموزش دیدگی کم و ندیدن استاد خوب برای دانشجویان و هنرجویان است. اگر هم نسلهای ما و یا نسل بعد از ما سه سال بروند تهران و آموزش ببینند و برگردند به مشهد و توقع داشته باشیم شاهکاری اتفاق بیفتد، توقع منطقیای نیست. هر وقت بستر تئاتر مملو از آموزش اصیل تئاتر شد میتوان انتظار داشت که شرط لازم برای تحول تئاتر این شهر به وجود آید.
رثایی بیشتر بازیهای ارائه شده در تئاترهای مشهدی را ادا درآوردن عنوان میکند و میگوید: بازیگری درکی عمیق و برداشتی ویژه و ژرف از مسائل جامعه در همه رشتههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و معضلات مختلف جامعه میخواهد که عموما هم کارگردانها و هم بازیگرها فاقد آن هستند! بازیگر و کارگردان ما گاه اندازه دنیا ادعا دارد اما متون محوری تئاتر ایران مثل «نمایش در ایران» استاد بیضایی را نخوانده است! بروید و دو تا سوال ساده از این کتاب از بازیگرها و کارگردانها بپرسید، همه چیز دستتان میآید!
این فعال حوزه نمایش نسبت به برگزاری جشنوارههای مختلف با محوریت تئاتر نظر چندان مساعدی ندارد و میگوید: جشنوارههایی که هر از گاهی به بهانههای مختلف برگزار میشود بهتر است چند سالی تعطیل کنیم و بودجهاش را برای کارهای اساسی هزینه کنیم. جشنوارههای یادشده در سطح یادگیری هنرجویان چندان تاثیری ندارد. باید ده-پانزده استاد رتبه یک تئاتر را به همراه منتقدان سطح یک به مشهد آورد و به تناوب از آنها استفاده کرد. باید فیلم تئاترهای خوب در مشهد اکران شود و به جای صرف بودجه در همایشهای کم فایده، مبالغ را برای آوردن تئاترهای یک از تهران به مشهد هزینه کنیم تا هنرجوی جوانمان بفهمد کار اصیل یعنی چه تا جذب گروههای کم سواد و تجربهگرای که فکر میکند آنها اول و آخر تئاتر عالم هستند نشود و راه بیراهه نرود.
او به مفهوم نوظهور جزیره در مشهد میپردازد و میگوید: اینها پوچگراها و باد به غبغب انداختنهایی است که خودشان برای خودشان دارند و خیل علاقهمندان جوان هم باور میکنند. وقتی یکی از هم دورهایهای من که مسوولیتی هم در تئاتر این شهر دارد میگوید «ما تئاتر جزیره هستیم. از ما رد شوید تا به جایی برسید» این یعنی اصل فاجعه! تواضع که روح هنر است کجا و این فرعونیتها کجا؟
رثایی در بخش دیگری از گفتگویش به محور تبلیغات و اطلاعرسانی اشاره میکند و میگوید: این امر سلیقهای شده است. اگر من نیروها و لینکهایی در شبکههای مجازی داشته باشم، تئاترم هم تماشاگر پیدا میکند و اگر هم نه که هیچ! باید خبررسانی آزاد و برای همه باشد و جوسازیهای بی ربط نباشد تا هر تماشاچی با توجه به ذوق و فهمش، تئاتر مورد نظرش را پیدا کند. البته استثناهایی هم هست که تئاترشان در تور تبلیغ شدنها و نشدنها گیر نمیکند. مثلا وقتی گلاب آدینه که هنرمند نام آشناییست به مشهد میآید و نمایش ارائه میدهد با سه روز اجرا حدود 60 تا 70 میلیون فروش گیشهای پیدا میکند. رضا کیانیان هم به همین شکل و یا «شنا در آتش» به خاطر ماندگاریاش، تماشاگر بالایی را جذب میکند.
او به تاثیرگزاری تبلیغات که گاه ممکن است ناصحیح باشد اشاره میکند و میگوید: هنرجویی دارم که نهایتا چهارسال در تئاتر سابقه دارد. همیشه سالن ایشان پر از مخاطب است و راز کارش هم چیزی جز قدرت به خاطر داشتن لینکهای توانمند در شبکههای مجازی نیست. تئاتر وقتی موفق است که بتواند عموم مردم را جذب کند و یا لااقل بخشی که همفکر هستند به انتخاب خودشان به سالن بیایند وگرنه با در دست داشتن شلنگ تبلیغات، هر چند سالن پر میشود اما تئاتر به معنای واقعی کلمه رشد پیدا نمیکند.
وی در ادامه گفت: در مشهدی که حدود سه میلیون و نیم مخاطب داریم، به زور جمعا در همه تئاترهای ده ساله اخیر30هزار نفر به صورت متناوب بر صندلیها مینشینند. معلوم است که تئاتر بین مردم جا نیفتاده است. فعلا هر کسی آدمهای خودش و تبلیغات خودش را دارد و با دوستان و عمه و خاله خودش صحنه را پر میکند.
کارگردان تئاتر از بازبینیهای بی وجهی که بعضی صاحبان تماشاخانههای مشهد به تئاتر تحمیل میکنند گله کرد و گفت: این طور شده که من پس از اینکه برای تئاترم از اداره ارشاد مجوز گرفتم باید خدمت آقای صاحب تماشاخانه مشرف بشوم و مجوز دومی هم بگیرم! این خطای غیرقابل توجیهی است. این کار در حقیقت توهین به مجوز رسمی ارشاد است. ما متاسفانه بخش بد تجربههای دیگران را زودتر از بخش خوبشان یاد میگیریم و این کارها هم تقلید از بخش غیر قابل توجیه روال کار در بعضی تماشاخانههای پایتخت است.
وی در پایان گفت: ناامیدتر از آنی هستم که بخواهم پیشنهادی برای بهتر شدن وضعیت تئاتر در مشهد بدهم. حرفم این است که بحث آموزش را جدی باید گرفت تا اندیشه هنرمند و علاقهمند به تئاتر ارتقا پیدا کند و به جای دادن ماهی به فرد، ماهیگیری یاد بدهند که قطعا این پیشنهاد از طرف مسوولان جدی گرفته نخواهد شد!
گزارشی از فرنود مغربی