«صلیب سرب» جنگ به دوش میکشد
«صلیب سرب» نمایشگاهی دیگر از آثار سهیلا دیزگلی است، نمایشگاههای رنج، که شکلهای مختلفی دارد، رنج عشق، تنهایی، گرسنگی، رنج آگاهی، و رنج و رنج و رنج. اما کدام رنج ما را به یکدیگر نزدیک میکند؟ نمایشگاه نقاشی «صلیب سرب» شامل ده عدد نقاشی است که با تکنیک ترکیب مواد به روی فیبر اجرا شده است. موضوع اما جنگ و ناگواریهای آن در جهان امروز است. جنگهایی که رنگ شادی را حذف کردهاند و خاکستری را به دنیا برگرداندهاند. این نمایشگاه ترکیبی از نقاشی، شعر و ویدئو است. این نمایشگاه این روزها در نگارخانه رادین مشهد برپاست و از 27 مرداد تا اول شهریور ماه از ساعت 17 تا 21 در انتظار دوستداران هنر است. به این بهانه گفتوگوی ما با سهیلا دیزگلی را میخوانید. کسی که متولد بهمن 59 مشهد است و کارشناس نقاشیاش را از دانشگاه فردوسی مشهد و کارشناسی ارشد نقاشی را از دانشگاه سوره تهران گرفته است. مدیریت آموزشگاه آزاد هنری، مدرس نقاشی و سابقه ده سال شرکت در دهها نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و ترکیه و شرکت مستمر در جشنوارههای هنرهای تجسمی از دیگر سوابق اوست.
- چرا جنگ، وقتی قاعده کار بر گل و بلبل است؟
این روزها در اطراف که سر میچرخانی صدای بمب و خمپاره و مسلسل میشنوی. مهم نیست که در خانه ما نیست اما همسایهها را نشانه گرفته است و انسانها در این طرف مرز یا آنطرف مرز باز هم انساناند و گویی محکوم یک حکم نانوشته و بد شگون. به نظرم در این زمان صدایی بلندتر از جنگ و مرگ وجود ندارد و من چون ابزارم رنگ و قلم است اینطوری میتوانم حرف بزنم، حرفی که شاید راه به جایی نبرد و قلبی را آرام نکند اما کاری که باید انجام میدادم همین است.
- آیا نقاشی میتواند جنگ را متوقف کند؟
روشن است که ترکیبِ اکرلیک، رنگ روغن و دیگر مواد روی فیبر، نمیتواند جنگ را متوقف کند، رختِ تغییرِ جهان بر هیچ آویخته است و تا مرزی هست گلوله از همه چیزی عبور میکند. اما باید اینها را کشید، باید اینها را کشید، برای زنی که میگرید و آه میکشد،که «اگر مُراد نیابم، به قدر وسع بکوشم».
- «نام صلیب سرب» از کجا به جهان گالری آمد؟
گفتم صلیب، چون بیانگر به دوش کشیدن و رنج هستی است. گفتم سرب چون سنگین است و همه چیز را پایین میکشد؛ مانند گلوله. صلیب سرخ باید نماد صلح،آشتی و نجات باشد و حالا چیزی از آن نمانده است جز صلیبی که جنگ را بدوش میکشد و از کشوری به کشور دیگر پا میگذارد.
- از مواد کار برایمان بگویید و انتخاب فیبر.
نقاشیها روی فیبر کشیده شدهاند چون ضخامت و بافت خشن آن به مفهوم مرگ و جنگ نزدیک است. کارها اغلب با مواد مختلف به صورتی ترکیبی کشیده شدهاند یعنی هرجا از شفافیت اکرلیک باید سود جست از آن استفاده شده و در جابی برق نازک رنگ روغن و گاهی بافت زبر و سیمانی بکار آمده است.
متریال انتخاب شده و متفاوت با ابزار همیشگی نقاشی لازمه این مفاهیم تکاندهنده و دلهرهآور است. غم و رنج مرگ، مرگی نا خواسته که گریبان همه را گرفته است.
- خاکستری تابلوها را تسخیر کرده است. چرا؟
رنگها آرام به نظر میرسند اما در همان دقایق اول شما را دچار شوک میکنند، در ازدحام رنگهای خاکستری و بیطرف با سوژهای روبرو میشوی که آرام به گوشهای خزیده است و انگار فریادی در تاریکی است و یا زنهایی که مویه میکنند و درمانده و سردرگم در تابلوها سرگردانند، آنها داغ دیدهاند، آنها کسانی را از دست دادهاند و سایه مرگ چون جغدی شوم بر روی قابهای این نقاشیها نشستهاند.
- چرا فرم اثر تا این اندازه نوسان مفهومی دارد؟
در همه کارها از لحاظ فرمی اتفاقی افتاده است. گلوله شلیک شده است و داغ این گلوله بر پیشانی تابلوها حک شده است .سوراخهایی که با دریل ایجاد شدهاند نماد تیرهایی هستند که از هر سوی این دنیا پرتاب شدهاند و جنگ روی جنگ گذاشتهاند.
سبک کارها هیچ نیست و همه چیز هست. از رئالیسم بگیر تا رنگهای پرشتاب و پر کنتراست و رنج آور اکسپرسیونیزم تا رنگهای ابی مردهای که وهم سورئالیسم را به یاد میآورند .اما هدف هیچ کدام نبوده، در این نقاشیها سبک شخصی میشود و به سمت و سوی مفهوم مورد نظر خود میرود. نقاش تصاویری کشیده است از لحظات همیشگی و تکراری این روزهای جنگزده دنیا او امیدی به صلح ندارد و جنگ انگار مثل یک سرنوشت شوم بر پیشانی دنیا است .نقاش فقط آنها را کشیده است.
- آیا به نظر شما مخاطب عام با «صلیب سرب» ارتباط میگیرد؟
در این کارها نفرتی وجود ندارد، فقط روایت ساده و اندوهناک کسانی است که از بین رفتهاند و یا کسانی را از دست داده اند. خیلی آرام و ساده اما دردناک مثل خود زندگی. در نقاشیهای «صلیب سرب» دغدغهها و نگرانیها از درون به برون پریدهاند و به نظرم برای مردم عادیتر هم قابل درکتر شده است. جنگ و ناگواریهای آن در جامعه پرتنش و مضطرب ما موضوع جدیدی نیست و قرار هم نیست که مخاطب همواره لذت ببرد گاهی باید رنج کشید، آسیب دید اما آگاه بود.
گفتگویی از جواد لگزیان