1

حسرت دست‌های سازنده!

یک شب تعطیل است و میهمان دوستی از دوستانم هستم که تار می‌نوازد. در گوشه اتاق، چشمم به کمانچه زیبایی می‌افتد. از او می‌خواهم نغمه‌ای از آن در بیاورد. کمانچه در دستانش سوزناک می‌خواند. عجب صدایی دارد! از او می‌پرسم سازنده‌اش کیست و حال می‌دانم سازنده آن بانویی از خطه پهناور و هنر پرور خراسان رضوی و شهر قوچان است. دوست دارم بدانم چگونه بانویی این شغل را انتخاب کرده و به مدد فضای مجازی او را پیدا می‌کنم. سمیه صابری زنی است که شغل سازندگی ساز کمانچه را برای خودش انتخاب کرده است.

به دیدارش رفتم و از او خواستم ابتدا در مورد خودش بگوید و او گفت: متولد اردیبهشت 1365 از قوچان و  فوق دیپلم حسابداری از دانشگاه الزهرا هستم. در خانواده‌ای به دنیا آمدم که از همان کودکی به واسطه برادرانم که همگی از نوازندگان و سازندگان مطرح دوتار، تار و کمانچه در خراسان هستند، با نغمه‌های شیرین دوتار و نواهای موسیقی سنتی آشنا شدم.

لحن صدایش حزن انگیز می‌شود و مرا با گوشه‌ای دیگر از زندگی پر فراز و نشیبش آشنا می‌سازد. ادامه می‌دهد: در سال 84 به بیماری ناشناخته «لوپوس»، که یک بیماری خود ایمنی است، مبتلا شدم و متاسفانه هر دو کلیه‌های خود را از دست دادم و به مدت یک سال مجبور به انجام دیالیز سه بار در هفته شدم. ناگفته نماند که طی مدت دیالیز پدر و مادر و خانواده‌ام تمام تلاش خود را برای پیدا کردن کلیه کردند. در سال 89 عمل پیوند کلیه انجام دادم و از بیماران خاص محسوب می‌شوم  و تا آخر عمر برای ادامه زندگیم مجبور به مصرف دارو هستم.

 

  • چه کسی شما را با این هنر آشنا کرد و چطور به آن پرداختید؟

همسرم هاشم صابری نوازنده و سازنده دوتار و کمانچه بود که کمانچه‌هایش به ویژه مورد تایید استاد صمد برقی، استاد کامکار و استاد علی اکبر شکارچی قرار گرفته و متاسفانه به علت بیماری در گذشت.پس از او تنها راه تسکین غم‌هایم را ادامه راه او و ساخت کمانچه می‌بینم. البته برای شروع این کار از کمک‌های برادرانم در تهیه چوب و یادگیری مراحل ساخت کمانچه به خصوص برادرم سعید بهره فراوانی بردم. از اینکه می‌توانم به تکه چوبی جان بدهم و در احساس یک نوازنده و یک شنونده موسیقی هر چند اندک سهیم باشم بسیار خوشحالم و از اینکه به هدف همسرم دست یابم حس بسیار قشنگی دارم. امروز به این نتیجه رسیدم که انسان  توانایی انجام هر کاری را دارد و ای کاش انسان قبل از اینکه از دست بدهد بتواند به دست بیاورد. من عشقم را از دست دادم و کاش قبل از از دست دادن عزیزم می‌فهمیدم که چنین توانایی را دارم. همیشه فکر می‌کردم چون بیمار هستم قادر به انجام هیچ کاری نیستم.

البته دوست دارم از صمد برقی نوازنده توانای ویلون و کمانچه که نقش بزرگی در رسیدن همسرم  به این هنر داشته، نام ببرم و از او تقدیر کنم.

 

  • خودتان هم ساز می‌نوازید؟

به اصول نوازندگی ساز دو تار آگاهم و صدا را تشخیص می‌دهم اما متاسفانه به دلیل مبتلا شدن به بیماری و مشکلی که برای مفاصل مچ دستم پیش آمد دیگر نتوانستم به یادگیری دو تار بپردازم.

من هنوز در ابتدای راهم و فعلا سعی می‌کنم از راهنمایی‌ها و تجربیات اساتید دیگر استفاده کنم. دوست دارم بیشتر در مورد ساخت سازهای ایرانی بدانم و چون در ایران آموزش سازسازی به صورت آکادمیک و دانشگاهی وجود ندارد باید از طریق تحقیق و پرس و جو از اساتید پیشکسوت و شاگردی کردن در کارگاه‌های ساز سازی از این هنر آموخت.

 

 

  • فکر می‌کنید جامعه چه نگاهی به شما دارد؟

چون این کار به عنوان یک شغل مردانه تعریف شده اطرافیان با دیدن من در کارگاه سازسازی بسیار متعجب می‌شوند و و از طرف دیگه چون یک زن هستم بسیار خوشحال می‌شوم و مورد احترام ویژه‌ای از سوی دیگران قرار می‌گیرم.

 

  • در مورد کمانچه بگویید. این ساز چه پیشینه‌ای دارد و از چه ساختمانی برخوردار است؟

کَمانچه یکی از سازهای ایرانی و موسیقی خاورزمین است. این ساز علاوه بر شکم، دسته و سر، در انتهای پایینی ساز، پایه‌ای دارد که روی زمین یا زانوی نوازنده قرار می‌گیرد. نخستین نشانه‌های تاریخی درباره کمانچه در کتاب موسیقی الکبیر اثر ابونصر فارابی در سده چهارم هجری دیده شده‌است. او در این کتاب از کمانچه با نام عربی آن، رباب یاد می‌کند. کمانچه در دوران صفویه و قاجاریه جزو سازهای اصلی موسیقی ایران بوده‌است. نخستین صدای ضبط شده کمانچه به اوایل قرن بیستم میلادی بر می‌گردد.

کاسه ساز کمانچه کروی و توخالی و معمولاً از جنس چوب توت است که به صورت ترکه‌ای (تکه‌های باریک چوب که در کنار هم چسبانده می‌شود) ساخته می‌شود و مقطع نسبتاً کوچکی از آن در جلو به دهانه‌ای اختصاص یافته و روی دهانه پوست کشیده شده و بر روی پوست، خرکی تقریباً شبیه به خرک تار و نه کاملاً عمود بر سیم‌ها قرار گرفته‌است. دسته ساز، لوله‌ای تو پُر است و به طور نامحسوس به شکل مخروط وارونه خراطی شده‌است.

 

  • سازنده بودن ساز چه لازمه‌هایی دارد؟

یک سازنده ساز باید در وهله اول یک «عاشق» باشد تا بتواند سازی بسازد که به آن همچون یک اثر هنری بنگرند. ولی متاسفانه امروزه اغلب ساختن ساز را با نجاری یکی می‌دانند. نجاری یک فن است که تا حدودی به ذوق نیاز دارد، اما ساختن ساز فراتراز فن و صنعت است و آن چیزی نیست به جز عشق.

ساز، کفش یا پیراهن نیست که یک روزه تولید شود باید به آرامی و با عشق و علاقه آن را به وجود آورد. ساز یک موجود زنده است که نوازنده به شکل خاصی با آن در ارتباط است و گاهی موجب الهام او می‌شود. اگر به ذات موسیقی وکیفیت آن فکر کنیم، درمی‌یابیم ساز دستی چیز دیگری است. برخی از نوازندگان ساز را با عشق نگه می‌دارند و آن را حتی در هنگام خواب نیز در کنارشان می‌گذارند. سازسازی باید کاملا آگاهانه باشد و نمی‌شود آن را بر اساس پیشامدها پیش برد. دراین مسیر باید عقل و عشق را با هم درآمیزیم تا بتوانیم تاثیرگذار باشیم. سازهای ایرانی اغلب به یک تکامل نسبی رسیده‌اند و ایجاد تغییر در آن‌ها به شرایط خاصی وابسته است که این شرایط با گذشت زمان وطی سالیان به دست می‌آید. سازسازی هنری است که نیاز به ممارست و مرارت دارد و کسانی باید به این رشته بیایند که عاشق باشند و برای رسیدن به مقصد حوصله به خرج بدهند.

 

 

  • به نظر شما سازندگان ساز چه نقشی در هنر موسیقی دارند؟

نوازندگان می‌توانند با عمق بخشیدن به تعاملات خود با سازسازان، موجب ارتقاء کیفیت ساز شده و از سازندگان ساز حمایت کنند

ارزش کار سازنده ساز را نوازنده می‌داند. از طرف دیگر مردم جامعه نوازنده‌ها و خوانندگان را می‌شناسند و با آنها ارتباط برقرار می‌کنند؛ پس با توجه به وضعیت فعلی و عدم حمایت رسانه، باید نتیجه گرفت که این دو قشر (نوازنده و خواننده) و به خصوص نوازنده می‌تواند کمک‌های مثمر ثمر و نتیجه بخشی به سازنده‌های ساز بکند.

 

  • حرف آخر؟

به عشق مادر و فرزندم کیانوش که تنها ثمره ازدواجم هست مشغول به کارم. به عشقی که آنها باعث شدند روی پای خود در سختی‌ها بایستم و ساز بسازم. پدر و مادرم این روزها بزرگترین مشوقانم هستند. در واقع تنها چیزی که بعد فوت همسرم به من آرامش می‌داد همین کار بود. این هدف همسرم بود و بعد از مرگ او تصمیم گرفتم به هدفی که او داشت برسم. احساسم به من می‌گوید که همسرم خیلی خوشحال است و مطمئنم  که موفقیت مرا می‌بیند و دنبال می‌کند. فقط دوست دارم همین را بگویم و تمام: به دست بیاورید چیزی یا کسی را که می‌خواهید، قبل از اینکه از دست بدهید.

 

 

گفتگویی از سعید بابایی