تاوان یک اشتباه
مادر و دختر آرام و قرار نداشتند. زن میان سال ، سنگین نفس میکشید و بهصورت دخترش نگاه میکرد.
دختر جوان او نیزبه حلقه طلای انگشتری خود خیره شده بود. از حرکات و رفتار زن جوان مشخص بود نگرانی خاصی دارد. او و مادرش به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان رضوی مراجعه کرده بودند تا راهی برای حل مشکل شان پیدا کنند.
منصوره در گفتگو با مشاور روان شناسی این مرکز تخصصی گفت: ۲۴ساله هستم و تازه لیسانس گرفتهام. زن جوان نفس عمیقی کشید و افزود: یک سال از ازدواجم می گذرد. شوهرم مرد خوب و آرامی است. من قبل از ازدواج به پسری علاقمند بودم. احساس عجیبی داشتم و فکر می کردم بدون او نمی توانم نفس بکشم. آن موقع تلفن همراه نداشتم و پسر مورد علاقه ام برای من یک سیم کارت هدیه خرید. به طور پنهانی و به دور از چشم پدر و مادرم یک گوشی ارزان قیمت هم خریدم. و مدتی از طریق پیامک در ارتباط بودیم.
یک روز مادرم فهمید گوشی دارم. گفتم سیم کارت را خودم خریده ام. اوهم بدون اطلاع پدرم برایم یک گوشی تلفن همراه هوشمند خرید. پدرم اصلا در جریان نبود مادرم چه کار کرده است و من هم از آن به بعد در فضای مجازی و بدون دغدغه به ارتباط با پسر جوان ادامه دادم او به خواستگاریام آمد. پدرم در همان نگاه اول مخالفت شدید خود را با این خواستگاری مطرح کرد وجواب منفی داد. پدرم میگفت خودش چند بار این پسر را سوار برموتورسیکلت دیده که برای دختران جوان در خیابانهای نزدیک خانهمان ایجاد مزاحمت میکرده است. با شنیدن این حرف تازه فهمیدم چه اشتباهی کرده ام. تصمیم گرفتم او را برای همیشه از خاطرات احساسی ام پاک کنم. تا چند روز مزاحمم می شد و میگفت آبرویت را میبرم. وقتی تهدیدش کردم که موضوع را به پدرم اطلاعخواهم داد خودش را کنار کشید و فقط تاکید داشت سیم کارتش را پس بدهم. سیم کارت را به او دادم. دو هفته بعد هم خبردارشدم ازدواج کرده است. دو سه ماه از این ماجرا گذشت. برای من هم خواستگاری آمد و ازدواج کردم. شوهرم واقعا پسر خوب و با شخصیتی است. از همه مهم تر این که پدرم او را تایید کرده و همه از نجابت و معرفنش تعریف و تمجید میکنند.
منصوره گفت: فکر می پکردم همه کارها سرو سامان گرفته و دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت. پدرم هم یک نفس راحت کشید و از این که می دید ازدواج موفقی کردهام خوشحال بود. اما چه فایده که اشتباه و خطای گذشته کار دستم داد. نامزد همان پسری که خواستگار قبلی ام بود. سیمکارت را بین وسایل شوهرش پیدا و با فعال کردن آن به ارتباط ما پی برده است. او و همسرش سر همین قضیه دچار مشکل شدهاند و از طرفی با دوستانم که شماره تلفنشان در سیم کارت ثبت شده بود تماس گرفته و مرا پیدا کرده است.
زن جوان گفت:۴۸ساعت است که او تماسهای تلفنی تهدید آمیزی دارد و میگوید از شوهرش چند خطای دیگر هم در همین مدت کوتاه دیده و چشم پوشی کرده اما این بار میخواهد موضوع را پیگیری کند. او لحن تهدید آمیزی دارد و می ترسم شوهرم بویی ببرد و زندگیام دچار بحران و مشکل شود.
زن جوان در پایان گفت: من هیچ وقت فکر نمی کردم چند روز بعد از ازدواجم با چنین مشکلی مواجه بشوم و یک اشتباه گذشته این طوری برایم درد سر ساز بشود. آمده تیم به مرکز مشاوره تا راهنمایی بگیریم. از اینجا با آن خانم جوان و نامزدش تماس گرفتند و قرار شد برای شان جلسه مشاوره برگزار کنند تا مشکل حل شود. من به همه دخترها و پسرهای جوان توصیه میکنم مراقب خودشان باشند تامبادا به خاطر یک خطا و اشتباه بعد از ازدواج شان دچار مشکل شوند.
مهتاب