1

بیچاره اقتصاد کشور!

بیچاره اقتصاد کشور،  این روزها در کار زارهای تبلیغات انتخاباتی لحظه به لحظه در ترس و لرز چون کودکی بی پناه در گوشه ای دو دست برسر در انتظار 29 اردیبهشت اشک می‌ریزد.

او که می‌داند در شرایط فعلی حد نهایی توانش در تامین بودجه و سرمایه و رشدش در چهار سال آینده چه مقدار است ، هر بار که مدعیان مقام ریاست کشور چند برابر توانش برای جذب رای مردم تعهد ایجاد میکنند به خود می پیچد و فریاد می‌زند نه نه من این توان را ندارم. حتی در دوره‌های 84 تا 88 و 88 تا 92 با حدود هشت صد میلیارد دلار درآمد ارزی که باعث شده بود توانی بیش از دو و نیم برابر سال‌های 92 تا 96 داشته باشیم نتوانستم در هر ماه پنج هزار میلیارد تومان بابت یارانه کنار بگذاریم و در هر چهار سال دو و نیم میلیون شغل جدید با دوام ایجاد کنم. حال چگونه در چهار سال آینده با وجود ضعفی که در اثر ریخت و پاش ها در آن سال‌ها از وجود داشته‌اند و باعث بدهکاریم شده‌اند می‌توانم در هر ماه یارانه ای معادل 14تا16 هزار میلیارد تومان از وجودم جدا کنم و همزمان از شیره جانم آنقدر سرمایه گذاری کنم  که ایجاد 4 تا 6 میلیون شغل در چهار سال ممکن شود.

اقتصاد بیچاره اشک می‌ریزد و فریاد می‌زند عقلای قوم به فریادم برسید آنچه می‌گویند از من ساخته نیست، اصلا آن‌ها که این قول‌ها را از طرف من می‌دهند خود بخوبی می‌دانند این ارقام در وجودم نگنجیده و در چهار سال آینده نمی‌گنجد.

قلم که قصه ترس و لرز و اشک و فریاد اقتصاد را می‌نوشت، صدایش در آمد و نوشت پس با آنچه اقتصاد می‌گوید تولید و اشتغال و رسیدگی به محرومین چه می‌شود؟

چه تدبیری لازم است تا امید دوباره ایجاد شود؟ به قلم گفتم “راه کارها” و “چه باید کرد” را در یاداشت بعد خواهیم نوشت.  قلم امیدوار و منتظر ماند.

 

یادداشتی از محمد حسین روشنک، فعال اصولگرا