1

کدام جوانی؟

گروهی در آروزی جوانی و گروه دیگری در حسرت از دست دادن آن هستند، اما این روزها چیزی که بیشتر در میان جوانان امروزی خودنمایی می‌کند، بی‌هدفی، سردرگمی و بی حسی درجوانان است. انگار کسی دیگر شور و اشتیاقی که از جوانی سراغ داریم، ندارد. جوان‌ها فراموش شده‌اند و مطالبات آنان برآورده نمی‌شود. حتی باید صبر کنند که « روز جوان» از راه برسد و کسی سراغشان را بگیرد! باید صبر کنند تا به وقت سخنرانی با عبارات زیبایی چون «سرمایه‌های اجتماعی کشور و نیروهای توانمند جامعه» خطاب شوند. همه چیز به اینجا ختم نمی‌شود و باز روز جوان از راه رسید و ما به سراغ جوانان شهر رفتیم و ساعتی پای حرفای تلخ آنها نشستیم.

الیاس درباره مناسبت این روز به خبرنگار اتفاقیه گفت: در مورد روز جوان هیچ حسی نداریم. روز جوان یک مناسبتی است مثل همه روزهای دیگری که در تقویم ایران وجود دارد که البته توجه ویژه‌ای به آن نمی‌شود.

هیچ‌وقت وضعیت جوان‌ها آن‌طور که باید باشد نبوده و افسردگی، سرخوردگی، عصبی بودن‌ها و گمراهی‌ها گریبان جوانان را گرفته و باعث شده که هر کاری می‌کند از نحوه عملکرد خود راضی نباشند. شرایط  موجود باعث شده که هیچ‌وقت به دنبال علاقه‌های خودمان نباشیم و تنها چیزی که به ذهن ما خطور نمی‌کند این است که به چه چیزی علاقه داریم و این حتی در انتخاب رشته و ورود به دانشگاه هم وجود دارد، ما در این انتخاب‌ها هم تنها به بازار کار فکر می‌کنیم و شئونات اجتماعی و سلیقه و علاقه خودمان را کنار می‌گذاریم چون به قول پدرم رشته‌های علوم انسانی و هنر نان و آب نمی‌شود و کسی برای هنر و هنرمند ارزشی که باید، قائل نیست.

متاسفانه اغلب هم سن و سال‌های من اصلاً نمی‌دانند چه کاری را باید  انجام دهند، چه می‌خواهند و به اصطلاح «با خودشان چند چند هستند؟». شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود، توان برنامه‌ریزی برای یک هفته بعد را هم از ما گرفته است، چه برسد به سال بعد و در نتیجه کاملاً در لحظه زندگی می‌کنیم.

علت‌های زیادی باعث شده تا ما جوان‌ها احساس کنیم انتهای هر کاری شکست است و ما نمی‌توانیم انتخاب مناسب با سلیقه و دلبخواه خودمان داشته باشیم. محدودیت‌های خاصی که در جامعه‌ وجود دارد، در طولانی مدت ما را افسرده می‌کند؛ محدودیت ارتباطی برای ما در قرن بیستم افسردگی می‌آورد و انجام کارهای که مخصوص دوره جوانی است از ما سلب شده و جایی برای تخلیه هیجانات یا حتی ارائه خودمان و بروز استعدادهایمان در جامعه و شهری که زندگی می‌کنیم وجود ندارد.

این روزها همه چیز به طرز عجبیب با شکست مواجه می‌شود از ازدواج سنتی گرفته تا ازدواج به سبک مدرن. سنتی ازدواج می‌کنیم و صد درصد به طلاق می‌رسد و این باعث شده است که حتی در خانواده ما که سنتی و شهرستانی است و طلاق امر نامطلوب و قبیحی شناخته می‌شود، باز هم اتفاق بی‌افتد. اوج هیجان و نشاط ما تفریحات ناسالم است و امکانات برای تفریحات سالم خیلی محدود است. تفریح سالم یا برای افراد خاص با منابع مالی نسبت خوب، یا تکراری و از مد رفته.

انگار فضای شهری جایی برای تخلیه هیجان جوانان به جز پارک و استخر در نظر نگرفته است و اوج هیجان ما در خانه هم به اپلیکیشن‌های موبایل و نت‌گردی ختم می‌شود.

افسردگی فصل مشترک جوانان امروزی

مونا، فارغ التحصیل رشته شهرسازی و جویای کار در ایستگاه اتوبوس گفت: اول این که روز جوان کاملاً کلیشه‌ای و فراموش شده است. اگر قشر جوان برای مسئولین اهمیت داشت یک فکری به حال جوان‌ها می‌کردند. شور جوانی هم بخاطر مسائل بیکاری در همه کشته شده است برای این که خودشان را آرام و خوشحال کنند یا هنجار گریزانه عمل می‌کنند یا درگیر اعتیاد و سایر مسائل حاشیه‌ای می‌شوند. حتی برای فرار از مشکلات سعی می‌کنند تا مدل‌های عجیب درست کنند که توجه دیگران را به خود جلب کنند. در کشور ما همه جوان‌ها دارند عقده‌هایشان را به شکلی تخلیه می‌کنند و برخی هم که یک ته ایمان، حیا و اعتقادی دارند و نمی‌توانند کارهای گفته شده را انجام دهند، افسرده و گوشه گیر می‌شوند.

مرضیه، دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه گفت: به نظرم خیلی وقت است که روز جوان تبدیل به یکی از مناسبت‌های معمولی مثل بقیه مناسبت‌ها شده است و معنی چندانی ندارد. الان دیگر آن شور جوانی و سرزندگی در جوان‌ها دیده نمی‌شود. جوان‌ها دیگر مثل قبل امید ندارند، نه برای کار نه برای آینده. تا زمانی که مدرسه می‌روند به شکلی برای رفع بلاتکلیفی و بعد با دلایل مختلفی وارد دانشگاه می‌شوند ولی از آن به بعد، بدون هیچ انگیزه‌ای دوره دانشگاه را تمام می‌کنند، بعضی‌ها هم که به طور کلی درس را رها می‌کنند یا شاید بهتر باشد بگویم هم درس و هم خودشان را رها می‌کنند.

در حال حاضر دیگر جوان‌ها، جوان نیستند؛ وقت تلف می‌کنند و خودشان را با هر چیزی سرگرم می‌کنند که زمان بگذرد. انگار خودشان هم می‌دانند که رفتارشان بیهوده است ولی مثل اینکه قبول کرده‌اند که آب از سرشان گذشته است؛البته همه این‌گونه نیستند ولی اکثراً انگیزه ندارند و وقت تلف می‌کنند.

نسرین در دانشگاه شاغل است و درباره احساس خود در مورد روز جوان به ما گفت: نظری درباره روز جوان ندارم. کدام جوانی؟! در این مملکت همه جوانی مملو از آرزوهایی هستند که خاکستر شده‌اند.

جوانی یعنی میل به حرکت

جعفر شاهرخی، مدرس علوم اجتماعی جوانی آغاز دوره هویت‌یابی است، آغاز دوره ساخته شدن قالب شخصیت افراد است و باورهای اساسی فرد شکل می‌گیرد و او را آماده ورود به اجتماع می‌کند. جوانی مهم‌ترین دوره‌ای است که فرد باید از آن عبور کند و اگر بخواهیم شاخصه جوانی را بیان کنیم، دوره جوانی یعنی حرکت، کار و تلاش، جریان داشتن. وقتی آبی می‌خواهد از چشمه عبور کند، سرعتش زیاد است و میل به حرکت دارد. جوان هم به همین ترتیب میل به حرکت، پویایی و خلاقیت دارد و دوست دارد عشق بورزد. از طرفی می‌خواهد از کسانی که این دوره را سپری کردند و می‌خواهد از شخصیت و منش افرادی که با مقتضیات وجودی او شباهت دارند الگو بگیرد.

امروز جوانان ما به دلایل مختلف نه مهارتی در زندگی می‌آموزند،نه مهارتی در اشتغال دریافت می‌کنند، نه مهارتی در هدف گذاری اوقات فراغت پیدا می‌کنند البته این موضوعات در برخی از جوانان وجود دارد و به صورت قطعی درباره همه آنان صدق نمی‌کند. به همین دلیل است که ما می‌بینیم بیشتر اوقات فراغت جوانان ما در فضاهای مجازی می‌گذرد؛ یعنی حاضرند از جمع گریزان، خانواده و اطرافیان گریزان باشند و به دلیل اینکه اعتماد به نفس پایین رنجمی‌برند اما نمی‌توانند در جامعه خودشان را نشان دهند، به فضای مجازی روی می‌آورند. وقتی جوان منفعل و به حاشیه رانده می‌شود، طبیعتا از پایگاه مناسب اجتماعی هم برخوردار نیست. جوانی که نگران آینده خود باشد، آینده‌ای که آینده‌ای مبهم برایش متصور است نمی‌توانیم انتظاری دیگری غیر از این از او داشته باشیم.

جوانان تنها به مسائل مادی نیاز ندارند

وی افزود: ما باید به سه حوزه توجه کافی داشته باشیم اولین حوزه آن خانواده است. خانواده وظیفه‌اش برای جوان هزینه کردن تنها نیست، ما پاسخ اکثر خانواده‌ها را وقتی بزهکاری برای جوانشان اتفاق می‌افتد اینطور می‌شنویم: «چه کاری برای تو انجام نداده‌ام یا چیزی برای تو نخریدم؟» اما واقعیت این است که همه چیز مهیا کردن امکانات مادی برای فرزندانمان نیست و به وقت گذاشتن برای آنها است.

حوزه دوم مرحله دوست‌یابی جوان است، خانواده روابط دوستانه فرزندانشان را پیگیری نمی‌کنند و اطلاعی از نوع دوستی‌های فرزندانمان نداریم.

در مرحله آخر بادی گفت که متاسفانه ما به عنوان والدین مشاور خوبی هم برای جوانانمان نیستیم، انتظار داریم که آموزش و پرورش مباحث اخلاقی، جنسی، جسمی و رفتاری را به فرزندانمان آموزش دهند در صورتی که آموزش این مسائل باید در خانواده انجام شود. نتیجه این سلب مسئولیت از خودمان و انتظار ازمدرسه یا دانشگاه این است که جوان سردرگم می‌ماند از چه کسی سوالات خودش را بپرسد؟ گاهی شرم و حیا والدین مانع از پاسخ و جوابگویی به نیاز فرزندانشان می‌شود و در نهایت اتفاقات ناخوشایندی را برای فرزندانمان رقم می‌زنیم.

مفهوم جوانی در دهه‌های گذشته با امروز تفاوت‌های زیادی دارد،جوان مثل گذشته پویا و بشاش و پر انرژی نیست و افسردگی را در سنین اوج شکوفایی تجربه می‌کند. جوانان به دنبال تحول هستند و حالا که قادر به ایجاد تحولی نیستند، در لاک خود فرورفته و در اجتماع کم‌تر حضور پیدا می‌کند. او به دنبال زیبایی، نوگرایی و خلاقیت است و باید به او میدان داد تا استعدادهای خودش بروز دهد.

کتاب وسیله تنبیه!

شاهرخی بیان کرد: درحال حاضر می‌بینیم که بیشتر افراد به جای گذراندن اوقات فراغت خود با مطالعه و کتابخانه حتی در فضای مجازی، به دنبال جوک ساختن، کلیپ ساختن و… هستند. این موضوع تنها یک دلیل دارد آن‌هم باید  به ریشه آموزش خود برگردیم، مادامی که مردم احساس کنند درس خواندن تکلیف و تنبیه است، نمی‌توانیم گام‌های بلندی برای فتح قله‌های علم برداریم. نه در خانواده و نه در آموزش و پرورش ما به فرزندانمان یاد ندادیم که به محتوای کتاب نباید به صورت آموزش اجباری نگاه کنیم. در سیستم آموزشی همیشه ما وقتی می‌خواهیم کسی را تنبیه کنیم به او مشق و کتاب می‌دهیم. نوجوان و کودک را مجبور می‌کنیم چندبار از روی صفحات کتابی بنویسد و این موضوع نشان‌گر ریشه‌های اشتباه آشنایی و انس با کتاب و مطالعه و کسب علم و دانش است.

تلویزیون به عنوان رسانه عمومی چه محتوای برای جوانان تولید می‌کند، چطور به نیازهای این قشر می‌پردازد؟ آیا توجهی به جوانان دارد؟

برخی می‌گویند مشکل عمده جوانان این است که کار مناسبی ندارند، توان خریداری مسکن ندارند و به همین دلایل سن ازدواج بالا رفته و تبعات این موضوع اصلا خوشایند نیست. جوان به دلیل اینکه آرزوهای زیادی دارد و خواسته‌های متفاوتی دارد، بیشتر سایر اقشار جامعه آسیب می‌بیند.

ما شعارهای قشنگی در مورد جوانان به زبان می‌آوریم. حتی در مبحث انتخابات آنقدر جوان پر رنگ می‌شود و در این مقاطع زمانی است که از جوان به عنوان «سرمایه اجتماعی» و «مرکز خلق ایده‌ها» یاد می‌شود اما در عمل چه اتفاقی می‌افتد؟

این جریان درست مثل آن داستانی است که رئیسی به نگهبانش گفت: تو سرما نمی‌خوری بدون لباس نگهبانی می‌دهی؟ به نگهبان گفت که برای تو لباس گرم می‌آورم و فردای آن روز وقتی به سراغ نگهبان رفتند دیدن او مرده است و روی کاغذی نوشته بود: من به سرما عادت کرده بودم، انتظار برآورده شدن وعده تو مرا از پای درآورد.

وقتی نمی‌توانید مطالبات جوانان را برآورده کنید، وعده‌های واهی نتیجه مطلوبی ندارد.

 

گزارشی از سرویس اجتماعی جامعه