تعهد برای نویسنده شعار نیست، رخداد است
انتشار رمان رژیسور از نویسنده نام آشنای مشهدی، سعید تشکری بهانهای بود تا با او گفتوگویی داشته باشیم. او که دغدغهاش در این روزگار همچنان نوشتن و به اندیشه واداشتن مخاطبانش است در مورد کتاب جدیدش توضیحاتی داد. آنچه میخوانید متن این گفتوگوست.
- به عنوان نخستین پرسش بفرمایید نوشتن رژیسور از کی شروع شد و چرا این رمان برای سعید تشکری دُردانه است؟
سال هشتاد و شش در خدمت جناب آقای رفایی بودم، درباره نوشتن یک اثر داستانی برای حوزه هنری، همانجا پیشنهاد نوشتن رمانی درباره مشهد معاصر را دادم. نگارشش دو سال طول کشید و رمان در سال هشتاد وهشت تحویل دفتر رمان حوزه هنری تهران شد و تایید محتوا و ساختار ممتاز را گرفت. در این چند سال به تناوب رمانهایم توسط ناشرین مختلف منتشر میشد و جوایزی هم به آنها تعلق میگرفت و به چاپهای بعدی میرسید. اما هم چنان رژیسور در نوبت چاپ بود .عدم چاپ رژیسور باعث شد من و آقای رفایی درباره چاپ رژیسور پیگیری کنیم، اما نتیجه یکی بود، در نوبت است و هرسال به نمایشگاه کتاب سال بعد ارجاع میشد. تا امسال که منتشرشد. اما چرا دُردانه است، چون درون مایه و ساختار رمان به گواه کسانی که خواندهاند، متفاوت است. در مضمون ما تا به حال رمانی در باره بمباران حرم رضوی در زمان قاجاریه نداشتهایم و زاویه دید نه از زبان یک ایرانی که از زبان یک دختر روس است و فصلهای کتاب بر مبنای تکنیک عکاسی است. یعنی فوکوس و فولو و کلوزاپ و نمای هوایی و نگاتیو و پزتیو است. دُردانگیاش برای من رسیدن به تکنیک ادبیات سینماست که رمانهای دیگرم وامدار این رمان است.
- چرا رژیسور؟ این عنوان از کجا آمده است؟
رژیسور معنایش کار گردانی است-کارگردان عملیات بمباران رضوی که بود؟ بازتاب اجتماعی آن چه بود؟کشتار وسیع مردم مشهد چرا تاوان نداشت؟ چرا رژیسور این عملیات از مشهد گریخت؟چرا وقتی مشهد در اشغال سپاه روس قرارگرفت هیچکس از قوای نظامی ایران در برابر آنها ایستادگی نکرد؟ حاکم مشهد آبگوشت خوران عمومی برگزار کرد و زیر پای این سپاه در خیابانها قالی فرش کرد. جنگ سفارتهای روسیه تزاری و انگلیس بر سر چه بود؟ پرسش ها بسیارند. رمان شهری زادگاه میخواهد و زادگاه رمان شهری مشهد است با حوادث مستند، تفاوت من با نویسندگان جزیرهای نویس در محتوا همین است. اما دراماتیک شده مینویسم، رژیسور ترجمه عنوان روسی «کارگردان» است!
- از موضوع رمان کمی بگویید. چه چیزی در این رمان مخاطب سعید تشکری را به چالش میکشد؟
گمان میکنم مضمون هر رمان تا در ساختار ادبیات گرانسنگ نشود و عیار تکنیک پیدا نکند فقط یک ایده مضمونی و محتوایی است. ادبیات، تئاتر و سینما همه در ساختار، بدیع میشوند. تاریخ تیتر است و نه محتوا و بازنویسی و رونویسی از آن ادبیات نمیشود. ادبیات گزارش نمی دهد. بحث کاراکتر و قهرمانسازی شخصیت شر است که را خلا قهرمان خوب را به قلاب فکری خواننده میاندازد.آرتیست ادبیات، کاراگاه هنری نیاز دارد تا شخصیت شر را رسوا سازد. نه در مضمون، بلکه در رویداد و اَکت. عمل داستانی فرسوده نمیشود؛ اما تاریخ فرسوده و بافت موزهای دارد. ما در ادبیات به موزه تاریخ نمیرویم. حوادث تاریخی در ادبیات، معاصرسازی میشود. پس چالش من یک بزنگاه میخواهد. ادبیات داستانی با موضوع شهری مشهد باید با بافت رمان به تکثر برسد. پایتخت فرهنگی مشهد ما باید با ادبیات معنوی، جهانی شود و من خوشحالم که رمان هایم در تصرف و تشرف این آرزوست.
- از جایگاه اخلاق در رمان خودتان بگویید. این دغدغه همیشگی شما در این رمان هم حضوری پررنگ دارد؟
اول اینکه در ذات سوال شما اعتراضی میبینم که درست مثل یکی از بزرگان قلم که از من پرسید این اثر هم میل شاعرانگی دارد.که به ایشان عرض کردم متر و معیار یک رمان خوب مثل انسان شادکام اثر کرسیتین بوبن ویژگیاش شاعرانگی و ارکاییک درون مایه و نثر و پیرنگ است. یک رمانک لمپن اثر روبرتو بولانیو هم درباره اخلاق است. اما اخلاق شروران،کلمات اخلالگر بلانشو که مقالات سیاسی این نویسنده بزرگ است تماما در انحصار اخلاق است. تهدید جدی جامعه امروز ما چیست؟ عدم پای بندی به اخلاق در همه حوزهها است. اخلاق آن صفت مشکوکی است که مودبترین مانکنهای جاندار هم آنرا گم کردهاند! برای من اخلاق یک کُنش اجتماعی است و عیار در غبار نشسته آدمها!
- این کتاب به کسی تقدیم شده است؟
هر کتابی در تقدیم به هر کس هم مشخصه پیش داوری پیدا میکند و هم انگار مخاطب در یک زد و بند داخل میشود و از خود میپرسد چرا باید یک اثر هنری ادبی به جای جمعگرایی، شخصی شود؟ رمان رژیسور و همه رمانهایم محصول ارادت و مقام تشرف به یک رویداد تراژیک و دینی است و صاحبش هم دلهای عاشق علی بن موسی الرضاع است.
- چرا هشت سال انتشار این رمان طول کشیده است؟
گمان میکنم تقصیرکسی نیست. شما اگر حتی بهترین نویسنده جهان هم باشید و رمانتان را به ناشری که سرش شلوغ است بسپارید که شورای بررسی آن یک سال زمان بگذارند تا نظر بدهند و ناگهان مسوول دفتر رمان هم تغییر کند و همینطور تغییرات به صورت ممتد صورت پذیرد، به هر صورت رمانت دچار سکون چاپ میشود. از سوی دیگر من واقعا طرف صحبت ناشر نبودم و بیشتر یک رفتار اداری بود. درکنارش رمانهای دیگر من هم مداوم در حال انتشار و مطرح شدن و به چاپهای بعدی رسیدن بود. خوب من چه میتوانستم انجام دهم و آقای رفایی عزیز رییس محترم حوزه هنری خراسان به قدر لازم پیگیری کردند، اما خوب این چند سال توقف و حبس اثر اصلا برای نویسنده زمان خوبی نیست.
- و چند سئوال شخصیتر! نوشتن این رمان سعید تشکری را تسکین میدهد یا بر نگرانیهایش میافزاید؟
من نگرانم و به شدت هم نگرانم! نوشتن هر رمان یک پیشنهاد برای بیان این دلواپسی است. نویسنده با دانش و پاره ذوق خود میکوشد تا ادبیات شهری خود را از بافت جزیرهای و تاکید بر یک رخداد شهری اثرش را معاصر سازد تا مخاطب در خوانش خود و شهرش را ببیند. تعهد برای نویسنده یک شعار نیست، یک رخداد است. هانس اریش نوساک در مورد خصوصیات یک نویسنده میگوید:«او باید چیزی داشته باشد، باید کسی باشد، باید حرفی برای گفتن داشته باشد، از آن پس با تلاش و پشتکار خود هنر بیان آن چیز را خواهد یافت». آلفرد آندرش هم در مورد ویژگی یک رمان نویس میگوید: «او باید توانایی جذب و بررسی حوادث را داشته باشد. باید بتواند رخدادها و موقعیتها را به عنوان واقعیات به تصویر بکشد بیآنکه حرف خود را به کمک نماد در گوش خواننده فریاد بزند. باید چنان کند که گویی تمام داستان واقعیت محض است. باید عاشق روح انسان باشد. توانایی پرداخت موضوع و ارائه قالب مناسب آن را داشته باشد و سرانجام شکیبایی». اما اکنون ما دچار چه رفتاری هستیم- نمیدانیم و درباره یک اثر هنری و ادبی حرف میزنیم.
سعید تشکری فرزند خواندنها ونوشتن هاست. محصول چهاردهه فعالیت جدی در هنر و ادبیات-از این آدمی چه میماند؟-کتابهایی درباره مشهد در کتابخانه ملی ایران. همین من را بس است! ترجمه آثارم دارد روزگارش را طی میکند تا نام مشهد در جفرافیای جهانی وارد ادبیات نیز بشود. من دلواپسم چون میدانم نوشتن و انتشار رمان وقتی ماندگار شود که جان آدمی را به وجد بیاورد و هر وجدی-جان کندن- در یک ذوب شدن دمادم است. من اگر بیماری «ام اس» در جانم ریشه کرده است، اما دستم به قلمی چسبیده که بیماری نتوانسته روحم را تصرف کند.
- جدا از مخاطب عام، مخاطبی که خطاب شما به او به شکلی مستقیم باشد هم دارید؟
کدام مخاطب عام است و کدام خاص؟ هرانسانی که کتاب میخواند و نه ادعای دانستن بدون خواندن را دارد، یک مخاطب فرهیخته است.کدام عام؟ مردم شریف و فرهیختهاند؛ در هر دیدار با این مردمان وقتی مینشینم و آنها پیشنهاد زندگی خود را برای نوشتن رمانی تازه به من میدهند-میفهمم آنها چه خوب بلدند ساده و صمیمانه با نویسندگانی که آثارشان را دوست دارند، سخن بگویند. ببینید فرهیختگی یک ادا و ادعاست برای رد گم کردن. رد یابی فرهیختگی مخاطب و نویسنده همیشه در بزنگاه موضوعات داستانی است که نویسنده مینویسد و خواننده میخواند، همانجا فرهیختگی اتفاق میافتد.
- در یک جمله کوتاه احساس خودتان به این آخرین رمان را بیان کنید.
همان جملهای که آغاز رمان رژیسور است را برایتان میگویم: «آیا کسی میتواند داستان مردی را بگوید که در تمام زندگی نتوانست لحظهای بودن بهشت را فراموش کند!»
گفتگویی از نوید موسوی