انتخاب کدخدا درسالها قبل
سالها پیش مرحوم عمویم کربلائی محمد نقل میکرد مردم روستای “خیام نامه” که به روستای ما نزدیک بود، همه با هم فامیل و از سید حبیب الله پیش نماز مسجد جامع روستا اطاعت میکردند. آنها در مقابل کدخداها و افراد روستاهای دیگر که خیال خسارت رساندن به محله و مزارع و منافع و رفت و آمد گاریها و درشکههای روستایشان را داشتند به خوبی متحد بودند.
اما متاسفانه به سه گروه؛ پاچناریها، خانباشیها و درب مسجدیها تقسیم شده بودند که بین دو گروه پاچناریها و خان باشیها بر سر انتخاب کدخدا اختلاف شدیدی درگرفته بود.
– مردم منطقه پاچناریها میخواستند بزرگ محله خود شیخ جعفر را که معتقد بودند توانسته با راهنمایی سید حبیب ا… امنیت و آرامش و اقتدار خیام نامه را بخوبی حفظ و با مردم و کدخداهای دیگر روستاها ارتباط خوبی برقرار کرده تا بدون دعوا از منافع و احترام و ارزش و قدرت روستا مراقبت شود، همچنان کدخدای خیام نامه باقی بماند.
– اما اهالی محله خان باشیها قصد انتخاب “محسن خان” بزرگ محله خانها را به کدخدایی داشتند و مدعی بودند این محسن خان است که به سید حبیب ا… از دیگران نزدیکتر است و میتواند خیام نامه را بخوبی اداره و در مقابل کسانی که به رودخانه و زمینهای روستای آنها چشم طمع داشته و برای رفتوآمد اتوبوس دماغ دار و گاریها و درشکههای روستا مزاحمت ایجاد کند بایستد و آنها را سرجای خودشان بنشاند وجوانان روستا را برای دعوا با دشمنان اهالی روستا بخوبی آموزش داده و آماده کند.
– گروه سوم اهالی پر جمعیت گذر درب مسجدیها بودند که “معمار اکبر” را بعنوان هماهنگ کننده و بزرگ خود قبول داشتند و در مسائل کلی دفاع از منافع روستا از حرف سید حبیب الله خارج نبودند و در دعوای دو گروه دیگر مشارکت نمیکردند، ولی مدتی بود انتخاب کدخدا در نهایت به نظر آنها بستگی داشت.
– اهالی منطقه (درب مسجدیها) به اصطلاح امروز افراد معتدل و آرامیبودند واعتقاد داشتند باید کدخدایی داشته باشند که از یک طرف برای نظر و سخن سید حبیب الله احترام واقعی نه شعاری قائل باشد و از طرف دیگر بتواند ضمن دفاع محکم از منافع و جایگاه روستا با مردم و کدخداهای دیگر روستاها ارتباط خوبی برقرار کند تا از دعوا و در گیری جلوگیری شود ، درب مسجدیها در دعوای پاچناریها و خان باشیها شرکت نمیکردند .
بعد از مدت طولانی اختلاف و سروصدا، اهالی محله پاچناریها و منطقه خان باشیها در نهایت نتیجه آن انتخاب به نفع کدخدایی شد که برای نظر سید حبیب الله احترام واقعی قائل بود و از سروصدا دوری میکرد و بیشتر عمل گرایی معروف بود و در مقابل کسانی که میخواستند منافع روستا را با خطر مواجه کنند محکم و استوار اما با منطق میایستاد ، ضمن اینکه در دوره قبل توانسته بود با اهالی و کدخداهای دیگر روستاها تعامل و احترام متقابل خوبی برقرار کند.
– قلم که مطلب را مینوشت با تاکید اضافه کرد؛ خدا بیامرزد “معمار اکبر” را که ضمن احترام واقعی، به نظر سید حبیب الله اهالی محله درب مسجدیها را بخوبی راهنمائی میکرده است. البته اینگونه به نظر میرسد که نظراتش تا اندازهای با نظر اهالی منطقه پاچناریها نزدیک بوده که فرد مورد نظر انها به کدخدای روستا رسیده است.
– به قلم گفتم آنچه از مرحوم عمویم نقل کردم به جز نامها یک واقعیت بوده است.
– قلم با خنده نوشت شباهت زیادی به شرایط این زمان دارد.
خدا رحمت کند کربلائی محمد عموی شما را …
نویسنده: محمد حسین روشنک