در چیستی و چرایی هنر

مرتضی مردی‌ها در بخشی از کتاب فلسفه‌های روانگردان تأکید دارد که با وجود تمام ویژگی‌هایی که هنر دارد، نمی‌تواند از روش آن در عمل الگویی برای اصلاح جامعه ترسیم کرد و حتی نگاه به خود آن هم نمی‌تواند هنری باشد و نیازمند مولفه‌های دیگری است. مردی‌ها در این قسمت تأکید دارد که ویژگی‌های هنر از جمله تخیل می‌تواند آسیبی جدی در برنامه‌ریزی برای جامعه باشد.

«از شگفت‌ترین ویژگی‌های انسان توانایی او در تولید و تشخیص هنر است و از بزرگترین مشکلات او تعریف این پدیده.» هنر از میل به بازیگوشی و سرگرمی و تنوع و ذاقه آغاز می‌شود؛ غارنشینی که در فراغت با تکه‌ای سنگ یا فلز نقشی بدوی از ددی و دامی بر دیواره پناه‌گاه خود می‌کندند و کودکانی که در لابه‌لای کودکانگی، طرح‌واره خانه‌ای یا پرنده‌ای را بر کاغذی می‌کشند، یا با ماسه‌ها برج و بارو می‌سازند، این را به خوبی نشان می‌دهند.

به سختی می‌توان برای انسان رسالتی جز دوری از رنج و کسالت یافت؛ هنر از جمله مهم‌ترین ابزارها برای این بوده است: دیدن نقشی، شنیدن نوایی، مشاهده نمایشی و… با ارائه برخی زیبایی‌ها، شگفتی‌ها، توانایی‌ها می‌تواند گشاد دل و فرح روح فراهم کند. عجالتاً به چه چیز بهتر و بزرگ‌تری نیاز است؟

هنر، یک قسم، ساختن یا نگاه کردن از روی دست طبیعت است، اعم از اینکه تقلید از جلوه‌های فایده‌مندی یا زیبایی یا عظمت آن باشد، یا از سادگی و صمیمیت آن؛ و اعم از اینکه کاری دشوار باشد که از نوادری برمی‌آید یا کاری که اقلیت بیشتری به آن توانایند. زیبایی هر چه باشد نامی است بر حالات متکثری در اشیاء که در اتصال با حواس بینایی و شنوایی علی القاعده، تأثر خوشایندی می‌آفرینند. از جلوه‌های بیشتر تزیینی لباس‌ها و ظروف و معابد و کاخ‌ها، تا نقاشی‌ها و مجسمه‌ها و نمایش‌ها و اپراها و سمفونی‌ها و شعرها و داستان‌ها، جنس مشترک بعیدی هست که بیش از آسایش و خرسندی، به اعجاب و خوشایندی ناظر است.

با وجود اهمیت تقلید در هنر، توقع نوآوری با هنر درآمیخته است، به گونه‌ای که هرچه غلظت آن افزوده باشد، گویی با اثری هنری‌تر مواجه‌ایم. تمامی هنر در تقلید طبیعت محصور نیست، و از آن فراتر می‌رود. گفته شده است که نقاشی و پیکره‌تراشی نوع ایدئال موضوع خود را خلق می‌کنند. در مقام غلط‌گیری انشای آفرینش، آنچه از کژی وکاستی را که در قلم صنع نمی‌پسندند، تصحیح و تکمیل می‌کنند(همچون در مجسمه داود میکل‌آنژ).

درجاتی از ابهام در بیان هنری هم می‌تواند جلوه دیگری از این هویت را آشکار کند. گاه هنرمند با ساکت و مردد نمایاندن اثر، یا با تاباندن تیرگی‌هایی عمدی بر متن اثر یا اصلا با تناقض تراشیدن و ناکامل گذاشتن آن از نمایاندن تمامی آنچه نمایاندنی است، خوددادری می‌کند. مهم‌ترین فایده چنین شیوه‌ای این است که با باز کردن پای مخاطب به درون اثر، خلق و فهم هنری را به مرز مشارکت می‌رساند. از این ساده‌تر، با مخاطب بازی می‌کند: می‌گذارد که او با اثر تفنن کند؛ تخیل کند؛ حدس بزند؛ سلیقه خود را اعمال کند و در قبضه قاهره بیان مصرح گرفتار نباشد.

ادامه دارد…

از کتاب: فلسفه‌های روانگردان

نوشته: مرتضی مردی‌ها

چکیده نویسی از: نوید موسوی

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *