مهندسی برباد رفته!
اینجانب بعنوان یک دانش آموخته رشته عمران(دانشجوی ترم آخر) از اینکه وقتی میشنوم و میبینم بهترین طرحهای عمرانی در گذشتههای نه چندان دور از فکر ایرانیان تراوش کرده و به اجرا میرسید و یا اینکه درحال حاضر بهترین دانشمندان و طراحان معماری و سازهای در کشورهای اروپایی، مردمانی ایرانی هستند از یک جهت بخود میبالم و از جهت دیگر افسوس میخورم که چرا اکنون بایستی وضعیت بناهای ما اینگونه باشد؟! خانههایی که هنوز توسط تعاونیهای مسکن بیرویه، افتتاح نشدند دارای اشکالات فنی بسیار هستند. و اینکه در حوادث بسیار میخوانیم که ساختمانهای زیادی براثر عدم استحکام و طراحی و نظارت غیراصولی موجب تخریب و بعضاً حوادث ناگوار مرگومیر و ازبین رفتن اموال عمومی گشته است. وقتی به اصل ماجرا دقت میکنیم شاهد روابط بجای ضوابط میشویم که بدون هیچ بازخواستی، توسط افراد مسئولیت ناپذیر، هر اقدام غیرکارشناسی انجام میشود. لذا برآن شدم درد دل تحصیلکردههای عمران را با متن نثر زیر بیان نمایم، البته هیچ قصد توهین به رشتههای دیگر ندارم. حرف ما این است اگر هم به آنان توجه میشود که بایستی صورت گیرد، نباید منجر به یکسونگری شود.
پزشکی و هستهای را به اوج رسانده یم، اما عمران…؟
عمران در حال غرق شدن است؛ غرق شدن در روابط و پول.
یادمان رفته! زمانی خلاقیتمان سیوسه پل را خلق کرد و پل خواجو را به نمایش میگذاشت.
حال دیگر عمران سوار بر هیچ قایق خلاقی نیست؛ سوار بر تیپهای همسان شهرداری است.
موریانههای طمع ساختار عمران ما را نابود کرده است. اما میشود ترمیمش کرد؛ با تخصص، با دانش، با کار، با فکر …..
اما فکریکه خودموریانه نباشد، نوری باشد درپس خرابههای بم، در شاهکار ازبین رفتهمنارجنبان و گرمایخاموششده حمامفین.
ما خرده مهندسان دانشجو، میفهمیم نشست شهر را در پس ریزش خانههای غریب همسایه برجها را.
کلید باید زد بر در آیین نامههای نوین؛ سد باید زد بر موج خروشان روابط مداری.
اخلاق را باید مهندسی شمع کنیم، نه آن که بسوزانیم، باید بکوبانیم در بستر قوانین استخدام.
قوانینی که حال، رسی شدهاند و زهکشیشان تنها انصاف میخواهد و بس.
باید توری بافت برای نجات عمران، توری از جنس انسانیت، تخصص.
پانیذ تشکری- دانشجوی رشته عمران دانشگاه آزاد مشهد