تنهایی انسان و بیمعنایی زندگی
تئاتر «نسخه آزمایشی» به نویسندگی و کارگردانی علی حاتمینژاد این شبها در تماشاخانه اشراق مجموعه حوزه هنری مشهد به روی صحنه رفت و با استقبال تماشاگران روبرو شد. در یکی از همین شبهای نیمه مرداد ماه به تماشای کار رفتم. فضای کار پر از طراحیهای متنوع و خاص بود. اجرای این نمایش70 دقیقهای با بازی خوب محمدرضا صولتی در کنار سحر رضوانی بسیار شیرین و دلنشین شده بود. بعد از اجرای نمایش به سراغ علی حاتمی نژاد نویسنده و کارگردان کار رفتم و با توجه به شناختی که از او و کارهایش داشتم چندکلامی گفتوگو کردیم.
الزامات زندگی اجتماعی
حاتمینژاد گفت: این کار برای من یک تجربه شیرین اما سخت بود. کارهای من عموما در حوزه رئالیسم اجتماعی و معضلات اجتماعی است. در این نمایش که تجربهای جدید است در جستجوی این بودم تا عکس العمل مخاطبم را ببینم. چون نسبت به کارهای قبلیام فاصله گرفتم و در یک موقعیت جدید و در یک فضای دیگر خودم را قرار دادم.
او ادامه داد: ایده کار از عکسی گرفته شد که شهری به نام «پری پیات» در اوکراین نزدیک نیروگاه چرنوبیل را نشان میداد که خالی از سکنه بود. همین باعث شد که نمایشنامه «نسخه آزمایشی» را بنویسم. نیاز انسان به زندگی اجتماعی، نیاز انسان به دیگران، نیاز انسان به اجتماع. اجتماع همچنان که باعث پیشرفت انسان میشود یک جایی بازدارنده است و این بازدارندگی همیشه بد نیست. منتها اینکه چند نکته است. ما همدیگر را نمیبینیم. ما فقط کنار هم زندگی میکنیم. جامعه قدرتی دارد که آدم را در مسیر مدنیت قرار میدهد و اگر یک شهر خالی شود انسان را به سمت بدویت میبرد. این کار در مرحله اول برای اجرای عموم آماده شده و در حال حاضر در حال رایزنی برای چند جشنواره داخلی و خارجی هستیم.
بیمعنایی همه چیز!
مسعود صفری دانشآموخته رشته تئاتر درباره این نمایش تحلیلی فلسفی داشت. با او گفتوگو کردیم و او چنین گفت: زن و مرد جوان در حال شروع صبح یک روز عادی هستند. مرد در حرفهایش اضطرابی هست که نمیداند چطور باید آن را با همسرش در میان بگذارد. او نمیداند چطور باید به همسرش بگوید که خانوادههایشان و همه مردم شهر دیگر نیستند. یکجا شبانه رفتهاند و آن دو حالا در شهر تنها هستند! مرد میگوید. زن ابتدا باور نمیکند. هر دو ترسیدهاند. اینک آن دو در تمام شهر و به یک معنا در تمام دنیا تنها هستند. با این وجود فردای آن روز زندگی با شرایط جدید را آغاز میکنند. اما مشکلی هست. به نظر دیگر ضرورتی به انجامِ هیچ کار نیست!
قرار نیست هرگز دیگر به کسی پولی پرداخت کنند که مجبور باشند شغلی برای کسب درآمد داشته باشند. ضرورت همه چیز از دست رفته است. جز یک چیز، روایت کردن! آنها تمام اتفاقات را روی صحنه روایت میکنند. گویی این تنها ضرورتی است که میباید انجام شود. آنها اگر هستند باید روایت کنند، در غیر این صورت دلیلی برای حضور خودشان نیز وجود ندارد. زن و مرد در شهر و خانههای مردمان غایبش شروع به ماجراجویی میکنند. چیز عجیبی نمییابند جز حضور ملالآور خودشان در خلوت شهر! حضوری که رفته رفته معنایش را از دست میدهد. در غیاب دیگری (مردم شهر) حضور آنها نیز بیمعنا شده است. به این ترتیب، مساله اصلی از غیاب دیگران تبدیل به درگیری زوج جوان با وجود خودشان و حضور بیمعنایشان در خلوت شهر میشود. حضور آن دو دیگر به نظر ضروری نمیآید. سعی میکنند خودکشی کنند، نمیتوانند. هر چه بیشتر با حضور خودشان درگیر میشوند، خشونت نهفته درونشان نیز آشکارتر میشود و این سرآغازی است برای پایانِ روایتِ زن و مرد جوان، جایی که دیگر صدا و حرفهایشان رفته رفته محو میشود. و ما بواسطه صحنه تئاتر در مییابیم که چگونه در غیاب دیگری، ابتدا این حضور خود ماست که به مخاطره میافتد!
موقعیتی هولناک!
محمد جهانپا کارگردان و بازیگر تئاتر مشهد بعد از دیدن نمایش «نسخه آزمایشی» در باره این نمایش می-گوید: من همیشه علی حاتمینژاد را به عنوان استاد خودم قبول داشتهام، کسی که بهروز و اهل مطالعه است. کسی که دغدغه بشر دارد و هنجارها و ناهنجارهای بشر را به خوبی درک میکند و آن را به زیبایی هرچه تمامتر به تماشاگر منتقل میکند. طوری که تماشاگر ساعت ها دچار تفکر است و ساعتها به حادثهای که روی صحنه رقم میخورد میاندیشد. علی حاتمی نژاد در این کار یک موقعیت بسیار هولناک را برای مخاطب خودش رقم زده است، مخاطبی که به این نمایش فکر کند و با کراکترهای نمایش همراه شود، قطعا یک دریچه جدید در ذهنش باز خواهد شد. این که زندگی را خوشنواتر و زیباتر بنوازد. امیدوارم عادت نکنیم به عادت هایمان و دچار نسخه آزمایشی نشویم.
شروع قدرتمند نمایش
حسین عباسزاده دبیر نشستهای «شبی با بزرگان داستان» و مسئول دفتر آفرینشهای ادبی حوزه هنری خراسان رضوی که به تماشای این نمایش نشسته است، میگوید: شروع خوب آهنگ و تصویر و دیالوگ-های جانداری که میشنویم مخاطب را جذب میکند و یک شروع لغزنده برای سُر خوردن به درون قصه است. تئاتر با بازیهای خوب و تعلیق خوب شروع میشود و مخاطب را با سئوال مواجه میکند و این سوالی است که ذهن مخاطب را به چالش میکشد. زن و شوهر متوجه میشوند که در دنیایی فاقد موجود زنده تنها ماندهاند و این قویترین بخش کار است؛ ولی هر چه کار پیش میرود از قوّتش کاسته و جذابیت داستان کم میشود. اگر بازیهای خوب و دکور و نور پردازیهای درخشان نبود، شاید این کاستی بیشتر به چشم میآمد. یکی از سئوالهای جدی شخصیت پردازی در نمایش است.
پایانبندی و مشکلاتش!
او میگوید: نکته دیگر پایان کار بود. به نظرم یکی از نقطه ضعفهای این تئاتر پایان کار بود؛ از نظر من داستان باید در جایی که زن مرد را کتک میزند و تفنگ را روی شقیقهاش میگذارد تمام میشد. جایی که مرد آدم توی ایستگاه را کشته بود و امید زن را به یأس تبدیل کرده بود. بعد از آن، جریانِ قصه بیخودی کش آمد و هیچ کمکی به کار نکرد و نتوانست تاثیر خاصی در ذهن مخاطب بگذارد و عمق لازم را ایجاد کند و همین پایان ضعیف حتی به فلسفهٔ داستان هم لطمه زده بود. این پایان نتوانسته بود مخاطب را به اندیشیدن وا دارد و کار را در سطح تمام کرد. کارگردان نقش کم رنگی در کار داشت به غیر از استفاده خوب از نور و بخشی از دکور در بخشهای دیگر، کار خاصی انجام نشده بود نه در تدوین داستان و نه در استفاده از نمادها و نشانهها در اثر برای بعد بخشی به کار و نه استفاده درست از شخصیتهای داستان. ولی با تمام نقطههای ضعف، کار استخوان بندی خوبی دارد و مرزهای اندیشهٔ مخاطب را در مینوردد و او را به تأمل وا میدارد که این را مدیون داستان تقریباً خوب کار است.
کوتاه درباره «نسخه آزمایشی»
نمایش «نسخه آزمایشی» که نویسندگی، طراح و کارگردانی آن با علی حاتمینژاد است، محمدرضا صولتی و سحر رضوانی به عنوان بازیگران، حسین اکبرپور در نقش دستیار کارگردان، منا بارانی طراح لباس، سمیه ارقبایی طراح گریم و سعید ملتجی فیلم و عکس این نمایش را برعهده داشته است. سرپرستی این گروه نمایشی نیز با عبداله برجسته است.
گزارشی از نوید موسوی