تبر نقد بر تن«درختی که حرف نمیزد»
جلسه نقد و بررسی نخستین کتاب شعر منتشر شده از مهدی حاتمی با عنوان «درختی که حرف نمیزد» در حوزه هنری خراسان با حضور شاعران، منتقدان و علاقهمندان به شعر و ادبیات برگزار شد.
در ابتدای جلسه مهدی حاتمی شاعر این مجموعه گفت: من از حوالی دههٔ هشتاد با کارهایی در قالب کلاسیک شروع کردم و سپس در دورهٔ دانشگاه و بعد از آن به سمت شعر سپید کشیده شدم و در این دوره کار شعر برایم جدیتر و حرفهای تر شد.
احوال تو از دور شنیدن درد است/ هر بار تو را سیر ندیدن درد است/ تا خانهات از خانهٔ ما راهی نیست/ با این همه این دیر رسیدن درد است.
بین کلاسیک و آزاد
منتقد اول، ادریس بختیاری گفت: تبریک به شاعر به خاطر انتشار این کتاب. چون کتاب اول است، نباید خیلی سخت گرفت، ولی چیزهایی را که به ذهنم میرسد مطرح میکنم. در این کتاب ملموس بود که شاعر قبل از این غزل مینوشته است و در شعر سپید با شاکلهٔ فکری غزل روبهروست. مثلاً از آرایههای رایج در شعر کلاسیک مثل تضاد استفاده کرده است. نکتهٔ دیگر این که من خیلی در کتاب گشتم که ببینم شعرها حاصل تجربههای شاعر است یا نه. موقعیتهای خاص در این کتاب زیاد نبود، موقعیتی که شاعر در یک موقعیت خاص است و رابطهٔ شاعرانهٔ خود و جهان را بیان میکند.
حتی اسم بردن از شهر قوچان یا حاج قربان سلیمانی هم نتوانسته بود شعرها را خاص کند. شاعر نوعی طبیعتگرایی دارد، ولی ایرادی که دارد این است که دایرهٔ واژگانیاش محدود است. او چند بار از درخت و سنگ و شاخه استفاده میکند. حتی در مورد عناصر طبیعت. ما نمیتوانیم یک شاعر صرفاً طبیعتگرا باشیم، ولی شاعر این مجموعه بیشتر طبیعتگراست، تا شاعر شهری باشد.
در مورد پایانبندیها من بر این قائلم که شعر سپید بر خلاف شعر کلاسیک بهتر است که پایانبندی بهتری داشته باشد. در این کتاب گاهی پایانبندیها خوب است و گاهی بد.کار خوب دیگری که شاعر کرده است، تلفیق سنت و مدرنیته است، از جمله در شعر شماره ۱۶ آمده است: چون میخ که بر گردهٔ درخت فرو میرود/ چکشی شدی بر این روزگار بر من/؛ چیز دیگری که مرا اذیت کرد، تکرار بعضی مضمونها در چند شعر بود. نکتهٔ دیگری که میشود گفت، این است که شعر معمولاً با بستر عاطفی کلام سروکار دارد نه با وجه علمی آن. ولی در بعضی از این شعرها منطق شعری حاکم نیست. در مورد فرم شعرهای آقای حاتمی باید گفت که ایشان معمولاً میداند که شعر باید کجا شروع شود و کجا پایان یابد. گاهی تشبیههایی هست که ارتباطهایشان قدری بعید به نظر میرسد و این خوب است. مثل تشبیه انگشت به پروانه در شعر: خودم را نگاه میکنم/ ببینم انگشتانت را در هوا دنبال میکنم/ رد ده پروانهٔ سفید را/. در مجموع من حس نکردم که شعرهای مهدی حاتمی حاصل تجربههای شخصی خودش است.
ضرورت استفاده از امکانات زبان
منتقد دوم، مهدی آخرتی گفت: از نظر زیباییشناسی، در هر دورهای در شعر یک شیوهٔ خاص زیباییشناسی رایج میشود. در دنیای فرامدرن وقتی بیشتر توجهها به فرم آثار منتقل شد، زیباییشناسی دگرگون شد. اتفاقی که افتاد این بود که گفتند ما توجهمان را از محتوا به سوی فرم بیاوریم. من عقیده دارم که شعر مشهد ده سال است که دچار زیباییشناسی دستفرسود شدهای است. ما پیشنهادهایی داشتهایم که مدتی است ثابت است. مثلاً نوعی از روایت که در شعر امروز اتفاق میافتد. در واقع باید بتوانیم از همه امکانات زبان استفاده کنیم، ولی در این زیباییشناسی رایج، به همهٔ این امکانات توجه نمیشود. به همین بعضی ساختها و ساحتها تکراری است. مثل روایی بودن شعرها. راه چارهاش این است که زیباییشناسی زدایی کنیم. باید هر لحظه که فکر کردیم به جریان روز شعر نزدیک میشویم، سریع برگردیم. از تصویرسازیهایی که با وجه غالب تشابه دارد، پرهیز کنیم. وجه غالب کار آقای حاتمی، روایت است، آن هم روایت نیمهخطی. اما در مواردی این وجه غالب را شکسته است؛ اما قطعاً یک روایت سالم یک نحو سالم میخواهد. در بسیاری از شعرهای آقای حاتمی این روایت و نحو با هم جور است. ولی گاهی ما انتظار داریم که شاعر در مواردی آشناییزدایی نحوی هم داشته باشد.
شعر پدیدهای آنی است!
منتقد سوم، علیرضا جهانشاهی گفت: قبل از هر چیز انتشار این مجموعه را به آقای حاتمی تبریک میگویم. در ابتدای سخن باید بگویم؛ تعریفی که تا به حال از متن مصنوع داشتهایم، مربوط به نگارش متکلف و پیچیدهٔ آن بوده است. من میخواهم تعریفی دیگر هم به آن اضافه کنم. از منظر من، شعر یا متنی که با فرمولهای از پیش تعیینشده ساخته میشود، ولو اینکه آن آرایه یا تکنیک درست هم به کارگرفته شده باشد، نحلهای از تصنع است. این شعر اصالت ندارد، بدل است. فلسفهٔ وجودی شعر آزاد این بوده که در حین تشکیل، زبان، ساخت، موسیقی، محتوا و کلمات خودش را برمیگزیند. شعر یک پدیدهٔ آنی است که در موازنهٔ شهود و آگاهی اتفاق میافتد. مثلا در عبارت «روی سر درختها کلاه پاییز/ خیابان را روشن کرده است» ترکیب «کلاه پاییز» صرفاً یک حربهٔ ادبی برای جلب توجه مخاطب است و چیزی از اصالت شعر با خود ندارد. اما در مورد مجموعهٔ «درختی که حرف نمیزد» دو ویژگی بارز دیده میشود؛ اول اینکه پشت این کتاب یک انسان با ایدهها و اندیشههای مختص به خودش ایستاده و دوم اینکه گرایش به طبیعت و نیز مضامین عاشقانه در این کتاب پررنگ است. شاعر، در خلق تصویر چه از طریق واحد جمله و چه از طریق بهرهگیری از پلانها و سکانسهای سینمایی، عملکرد خوبی دارد، اما در تشکیل زنجیرههای زبانی کمتجربه است. بعضی شعرها به لحاظ تولید هیجان در مخاطب، خنثی است و در بعضی دیگر میشد به ساختها و فرمها دیگری هم فکر کرد.
در مورد عاطفهٔ شعر نیز باید به نکتهای اشاره کنم. این که تولید عاطفه، همیشه با خلق جملات گل و بلبل امکانپذیر نیست. گاه ایجاد یک تناقض و تنش در قلب مخاطب، به شکافتن هستهٔ پرانرژیتری از عاطفه منجر خواهد شد. در انتها باید بگویم؛ ما در این مجموعه در ضمن کاستیهایی که ذکرشد، با پارههای زیبا و قابل توجهی هم روبهرو بودیم که اثر را قابل تأمل میکرد.
جلسه با شعرخوانی زهرا ناصری، همسر مهدی حاتمی پایان یافت که طرح جلد و صفحهآرایی کتاب هم با او بوده است.
گزارشی از الهه فیاضی