اجرا مهم است تا نمایشنامه روی کاغذ فرسوده نشود!
«شادی غفوریان» نویسنده تئاتر مشهد، با نمایشنامه «هفت دست و یک انگشت» برگزیده دومین جشنواره نمایشنامهنویسی «استعدادهای تازه» حوزه هنری شد. این خبری بود که روز گذشته در فضای مجازی و سایتها منتشر شد. این که نمایشنامهنویسی مشهدی به عنوان استعدادی تازه شناسایی شود شاید در اولین نظر ما را به سمت این پرسش بکشاند که قرار است بعد از این چه اتفاقی رخ دهد. برای اینکه بدانیم دغدغههای هنرمندان این شهر چیست و آنهایی که قلم به دست گرفتهاند چه خواستههایی دارند، با این هنرمند مشهدی گفتوگو داشتیم و آنچه میخوانید گفتههای یک نویسنده مشهدی است که پیش از این در عرصه تئاتر هم دستی داشته است.
«عطر تقلبی» و یک آغاز
غفوریان ابتدا از خودش و آغاز به کارش در زمینه تئاتر چنین گفت: کارشناسی ارشد مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه شهید بهشتی تهران دارم و از سال 81 با تئاتر دانشجویی و کاری از رضا حسینی به این عرصه وارد شدم. در آن نمایش نقش «گوهرشاد» را بازی میکردم که با آن نقش جایزه اول بازیگری را در جشنواره فجر دانشجویی گرفتم.
عناوین دیگری نیز در عرصه بازیگری با کارهای بعد کسب کردم. پس از وقفه ای ده ساله، در سال 94 با نمایش «عطر تقلبی» کار مستقل خود را آغاز کردم. «عطر تقلبی» در جشنواره استانی سال 94 در چند بخش کاندیدا شد؛ بازیگری اول زن و نویسندگی سوم را گرفت و در کارگردانی و طراحی صحنه هم کاندیدا شد. کتاب آن هم اوایل امسال توسط انتشارات «مانا کتاب» در تهران به چاپ رسید و در نمایشگاه کتاب عرضه شد. نمایشنامه دیگری هم به نام «هزار فرسنگ زیر دریا» در جشنواره استانی 95به عنوان متن برگزیده بخش نمایشنامه نویسی شناخته شد.
«هفت دست و یک انگشت»
این متن که تازگی منتخب شده است، متنی با رویکرد موزیکال است که طیف مخاطب آن کودک تا بزرگسال را دربرمی گیرد. به ظن خودم چیزی شبیه «شازده کوچولو»ایرانی است که دامنه موضوعی و مفهمومی آن، مخاطبان گستردهای دارد. این اثر با تاکید بر نشانهشناسی و نمادهای ایرانی، با شیوه قصهگویی و نقالی پیش میرود. کلیت نثر، تاحدودی موزون و آهنگین است و قسمتهایی از متن نیز به صورت ترانه است و در اجرا قالب موزیکال به خود میگیرد.
عنوان نمایشنامه در مورد مکانی است که اتفاق داستان در آن رخ میدهد. قهرمان داستان، پسر بچه ای است که در روستایی یخزده و تهی از مهر و دوستی، با نام «هفت دست» زندگی میکند؛ روستایی که تعداد ساکنان آن هیچگاه از انگشتان دستان هفت نفر تجاوز نمی کند… حال پس از تولد این پسر بچه تعداد ساکنان این روستا از آنچه بوده بیشتر میشود و گویی نظم و عادتهای حاکم برآن را با آمدنش برهم میزند. همین اتفاق، رخدادهای بعدی و ماجرای داستان را رقم میزند.
یک عنوان، یک آینده، یک خواسته!
کسب این عنوان (منتخب در بخش استعداد تازه) به قطع خوشایند است، اما برای هر نویسندهای مهم این است که اجرای اثرش را ببیند و حمایت شود تا اثر فقط روی کاغذ باقی نماند و فرسوده نشود. در واقع نمایشنامه نوشته میشود تا اجرا و دیده شود. نمایشنامه با نفس بازیگر روح میگیرد و با چشمان تماشاگر نبضش میزند. نمایشنامه نویس از طریق اجرای اثر خود، رشد و پیشرفت میکند و نقایص کار خود را صرفا به واسطه اجرا میتواند برطرف کند. فکر میکنم این بهترین و البته طبیعیترین حالت ممکن است. درغیر این صورت حتی خلاقترین نمایشنامهنویسان نیز، با انبوهی از آثار منتخب اجرانشده خود میمانند که بعد از گذر زمان، این آثار تفاوتی با رمانهای چاپ شده ندارد. امیدوارم جشنوارهها و مسابقات نمایشنامه نویسی این مهم را در سیاست گذاریهای خود لحاظ کنند و علاوه بر چاپ نمایشنامه، اجرای آنرا با شرایطی درخور تضمین کنند.
گزارشی از نوید موسوی