باید به اصالت ها برگردیم

فرهنگ عامه مخصوصا در حوزه گفتار و نوشتار باید از خرافات و بخشی از غلط های مصطلح جدا باشد و بر اهالی فرهنگ است که از اختلاط این دو مقوله جلوگیری کنند. ادبا و فعالان فرهنگی همیشه پیش قراولان حفظ و صیانت از فرهنگ عامه بوده‌اند و بدیهی است بسیاری از سیاست گذاری‌ها و تصمیماتی که در حوزه فرهنگ توسط مسئولین فرهنگی یک ملت گرفته می‌شود می‌تواند عصای دست هنرمندان یک جامعه مدرن باشد. شاید اساس تمدن‌های دیرینه‌ای که در جهان وجود دارد بر محور همین خرده فرهنگ‌ها باشد . استاد محمود رضا آرمین که زاییده سیستان و بالیده خراسان است شاید بهترین کسی باشد که می تواند در این خصوص به ما کمک کند تا بحثی در این زمینه داشته باشیم. او که در فرهنگ اقوام مختلف در شرق ایران تحقیق و مطالعه داشته و تعداد تالیفاتش در حوزه ادبیات دو رقمی شده است به سوالات ما در این زمینه پاسخ گفت.

در ابتدا ازوظیفه دولت ها و متولیان فرهنگ برای صیانت از فرهنگ عامه بگویید؟

وظیفه  دولت در تمام شئون اجتماعی و فرهنگی فراهم کردن بستر مناسب و شرایط لازم برای جذب استعدادها مساعد است تا این استعداد‌ها از قوه به فعل درآینده به ویژه در زمینه‌های فرهنگی و هنر ایجاد انگیزه و آینده سازی برای نسل جوان است. تشویق خانواده ها و تحقیر نکردن اقوام از راه ساختن شوخی‌های زشت و رکیک و دادن نسبت‌های ناروا به مردم یک منطقه و ده‌ها موضوع دیگر هست که نباید از کنارشان ساده گذشت .

ضمن این که همه چیز را نباید از دولت انتظار داشت ما باید یاد بگیریم که به هم احترام بگذاریم برای هم جوک نسازیم و یکدیگر را مسخره نکنیم. غربی‌ها سالیان دراز کارکرده اند تا توانسته اند ما را به این روز سیاه بیاندازند بنابراین توجه به ارزش‌های گذشته و شناخت و پاسداری از آن می تواند به مِن سیستانی بیاموزد که با خانواده و دوستان همشهری‌ام به گویش شیرین سیستانی سخن بگویم بلوچ و آذری و کرد و ترک ترکمن نیز همین وظیفه را دارند. بیگانگان تخریب شان را انجام داده‌اند این ما هستیم که باید وطن مان را با همه  دارایی‌های پر ارزشی که دارد آن طور که زیبنده  نام ایران است از نو بسازیم زیرا هرملتی به زبانش زنده است.

چه تفاوتی بین فرهنگ مردمی و عامه است؟ آیا غزل‌های مصطلح هم جزو فرهنگ عامه دسته بندی می شود ؟

به اعتقاد من افراد وقتی که در مکانی غریبه و نا آشنا قرار می گیرند بدون آنکه خود به صراحت بگویند کجایی هستند علاوه بر رنگ پوست لباس یا پوششی که دارند و زبانی که بدان سخن می گویند کجایی بودن شان را اعلام می کنند. مثلا مردان و زنان اقوام بلوچ ما با پوشش ساده و متحدالشکلی که دارند و زبان بلوچی شان اعلام می کنند که بلوچ هستند، زنان ترکمن با پیراهن‌های بلند و ساقهای بلندی که می پوشند می گویند ما ترکمنیم، افغان ها با لهجه کشدارشان و قزاق‌ها هم همینطور. بنابراین آنچه در نزد یک قوم خاص هست و به عنوان یک ویژگی تشخیص، به کار می رود نباید تغییر کند زیرا تغییر برابر است با نابودی آن وجه اصالتی که بدان می بالیم؛ زبان در این میان از اهمیت بیشتری برخوردار است.

اگر بخواهیم ریشه اصلی فرهنگ عامه و خرده فرهنگ ها را ردیابی کنیم باید از کجا شروع کنیم؟

فرهنگ عامه ریشه در اصالتهای یک قوم و سرزمین دارد چیزی که سینه به سینه  بکر و دست نخورده تا به امروز باقی مانده و همین گونه باید بماند. برای شروع باید به اصالت ها برگردیم و هیچ راه دیگری به اعتقاد من وجود ندارد. فرهنگ به هیچ وجه نمی تواند وارداتی باشد و اگر ملتی فرهنگی را وارد فضای فکری جامعه خود کند باید منتظر عواقب آن هم باشد.

آسیبی که شاعران کم دانش ممکن است به ادبیات و فرهنگ عامه وارد کنند چیست؟

شاعران ناتوان  به محض گیر افتادن در تنگنای قافیه یا وزن زورشان به واژه گویشی می رسد و با مثله کردن و کم و زیاد کردنش خر خود را از پل می گذرانند به زبان و شعر گویشی سخت خیانت می کنند. نباید شعر زورکی گفت. استعداد بالا همراه با تلاش بسیار است که هر هنرمندی را به مقصود می رساند

هیج گاه دیده نشده است که یک روستایی بی سواد غلط حرف بزند او به درستی نحو جملات را بدون آنکه بداند رعایت می کند در مقابل شاعر دانشگاه رفته  ما چه می کند؟ گاه باید از کرات فضایی مستشار و مترجم بیاوری که بدانی آقا یا خانم شاعر می‌خواسته چه بگوید .

تکلیف زبان معیار در کنار فرهنگ عامه چیست؟

فرهنگ عام  یا فولکلور  مجموعه آداب زبانی و رسم و عادات و طرز زندگی همراه با طبیعت را بیان می کند. شعر عامیانه باید به راحتی و فقط با ابزار زبانی اصیل گویشی راوی این روایت باشد. در شعر بومی لغات ادبی زبان معیار جایی ندارند و حضورشان در شعر دلیل بر ضعف تالیف شاعر است حتی ورود کلمات محاوره ای که شکل شکسته شده و خلاصه ی کلمات ادبی هستند جایز نیست مگر آنکه بنای شعر از آغاز بر استفاده از این نوع واژه ها گذاشته شده باشد چیزی که این روزها بسیار شاهدیم و کلمات محاوره ای به جای شکل عادی اش به علت تنگناهای وزن به خدمت گرفته می شود که کاری بس ناسودمند است.

**کلام آخر؟

به تازگی متوجه شدم که برخی جراید ،در حوزه زبان و هنرهای نوشتاری بسیارکوشش می کنند که من به نوبه خودم از این دلسوزان فرهنگی تشکر می کنم . پیوسته این گفتگوها  که آرای گوناگون و نو را به چالش می کشد را از طریق روزنامه شما دنبال می کنم و امیدوارم در این رسالت فرهنگی موفق باشید

 

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *